کد خبر: 39827

پیمان پوراسمعیل:

تاثیر رسانه‌ها بر مهاجرت و اقتصاد در بحران کرونا

آمار و ارقام منتشره از سوی رسانه‌های دولت‌ها و مراکز و موسسات علمی خود این کشور‌ها نیز نشان می‌دهد که آنچه در غرب در حال وقوع است، با آنچه در رسانه‌های غربی به تصویر کشیده می‌شود، فاصله قابل‌توجهی دارد

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، پیمان پوراسمعیل، فعال رسانه‌ای ساکن لندن طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: این همه‌گیری هنوز در اوایل راه خود است، با این حال، برخی روندهای متاثر از آن آشکار شده است. نخست آنکه، این بحران حمایت از جهانی شدن را تضعیف می‌کند. حمایت از جهانی شدن پیش از این با ظهور پوپولیسم و سیاست‌های ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ در موقعیت ضعف قرار گرفته بود. کرونا به‌دلیل وابستگی متقابل اقتصادی و همچنین گردشگری و مسافرت با سرعت خیره‌کننده‌ای گسترش یافته و مقصر آن جهانی شدن است. شیوع کرونا واکنش شدیدتری نسبت‌به جهانی شدن ایجاد می‌کند. بسته شدن مرزهای ملی و استانی و اعمال حاکمیت دولت‌ها افسانه قدرتمند جهانی شدن یعنی «دنیای بدون مرز» را بیش از پیش زیر سوال برده است.

دوم آنکه، کرونا شاید میخی بر تابوت اندیشه غرب (هر آنچه از خرابکاری ترامپ از روابط دوسوی آتلانتیک باقی‌مانده است) باشد. گروه۷ نتوانسته پس از جلسه سران بیانیه‌ای صادر کند، زیرا دولت ترامپ اصرار داشت که کرونا «ویروس چینی» خوانده شود. در عین‌حال، انریکو لتا، نخست‌وزیر اسبق ایتالیا اخیرا در مصاحبه‌ای با روزنامه انگلیسی گاردین به شعار ترامپ مبنی‌بر «آمریکا اول» اشاره کرد و به اروپایی‌ها در خصوص شیوع «ویروس ترامپ» و درباره سرایت شعارهایی مانند «ایتالیا اول»، «بلژیک اول» یا «آلمان اول» به اروپا هشدار داد.

سوم آنکه، کرونا ممکن است شعار «آمریکا اول» را تقویت کند. پیتر ناوارو، معمار جنگ تجاری ترامپ، دوم آوریل (۱۴فروردین) در کنفرانسی خبری در کاخ‌سفید گفت: «اگر فلسفه، راهبرد و باور ترامپ درمورد پایگاه تولیدی قوی و امنیت مرزهای آمریکا توجیهی داشته باشد، این بحران توجیه آن است.» اما تصویر ایالات متحده به‌عنوان کشور درمانده‌ای که بزرگ‌ترین اقتصاد و ارتش دنیا را دارد، در تضاد آشکار با شعار ترامپی «آمریکا را عظمت بخشیم» قرار دارد.

این بحران اعتبار جهانی آمریکا و اعتبار دولت ترامپ در داخل کشور را به‌شدت کاهش می‌دهد. تصویر آمریکا به‌مثابه یک ابرقدرت بیچاره که با یک ویروس به زانو درآمده است، مساله‌ای بود که ازقبل درمورد آن هشدار داده شده بود. فراموش کردن این تصویر سخت است. ترامپ شاید اهمیتی به افکار عمومی بین‌المللی ندهد، اما بسیاری از آمریکایی‌ها احساس استیصال می‌کنند. همه اینها شاید میخ دیگری بر تابوت نظم لیبرال بین‌المللی باشد که به‌خاطر سیاست‌ها و پوپولیسم غربی ترامپ به تلوتلو خوردن افتاده است.

