کد خبر: 41529

گفتاری از رئیس مرکز مطالعات، برنامه‌ریزی و تعالی علوم انسانی و هنر دانشگاه آزاد

نگاهی به تاثیرات فرهنگی کرونا در ایران و غرب

باید به برخی چیزها اهمیت داد. باید به خانواده اهمیت بدهیم، باید به اقشاری مثل روحانیت و بعضی از کارها مثل مناسک‌ها بها بدهیم. باید به تشکل‌های مردم‌نهاد مثل هیات بها بدهیم. اینها الگوی سبک زندگی ما هستند و این مجموعه چیزهایی که قابل‌تامل است و می‌شود به پشتوانه آنها امیدوار بود که شاهد یک جامعه تاب‌‌آور مقاوم از نظر فرهنگی بیش از گذشته باشیم.

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، در گذشته با تبلیغات گسترده فرهنگ و هویت‌غربی مواجه بودیم؛ البته در این بحث هویتی، همواره بخشی از جامعه‌شناسان با نگاه واقعی به فرهنگ غربی به آن توجه داشتند و همواره این هویت نابسامان غربی را گوش‌زد کرده بودند. ازجمله پیتر برگر که بحث بی‌خانمانی را مطرح می‌کند و معتقد است که هویت غربی به‌سمتی پیش‌رفته که آن خانمان و آن کاشانه که در سنت وجود داشت را از دست داده و برای وضعیت جدید هم کاشانه و منزل مستقری را انتخاب نکرده و نتوانسته بنا کند.

یا بحث اضمحلال نظام معنایی، ایجاد انبوه خلق، فردگرایی، هویت خیابانی، جهان زیست چندگانه و امثال آن حاکی از وضعیت هویتی غرب است که به‌عنوان انتقاد از وضعیت غربی مطرح کردند؛ اما به‌رغم همه اینها به ‌ظاهر فرهنگی و ظاهر هویتی که مبتنی‌بر نظم و انضباط، رعایت حریم، رعایت انصاف، رعایت حقوق شهروند و امثال اینها بود، برای توده مردم و افرادی که سطحی‌نگر بودند را گویا مدینه‌فاضله‌ای ترسیم می‌کردند.

این وضعیت باعث شد که سبک زندگی واقعی دو تمدن و دو فرهنگ آشکار شود؛ وضعیت فرهنگی ایران به‌رغم همه مسائل، مصائب و مشکلاتی که در این 40 ساله داشت و دیگری آن تمدن موعودی که مطرح می‌شد.

 شاهد یک نابهنجاری در فرهنگ غربی هستیم

 درهرصورت با دستکاری در نظم که کرونا باعث این اتفاق شد، شاهد یک نابهنجاری جدی در فرهنگ غربی بودیم که حقیقت فرهنگ، هویت غربی و سبک زندگی مدرن آشکار شد.

از طرفی به‌نظر می‌رسد عیار سبک زندگی که در ایران با آن مواجه هستیم، به‌رغم مسائل موجود، باید بازخوانی شود. درحقیقت باید آن عناصر موفقیت و توفیق را که در این‌گونه بلایا عیار بالایی را نشان داده است، دوباره بازخوانی کنیم.

با مراجعه به تاریخ می‌توانیم مدینه‌های فاضله را ملاحظه کنیم؛ مدینه فاضله‌ای که فارابی یا خواجه نصیرالدین طوسی مطرح می‌کنند یا عناصر ساخت جامعه اسلامی حاکی از وجود چند عنصر است که می‌تواند تولید‌کننده یک مدینه فاضله باشد. یعنی سبک زندگی اسلامی را می‌توانیم براساس این مولفه‌ها شناسایی کنیم.

 حضور 5 عنصر در مدینه فاضله

اولین عنصر (معرفت) آحاد افراد جامعه است، یعنی آن چیزی که باعث تولید سبک زندگی پایدار شود و مبتنی‌بر عادات نباشد. وقتی آن عادت لطمه می‌خورد احساس بی‌کسی، پوچی و بی‌هویتی می‌شود و آن بحث معرفت است، می‌دانیم که اساس مدینه‌های فاضله بر عنصر معرفت استوار است.

