به گزارش «فرهیختگان»، معین احمدیان، دبیر گروه فرهنگ طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت:
1 _ قهرمان «منصور» میتوانست به دو فرم طراحی و بازنمایی شود، یکی آنجایی که این جنس قهرمان به ندای درونش گوش سپرده و قرار است میل به تغییر در وضع موجود را به فعلیت برساند و دیگری جایی که در برخورد با پیرامونش و در نقطه تلاقی با جامعه قرار میگیرد؛ آن هم جامعهای که در پوسته رخوت، هراس و طمع گرفتار شده است. اما در فرم اول نقطه عزیمت قهرمان «منصور» برای حل مساله و میل به تغییر، مشخص نیست. قهرمانی بیپیشینه که قرار است طی فیلم با کلاژهایی از خاطرات زندگیاش آشنا شویم. گویی قصهها گفته میشوند تا شخصیت محوری فیلم طراحی شود و گاهی آنچنان بیارتباط با اصل قصه هستند که تماشاچی از خودش میپرسد چه شد که یکباره شهید ستاری هنگام موشکباران از ماشین پیاده میشود تا دخترکی زیر آوارمانده را نجات دهد. واضح است که زندگی یک شخصیت واقعی میتواند پر از قصهها و رویدادهای جذاب باشد اما فیلمساز آن چیزی را باید از دل انبوه این رویدادها و اتفاقات گزینش کند و مقابل دیدگان تماشاچی قرار دهد که به داستان اصلی فیلم ربط پیدا کند. کاراکتر «منصور» گمشده میان پرحرفی و قصهگوییهای بیمورد است. سلوک قهرمان این فیلم میتوانست در قالب یک داستان محوری و با باز شدن گرههای داستان بهتر نشان داده شود اما آنچه در فیلم شکل گرفته، قصههایی بیربط با داستان محوری «ساخت هواپیمای آذرخش» است.
طراحی وجوه قهرمانی «منصور» در تصادف با دنیای اطرافش هم، گرفتار همین پرگویی شده درحالی که فیلمساز میتوانست با پرداخت دقیقتر از کنش ضدقهرمانهای فیلم که اینجا لابیهای سیاسی و اقتصادی هستند، وجوه و عمل قهرمانانه «منصور» را بهتر نشان دهد. طراحی قهرمانهایی از جنس شهید منصور ستاری و دنیایی که در آن زیست کردهاند نیازمند طراحی میزانسنی است که اطلاعات داستان به صورت تلویحی منتقل شوند. میزانسنی که نه در تکلحظهها بلکه در ارتباط با سیستم روایی کل فیلم، به درستی عمل کند، چیزی که در «منصور» شاهدش نیستیم و در حال حاضر با فیلمی طرف هستیم که با یک کار تدوینی سر پامانده است.
2 سینمای جهان از جنس فیلمهایی شبیه منصور کم ندارد و البته علاقهمندان خاص خودش را هم دارد. آثاری مثل «بازی تقلید» یا «کلاشینکف» که از ابداعات و تلاشهای مخترعان و متخصصان فن در دوران جنگ جهانی میگویند در رسته این جنس آثار قرار میگیرند. پرتره قهرمانهای علم و فناوری با تمام مختصات حرفهایشان برای مخاطبان هم جذاب و کنجکاوبرانگیز است. اخیرا خبری منتشر شده بود که شهاب حسینی نقش پروفسور علی جوان را بازی میکند و هنوز این پروژه سینمایی شروع نشده، این فیلم کنجکاوبرانگیز شد. علی جوان دانشمند ایرانی است که نخستین لیزر گازی دنیا را اختراع کرد و گمان میرود این شکل فیلمسازیها در فضای سینمای ایران تازه راه خودش را باز کرده است. بعد از تماشای منصور برای اینکه دقیقتر با داستان واقعی طراحی و ساخت هواپیمای جنگنده آذرخش آشنا شوید، حتما مستندات متخصصان و طراحان ایرانی را هم بخوانید. پروژهای که توسط سرلشکر منصور ستاری فرمانده فقید نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی عملیاتی شد. با اینکه فیلم از اشارات تاریخی و مستند طراحی این جنگنده باز میماند اما یکی از محاسن آن این است که توجه تماشاچی را معطوف به داستانی میکند که در دل تاریخ گم شده بود. البته داستان منصور و قهرمانش فقط مختص به سالهای جنگ نیست. داستان همه آن قهرمانهای گمنامی است که با اعتقاد به توانستن خود، برای دانش بومی کشور تلاش میکنند. البته که عمده سنگاندازیها و موانع هم از جانب خودیهاست. در چهل سال گذشته از این جنس قهرمانیها و همچنین داستانهای جذابش کم نیستند و فیلمسازها میتوانند با رجوع به آنها، آثار خوبی برای سینمای ایران تولید کنند.