چهارم آنکه، آیا چین از این بحران سود خواهد برد؟ این بحران مدل‌های سیاسی و اقتصادی ایالات‌متحده و چین را در کانون توجه جهانی قرار داده است و هرکسی که از آن سربلند خارج شود، اعتبار بیشتری کسب خواهد کرد. این احتمال وجود دارد که تبعات اقتصادی کرونا بر آمریکا شدیدتر از تاثیرات آن بر چین باشد. اگر این اتفاق رخ دهد، تغییر کانون قدرت به شرق که اکنون روند آن آغاز شده است، سرعت خواهد گرفت. فقدان قدرت نرم و سخت آمریکا، انتقال به نظم پساآمریکایی یا آنچه که من «دنیای چندمجتمعی» می‌نامم را سریع‌تر خواهد کرد.

چین توانسته شیوع کرونا را تحت‌کنترل درآورد، اما به‌دلیل ناتوانی اولیه‌اش برای اقدام شفاف و موثر در جلوگیری از آن، آرزوهای پکن برای رهبری دنیا را تضعیف کرد. این موضوع به‌راحتی فراموش یا بخشیده نخواهد شد، حتی اگر پکن تلاش کند تا با دادن کمک و مشاوره به بسیاری از کشورها آنها را در کنارآمدن با بیماری‌ یاری برساند. کرونا شاید هزینه‌های دیگری برای چین داشته باشد و به‌رغم رشد اقتصادی‌اش، جاذبه آن کشور برای جذب سرمایه‌گذاری و گردشگر را کاهش دهد. این مساله میان آمریکا و چین فاصله ایجاد کرده و چرخه عرصه اقتصادی را از چین دور می‌کند. باید درباره تاثیر این بحران بر «سایر قدرت‌های درحال ظهور مانند هند و روسیه» استدلال کرد؛ «در صورتی که ناکامی‌های غرب را تکرار کنند، ممکن است وجهه‌ای منفی از آنها ایجاد شود.»

نکته آخر آنکه، مفسران درباره اینکه آیا پاسخ فردی کشورها به این بحران، دموکراسی‌ها را در موقعیت بهتری نسبت‌به دولت‌های اقتدارگرا قرار داده است یا نه، بحث خواهند کرد، اما در هر دو طیف کشورهایی هستند که پاسخ قوی و معقولی به کرونا داده‌اند. در اینجا، رقابت واقعی درمورد حکومتداری است تا ایدئولوژی یا نوع رژیم. بحران جاری به جهانی شدن پایان نخواهد داد، اما امید می‌رود درخواست‌ها برای انسانی‌تر و ضابطه‌مندتر کردن آن افزایش یابد. سال‌هاست که از دنیای غرب به‌عنوان مهد تمدن، دموکراسی، رفاه و پیشرفت نام برده می‌شود، اما به‌نظر می‌رسد در سال‌های اخیر به یمن بهره‌گیری حرفه‌ای نظام سلطه از ابزار رسانه، در بخش قابل‌توجهی از افکار عمومی جهان، این شائبه قوت گرفته که به‌راستی غرب سرزمین رویا‌ها و مدینه فاضله بشریت است.

سیل مهاجران آفریقایی و آسیایی به کشور‌های غربی گویای این نکته است که رسانه‌های نظام سلطه و سرمایه، تاحدود زیادی توانسته‌اند در پوشاندن و مخفی نگه‌داشتن مشکلات و ناهنجاری‌های جامعه غربی و متقابلا معرفی چهره مطلوب از دنیای غرب، خواسته اربابان خود را محقق کنند. البته کسی نمی‌تواند منکر زرق‌وبرق زندگی اجتماعی یا پیشرفت دانش بشری و توسعه زیرساخت‌های شهری یا حتی رفاه نسبی در بخشی از موضوعات اجتماعی در کشور‌های اروپایی و آمریکا شود، اما تعمق در علل توفیق دنیای غرب در این زمینه و همچنین بررسی نقاط‌ضعف و مشکلات متعدد جامعه غربی در بخش‌های مختلف، بیانگر واقعیات دیگری در پس پرده این ماجراست. راز بخش عمده این ماجرا را باید در نتایج بررسی‌های پژوهشی و اظهارات پی‌درپی صاحب‌نظران و اعترافات گاه‌وبی‌گاه و پنهان و آشکار برخی از سردمداران این کشور‌ها مبنی‌بر سلطه و حکومت یک اقلیت سرمایه‌دار و صاحب‌قدرت یک‌درصدی بر اکثریت ۹۹درصدی جست‌وجو کرد.