(تعاون و همکاری) عنصر دیگر است؛ یعنی باید در سبک زندگی تبلور پیدا کند؛ لذا تاکید اسلام بر جماعت (یدالله مع‌الجماعه) محله‌محوری، همسایه‌مداری، عبادت‌های جمعی و عبادت‌های اجتماعی از این جهت مهم است. به‌قول خواجه نصیرالدین طوسی این اجتماع از منظر اسلام این‌قدر مهم است که دو نفر وقتی نماز می‌خوانند، ثواب زیادی برایشان متبدر می‌شود.

تاکید بر مسجد محله؛ در یک روز خاصی همه باید در مسجد جامع به‌عنوان نمازجمعه اجتماع کنند، یک روز همه باید حتی به صحرا بروند و همدیگر را ببینند تا یکپارچگی و ارتباط بین‌شان برقرار شود و حتی در و دیوار هم مانع نشود. مستحب است در جایی غیرمسقفی نماز خوانده شود تا به کنگره حج که نماد اصلی این جمع‌گرایی و این تعاون است، برسد و اینها تولید‌کننده سبک زندگی است. (عدالت) عنصر سوم است؛ گرچه گفته شده که محبت پایه و اساس انس، پیوند و همبستگی اجتماعی است اما آن چیزی که می‌تواند یک جامعه را پایدار، مقاوم و مقاومت فرهنگی و فرهنگ مقاومت تولید کند، عنصر عدالت است. لذا امیرالمومنین (ع) در پرسش اینکه محبت بهتر است یا عقل، می‌فرماید عقل، چون عقل هر چیزی را در جای خود قراردادن است. البته طبیعی است که در روابط و مناسبات فردی، محبت، ایثار، گذشت، اغماض و صبرکردن و امثال اینها اولاست، اما آنجایی که مربوط به حقوق توده مردم می‌شود، احساس نشاط، رضایت، دلدادگی، وابستگی، تعلقات اجتماعی آنها باید تقویت شود که آن طبیعتا عنصر عدالت است. درواقع در کلان و مدیریت جامعه عدالت مطرح است و محبت در پرتو عدالت معنا می‌شود.

 سعادت عنصر معنا‌دهی به زندگی

(سعادت) عنصر چهارم، یعنی معنادهی به زندگی است. یکی از موضوعات اساسی که در این هویت‌های تعریف شده در غرب مطرح شده است، اضمحلال نظام معنایی یا بی‌خانمانی است. درحقیقت نظام معنایی را از دست دادند و نظام معنایی جدیدی برای آن مستقر نکردند. لذا زندگی بر پایه یک عادت‌واره‌هایی شکل می‌گیرد حتی اگر آن عادت‌واره‌ها بسیار منظم و منضبط با لبخند و با روی‌گشاده باشد. اما همین لبخند و روی‌گشاده پشتوانه معنایی ندارد؛ یعنی اینکه فرض کنیم مومن کسی است که حزنش در دلش و با خوشحالی و روی‌گشاده با مردم برخورد می‌کند. درواقع تلاش فرد براین است که عامدانه نه از روی عادت‌واره‌ها این رفتار را به‌منصه ظهور برساند؛ پس زندگی معنادار می‌شود.

سبک زندگی اسلامی که می‌تواند مقاوم باشد عیار خود را در بحران‌هایی مثل بحران کرونا، سیل و زلزله نشان می‌دهد. یعنی بیش از اینکه موضوع فرهنگی باشد یک موضوع دینی است. فرق این دو مشخص است که بحث فرهنگی عادت‌واره شده، عادتی که مذمتی نیست، بلکه نظم دارد و با روی‌گشاده با همدیگر برخورد می‌کنند. حقوق همدیگر را نیز رعایت می‌کنند اما زمانی که عادت شد و زمینه‌های شکستن این عادت اتفاق افتاد، همه اینها فراموش می‌شود چراکه پشتوانه معنایی ندارد.

پس یک موضوع جدی که در مدینه‌های فاضله و در سبک زندگی اسلامی می‌توانیم بیان کنیم، نگاه به سعادت است یعنی معنا دارد. قله‌ای فرض شده که ما براساس آن قله تلاش کرده و راه‌مان را طی می‌کنیم، لذا چون قله است نیاز به رهبری داریم. نیاز به کسی که به ما بگوید چه‌کاری انجام دهیم. دلدادگی به رهبری خود موضوع بسیار مهمی است چون راه را نشان می‌دهد و فقط مدیریت نمی‌کند، بلکه راهبری می‌کند و راه را بلد است.

اینها عناصر پنجگانه‌ای است که در مدینه‌های فاضله وجود دارد؛ اگر بخواهیم الگوی پیشرفت ایرانی اسلامی نوشته شود، طبیعتا باید از این روح، از این معنای زندگی شروع شود، چراکه این عناصر، پایه و اساس فرهنگی و هویتی را نشان می‌دهد.

 بن‌مایه دینی در سبک زندگی، بن‌مایه اعتقادی است

بنابراین باید گفت بن‌مایه دینی در سبک زندگی یک بن‌مایه اعتقادی و باور است، یعنی هر لحظه فرد اراده ‌کند، تلاش می‌کند که به آن خواسته عمل کند، لذا در مضامین دینی می‌گوید به‌طول رکوع و سجود افراد نگاه نکنید، به‌خاطر اینکه چه‌بسا اینها عادت‌واره شده است؛ عادت‌واره‌های فرهنگی چندان ارزش ندارد. باید به‌صدق حدیث و ادای امانت افراد نگاه کنید. صدق حدیث و ادای امانت از نکاتی است که فرد باید در خود تجربه کند. به‌طور مثال موضوعی وجود دارد که در این موضوع منفعت ظاهری بنده اقتضا می‌کند دروغ بگویم، کتمان کنم و حقیقت را آشکار نکنم، ولی ایمانم من را به این سوق بدهد که حقیقت را بگویم یا ادای امانت کنم.

لذا دین که می‌گوییم به زندگی معنا می‌دهد معنایش همین است؛ یعنی معنا برای ما مهم است نه صورت قصه. معنا بیش از صورت قصه برای ما مهم است چون شریعت‌مدار هستیم و یک قیوداتی باید در رفتارمان داشته باشیم و از جهت سبک زندگی نسبت به بعضی چیزها معصوم شویم، اما آن سبک با روح معنا پیدا می‌کند که آن روح خواستن است.

بنابراین گفته شده گاهی باید تغییراتی در عادت‌های خوبتان دهید که نکند به‌خاطر این علقه‌هاست که کارهای خوب انجام می‌دهید. به‌طور مثال حتی اگر نماز نخوانید احساس کنید یک گمشده دارید مثل یک آدم معتاد. این حالت نباید وجود داشته باشد، لذا می‌گویند عادت‌هایتان را تغییر دهید.

عیار سبک زندگی‌مان به آن نظام معنایی که با آن مواجه هستیم برمی‌گردد؛ اگر بخواهیم امتیاز و وجه‌ممیزه‌ای بین سبک زندگی دینداری که دارای عیار است و می‌تواند خود را مقاوم نشان دهد با دیگران قائل شویم به این نظام معنایی برمی‌گردد و هویت اعتقادی پایدار تولید می‌کند. در کلیت این هویت اعتقادی پایدار وقتی یک جامعه ترسیم می‌کنیم، با نظام، امام امت معنادار می‌شود. لذا می‌بینیم در این قضایا هر وقت رهبری مطلبی فرمودند حتی دعا هم گفتند که این دعا را بخوانید، مردم با طیب خاطر انجام داده و‌ انگیزه پیدا کردند.

در چنین شرایطی برای افراد معنادار است که کسی بالای سرشان وجود دارد و به آن اعتماد دارند، بزرگ‌شان، قابل اعتماد و حرفش برایشان حجت است؛ یک آدم فهیم، عادل، دلسوز و صمیمی است. لذا این وضعیت در کلیت موجب تولید در نظام می‌شود. وقتی در سبک زندگی انسجام و پیوند‌کننده برقرار می‌شود یعنی دیگر اینها اتم‌ها و هسته‌های جداگانه نیستند که بگوییم این زندگی معنادار است. هرکدام از آن زندگی‌های معنادار ممکن است اتفاق بیفتد، اما این خاصیت جمعی زمانی می‌تواند اتفاق بیفتد که افراد با‌هم باشند، با‌هم فکر کنند، با‌هم تعاون داشته و با‌هم عدالت‌پیشه باشند. وقتی یک نخ تسبیحی وجود داشته باشد، آن‌وقت ما در این بحران‌ها و در سبک زندگی اسلامی، این را رابطه امام و امت می‌گوییم.