آمار و ارقام منتشره از سوی رسانه‌های دولت‌ها و مراکز و موسسات علمی خود این کشور‌ها نیز نشان می‌دهد که آنچه در غرب در حال وقوع است، با آنچه در رسانه‌های غربی به تصویر کشیده می‌شود، فاصله قابل‌توجهی دارد، چراکه اولا در تصویرپردازی این‌رسانه‌ها برای سایر کشورها، حتی‌المقدور از بیان معضلات و مشکلات اجتماعی و فرهنگی اجتناب می‌شود، ثانیا هرگز به ماهیت واقعی ساختار حکومتی غرب و علت وجود و ارائه برخی از تسهیلات و خدمات اشاره نمی‌شود. واقعیت این است که در اکثر این کشور‌ها اگر هم در مواردی مانند درمان و آموزش عمومی، خدمات ویژه‌ای به شکل رایگان یا ارزان‌قیمت به شهروندان اعطا می‌شود، عمدتا نه‌فقط از سر لطف و خدمت به شهروندان است، بلکه این خدمات به این دلیل ارائه می‌شود که صاحبان ثروت و سرمایه، به نیروی فکری، ذهنی و سلامت جسمی آنها برای دستیابی به اهداف خویش و نیز کار بیشتر در کارخانه‌ها و موسسات خود نیاز دارند.

این نگاه تا حدود زیادی در زمینه برخی زیرساخت‌ها و استاندارد‌های زندگی شهری آنها نیز مصداق دارد، زیرا پرداختن به این‌وجه از کار، نه‌تنها رفاه و آسایش بیشتر را برای حاکمان جامعه درپی دارد، بلکه با کمک رسانه‌ها قادر است برای مسخ افکار عمومی نیز مورد استفاده قرار گرفته و تا حد قابل‌توجهی از بروز اعتراضات عمومی نسبت‌به بهره‌کشی از شهروندان و شرایط نامطلوب زندگی شهری جلوگیری کند. درواقع حاکمان این کشور‌ها تلاش می‌کنند با ارائه برخی خدمات و بهبود برخی از جاذبه‌های بصری زندگی شهری، از یک‌سو آسایش و رفاه بیشتری را برای خود فراهم کنند و از سوی دیگر، از تحمیل خسارت‌ها و هزینه‌های ناشی از اعتراضات احتمالی افراد جامعه به خود، پیشگیری به‌عمل آورند. البته همان‌گونه که اشاره شد، برای تضمین موفقیت در کار، استفاده از سایر ابزارها را نیز در دستورکار خود قرار داده‌اند، به‌عنوان مثال؛ ظرفیت رسانه‌ها را به‌طور کامل در اختیار گرفته و همواره تلاش دارند با تهیه برنامه‌ها و فیلم‌های هالیوودی و اسطوره‌سازی و قهرمان‌سازی کاذب یا ترویج فرهنگ بی‌بندوباری در جامعه، فکر و ذهن مردم خود و جهان را از پرداختن به مسائل اصلی منحرف کنند. اندک احتمال خیزش‌های مردمی را نیز از طریق ایجاد سیستم‌های قوی کنترلی و نظارتی مکانیزه و غیرمکانیزه، از آنها سلب کرده و درنهایت با اتکا به همین ابزار و روش‌ها توانسته‌اند فرهنگی نوین و ظاهرا لطیف و البته سخیف و تحمیلی را در جامعه جاری و ساری کنند.

* نویسنده: احمد شیرازیان، خبرنگار

مرتبط ها