یعنی اگر آن معنا باشد، اما این ارتباط و روابط مناسب اجتماعی برپایه این‌گونه عناصر استوار نباشد، باز آن نظام معنایی نمی‌تواند قدرت اجتماعی خودش را نشان دهد. روابط مناسبات یا برپایه اخوت، ابوت یا امامت است؛ یعنی براساس آنها روابط معنادار می‌شود و آن‌وقت برپایه این روابط است که یاری اهمیت پیدا می‌کند. آن‌وقت هرجا لطمه‌ای که خوردیم به‌خاطر عدم‌رعایت این عناصر است یعنی هرجا نگاه می‌کنیم، می‌بینیم محله‌ محور بیشتر خود را نشان داده، مسجد پاتوق همه شده است و همدیگر را می‌شناسند و به‌هم اعتماد می‌کنند. پول را در اختیار هیات‌امنا یا آن شخصیتی که چهره شده و قابل اعتماد است، قرار می‌دهند.

 سرمایه اجتماعی بر اساس اعتماد، انسجام و مشارکت شکل می‌گیرد

سرمایه‌های اجتماعی در چندین ساختار شکل می‌گیرد؛ به‌عبارتی سرمایه اجتماعی بر اساس اعتماد، انسجام و مشارکت شکل می‌گیرد که گذشته افراد را بشناسند و به آنها اعتماد کنند. انسان به هرکسی اعتماد نمی‌کند. یکی از ویژگی‌هایی که برای شهرها گفته‌اند، همین بی‌اعتمادی و امثال آن است. حتی در شهرهای بزرگ هم باید درس بگیریم؛ عیار سبک زندگی وقتی خود را نشان می‌دهد که به‌سمت رعایت این‌گونه ساختارهای اجتماعی برویم. روابط مناسبات اجتماعی باید این‌گونه باشد و روابط مناسبات فرهنگی برپایه امام امت باشد.

در عیار سبک زندگی که در کرونا هم شاهد آن بودیم، درحال مقایسه جامعه و سبک زندگی خود با جای دیگر هستیم؛ عناصر کلیدی، پایدار، باثبات و قابل‌اعتمادی برای کاشانه وجود دارد که باید به آن بپردازیم.

در چنین شرایطی است که وقتی صحبت از آتش‌به‌اختیار می‌شود، می‌فهمیم معنایش چیست و باید به کدام سمت برویم. یعنی نگاه عاملیتی حتی بر ساختارها هم حاکم می‌شود و این موضوع بسیار مهم است؛ یعنی ساختارها هم این‌طور نیست که وظیفه‌محور و ماموریت‌گرا باشد؛ یعنی براساس اینکه ماموریتی به آنها داده‌اند و دیگر تمام قصه است.

معنای سبک زندگی در ایران به‌گونه‌ای همدلی را بین ارکان ایجاد می‌کند که می‌بیند هرجا باری روی زمین مانده، وارد می‌شود. در چنین شرایطی سبک زندگی ارتش، سپاه، بسیج و روحانیت طوری است که نمی‌گوید به من چه یا مشکل برای توست؛ یعنی کارآزمودگی این نظام انقلابی به‌گونه‌ای این ساختارها را در این 40سال هدایت کرده و شکل داده که هرجا بار روی زمین مانده، وارد می‌شود؛ به عبارتی یکی از ویژگی‌هایی که به‌خوبی درخشیدیم، همین موضوع بوده است.

 به‌طور مثال، بعد از جنگ گفتند که سازندگی، بسیج و نیروی سپاه خود را معطل نکند و به‌سمت سازندگی برود. ارتش هم همین‌طور. حتی در دانش و اطلاعات اینچنینی منتظر دانشگاه‌ها نماند، بلکه خودش وارد شود، به‌عبارتی در عین‌حالی که جامعه مدنی است، به این معنا که تقسیم کار وجود دارد و هرج‌ومرجی اتفاق نیفتاده، اما آن اهتمام، اهتمام به امور مسلمین، اهتمام به پیشرفت جامعه اسلامی یک الگو تولید کرده و این الگو بسیار زیباست و باید به این الگو توجه کنیم.

بنابراین نوعی آمادگی وجود دارد؛ یعنی وقتی بحرانی مثل سیل یا زلزله یا کرونا پیش می‌‌آید، اینها به هم نگاه نمی‌کنند، بلکه آماده و مستعدند. چرا؟ به‌دلیل همین عنصر عاملیت. مسئولیت چیست؟ مسئولیت به‌معنای خط‌کشی‌شده نیست، بلکه هرجا ظرفیتی وجود دارد، به کمک هم می‌آ‌یند، لذا اینها یک حالت پشتوانه پیدا می‌کنند و پشت هم قرار می‌گیرند؛ ازجمله بحث روحانیت.

تلاش کردند روحانیت را از چشم مردم بیندازند، یعنی مثلا سلبریتی‌ها و امثال اینها به جان مردم افتادند. عیار اینجا مشخص می‌شود که باید آن را بررسی کرد. سبلریتی‌ها که الان هم بعضی‌هایشان یک میلیون دنبال‌کننده دارند، نشان می‌دهد که نتوانستیم این ظرفیت‌های حقیقی را به مردم، جوان‌ها و نوجوان‌ها نشان دهیم.

در کلیت این کشش و مقاومت وجود دارد، ولی ازسوی دیگر نیاز به بازشناسی و بیان این حقایق مطرح شد که بتوان آنها را مستندسازی و به نسل‌های بعدی منتقل کرد.

یک‌سری سلبریتی‌ها که در حالت عادی اسم و رسم دارند و هر روز اظهارنظری می‌کنند، اما پای میدان کار که می‌آ‌یند، مثل کرونا که دیگر بحث مرگ و زندگی است دیگر خبری از اینها نیست؛ اما نگاه می‌کنید می‌بینید روحانیت در انقلاب، در دفاع مقدس، در دفاع از حرم و امثال آن مظلوم واقع شده است.

روحانیت از جانب کسانی که این لباس را به تن‌شان کردند، ولی رعایت حریم را نمی‌کنند و بدنامی‌اش برای روحانیت و طلبه‌ها باقی مانده است؛اما چون عیار همان سبک زندگی است، آنها با سبک زندگی بیشتر مانوس هستند و نظام معنایی بیشتر برای آنها معنا دارد و مسئولیت‌پذیرتر هستند. نگاه می‌کنیم می‌بینیم روحانیت بسیاری از این توطئه‌ها را برای مدتی خنثی می‌کند. مشاهده کردیم در کفن و دفن و همیاری برای پرستاری، در سیل، زلزله و امثال آن نکاتی وجود دارد که در سبک زندگی و هویت‌ها انرژی‌زاست. هرچه بیشتر به این نظام معنایی برمی‌گردیم و آدم‌هایی که نزدیک‌تر به این نظام معنایی هستند را نگاه می‌کنیم، می‌بینیم در این اتفاقات اینچنینی بیشتر عیار خود را نشان می‌دهند. این موضوع نکته بسیار مهمی است که باید به آن توجه کنیم.

در مقایسه بحث‌های سبک زندگی به این موضوع پی می‌بریم که باید به عیار تمدنی و عیار فرهنگی‌مان توجه کنیم. بحث اخلاق‌مداری از این جهت است که ما آن روحیه اخوت و همیاری را به همه تسری دهیم. یعنی فرق نمی‌کند ملیت آن ایران، افغانستان، چین یا غیره باشد، رنگین‌پوست یا سفیدپوست باشد، پیرمرد یا جوان باشد، از سوی دیگر می‌بینیم که همه افراد از یک طلبه ایرانی تا یک طلبه غیرایرانی از سیستم بیمه‌ای برخوردار هستند که این هم بحث مهمی است.

نکته بعدی بحث اهمیت بحث‌های مناسک‌گراست. یک زمانی حمله به بحث‌های مناسک‌گرایی و مداحی و امثال آن باب و زیاد بود، الان هم گاهی این موضوع وجود دارد، زمینه هویتی سیال بیش از اینکه نیاز به این داشته باشد که کسی با عقلش با آنها صحبت کند، باید زمینه‌های عاطفی، هیجانی، احساسی و عواطفی را تقویت کند و مداحی و مناسک‌گرایی این بعد را اشباع کرده است.

لذا از این جهت هم مقام معظم رهبری انصافا هم مظلوم واقع شدند و هم پای قصه ایستادند که دائم بحث‌های اینچنینی را مورد تاکید قرار دادند. این هم به‌خاطر این است که شرایط هویتی شرایط خاصی است، بنابراین ما باید به جنبه قصه عیار سبک زندگی‌مان بپردازیم. بسیاری از افراد مثل حججی و امثال آن محصول این هیات‌ها بودند. خود این هیات نمادی است از تشکل‌های مردم‌نهاد و برخاسته از سنتی تاریخی و دینی که آن رمز و رازی که مطرح کردم در آن وجود دارد.

 پایه محبت در مدینه‌های فاضله

عنصر دیگری که به‌لحاظ عیاری به آن اشاره کردم، بحث محبت و عدالت است که بد نیست به این مساله توجه کرد. در بحث مدینه‌های فاضله و اندیشمندان مسلمان وقتی بحث محبت را مطرح می‌کنند، بسیار مهم است که آیا پایه محبت ارادی یا غیرارادی است و محبت ارادی پایه‌اش لذت یا منفعت یا خیرخواهی است؟

پایه لذت مثل همین دوستی دختر و پسر است که از دوستی هم لذت می‌برند؛ در این دوستی نوعی همبستگی اتفاق می‌افتد که زود به‌وجود آمده و زود هم از بین می‌رود، لذا خانواده هم از هم گسسته می‌شود. لذا آن پیوند برقرار می‌شود و از هم لذت می‌برند، ولی به‌زودی از هم جدا می‌شوند که این یک معنای زندگی و یک سبک زندگی تولید می‌کند و حاصل آن به فروپاشی خانواده ختم می‌شود.

اما گاهی پایه آن منفعت است. به‌طور مثال دو فرد بازاری که با هم رفیق هستند، جای مغازه‌شان که عوض شود ممکن است سال‌ها سراغ همدیگر را نگیرند. به‌عبارتی تا زمانی‌که این منفعت وجود داشت، هم‌شغل و همکار بودند و این پیوند وجود داشت، اما با ازبین رفتن پایه منفعت دوستی آنها نیز از بین می‌رود.

اما گاهی پایه محبت و خیرخواهی است؛ یعنی باز برمی‌گردیم به یک معنا؛ نظام معنایی که از جانب خداست و آدم‌ها یک مسئولیتی داشته و خلیفه خدا هستند. به‌عبارتی خدا مسئولیت روی زمین را به آنها محول کرده؛ امین و امانتدار هستند و همه‌چیز محبت الهی و دست خداست. بنابراین وقتی چنین وضعیتی پیش آمد، پیوندی بین افراد ایجاد و نگاه خیرخواهانه می‌شود.

در نگاه خیرخواهانه آن محبت‌ها و اطلاعاتی که در پایه لذت وجود داشت اتفاق نمی‌افتد، بلکه جنبه‌های انسانی آن پررنگ می‌شود و جنبه‌های فطری و عقلانی محصول این خیرخواهی می‌شود. عیار سبک زندگی اسلامی یعنی تعاون. در ترسیم عیار فرهنگی یک عنصر اساسی وجود دارد که ما در این همبستگی‌ها پایه الهی را می‌بینیم.

اینهاست که مقام معظم رهبری می‌فرمایند درحال حاضر سه عنصر به چالش کشیده شده است؛ حداقل یک عنصر مدیریتی که نتوانستند بحران را کنترل کنند، یکی فلسفه زندگی که بخشی از عرایضم بر پایه آن استوار بود و یکی بحث اخلاق که ناشی‌از فلسفه اجتماعی است؛ فلسفه اجتماعی که تولید سبک اجتماعی می‌کند و امتداد فلسفه هستی‌شناسی، مصلحت‌شناسی و انسان‌شناسی اسلام است تولید یک جامعه با عیار می‌کند که یک زندگی پایدار می‌شود.

اینجاست که باید به برخی چیزها اهمیت داد. باید به خانواده اهمیت بدهیم، باید به اقشاری مثل روحانیت و بعضی از کارها مثل مناسک‌ها بها بدهیم. باید به تشکل‌های مردم‌نهاد مثل هیات بها بدهیم. اینها الگوی سبک زندگی ما هستند و این مجموعه چیزهایی که قابل‌تامل است و می‌شود به پشتوانه آنها امیدوار بود که شاهد یک جامعه تاب‌‌آور مقاوم از نظر فرهنگی بیش از گذشته باشیم.

 * نویسنده: حسن خیری، رئیس مرکز مطالعات، برنامه‌ریزی و تعالی علوم انسانی و هنر دانشگاه آزاد اسلامی

مرتبط ها