به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، امیرعباس ربیعی، کارگردان «لباسشخصی» است؛ فیلمی دیگر از سازمان اوج در سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر. در بخش مسابقه حضور ندارد و این روزها همه از این موضوع سخن میگویند که چقدر حیف است این فیلم که اولین فیلم داستانی و بلند کارگردانش است، جای خالیاش با توجه به خوشساخت بودنش، در بخش مسابقه احساس میشود. لباسشخصی فیلمی است که بهعنوان فیلم اول یک کارگردان اثری قابلقبول است، خصوصا آنکه فضای فیلم درام امروزی نیست و بدون شک ساخت فضای تهران دهه 60 و حال و هوای سیاسی آن روزها کار آسانی نیست. فیلم، درام و تعلیق نسبتا خوبی دارد. نه آنقدر برای نفسگیری مخاطب از خردهداستانهای بیهوده استفاده میکند که مخاطب را سردرگم کند و نه آنقدر بدون تعلیق و جذابیت است که مخاطب خسته شود. امیرعباس ربیعی کارشناسی را در دانشگاه هنر و کارشناسیارشد را در دانشگاه صداوسیما خوانده، بعد هم مشغول ساخت فیلم کوتاه شده و هشت فیلم کوتاه ساخته است. به بهانه حضور لباسشخصی در جشنواره سراغ ربیعی رفتیم تا برایمان از ساخت این فیلم سیاسی بگوید؛ فیلمی درباره حزب توده و فعالیتهایش در کشور.
یکی از دلایلی که فیلمسازان، کمتر سراغ روایت سینمایی تاریخ معاصر ایران میروند این است که امکان اعتراض نسبت به تحریف تاریخی از سوی افرادی وجود دارد که در آن موقعیت تاریخی حضور داشتند. استنادات شما برای فیلم لباسشخصی چیست که با این مدل نقدها و اعتراضات کمتر مواجه شوید؟
نزدیک به سه سال است که درگیر این فیلم هستم. تقریبا دو سال و خردهای مشغول تحقیق، پژوهش و فیلمنامه کار بودیم. درمورد استنادهای تاریخی، تحقیقهای زیادی انجام شد، از مصاحبههای شفاهی با کسانی که درگیر این ماجرا بودند و کتاب «حزب توده» که کتاب قطور و مفصلی است که از تاسیس تا فروپاشی حزبتوده را آورده است. خاطرات آدمهایی که درگیر این پرونده بودند، جزء منابع ما بود. یکی از مهمترین منابع این فیلم، پرتوی، رئیس تشکیلات مخفی حزب توده بود که چندین جلسه با او مصاحبه داشتم و متاسفانه همین چند هفته پیش فوت کرد. پروندههایی در دادستانی برای این افراد وجود داشت؛ مثل نورالدین کیانوری بهعنوان شخص اول حزب توده، احسان طبری که متن بازجوییها و اعترافهایش را خواندم، هوشنگ اسدی و آدمهای مختلف دیگر. نزدیک به پنج هزار برگ سند خواندیم. یک مساله دیگر این است که در این پرونده تا بهحال کسی صحبتی نکرده است، برای همین چون میخواستیم انصاف را رعایت کرده و همه زوایای پرونده را مطالعه کنیم و پژوهش خوبی داشته باشیم، باید زیاد مطالعه میکردیم و این همه تحقیق باید به یک سناریوی سینمایی تبدیل میشد که درام داشته باشد، چون نمیخواستیم مستند ببینیم، برای همین فیلمنامه را بارها و بارها نوشتم و بازنویسی کردم.
تولید فیلمهای سیاسی و امنیتی رشد متوازنی به نسبت سایر ژانرهای سینمایی در ایران نداشته است. علت آن را چه میدانید؟
این سوال را باید سیاستگذاران سینمایی و تهیهکنندگان جواب بدهند. علاقه شخصی بنده به این طیف سوژهها است و برایم جذاب است.
لباسشخصی حاوی اطلاعاتی ناآشنا برای مخاطبانش است و این امکان وجود داشت که بهصورت یک مستند روایت شود. بنا به چه ضرورتی سراغ پرداختی در قالب سینمای داستانی برای این واقعه تاریخی رفتید؟
اینکه چرا مستند روایت نشده، من کارم سینمای داستانی است و تا به حال فیلم مستند نساختهام. بهعنوان یک فیلمساز داستانی این قصه برایم جذاب بود و برای روایت انتخاب کردم. اصل ماجرا یک واقعیت تاریخی است، ولی ما چون نمیتوانستیم موبهمو این واقعیت تاریخی را بیان کنیم، با یک کار سینمایی طرف بودیم. برای اینکه درام شکل بگیرد، نیاز به قهرمان داشتیم که باید در فیلمنامه وارد میشد. البته این به این معنا نبود که تخیل باعث تحریف شدن اصل واقعیت شود یا ناقص گفته شود، ما واقعیت تاریخی را کامل بیان کردیم. یک مقدار زیر و بمهای دراماتیک اضافه شده است تا فیلم را به یک اثر سینمایی و داستانی نزدیک کند. داستان کاملا واقعی است، اما بالاخره کمی شاخ و برگ در داستان لازمه سینمای دراماتیک است که با تخیل نویسنده به کار اضافه شده است.
کمی هم در مورد بازیگران این فیلم سینمایی صحبت کنیم. طبق صحبتهایی که قبلا گفتید، همه بازیگران شما در تئاتر بازی کردهاند و بازیگر معروفی ندارید. خودتان این مساله را خواستید یا بودجهای برای این کار نداشتید؟
طبیعتا کار کردن با بازیگران چهره در این مدل فیلمی که ما داشتیم، خیلی سخت است و ما را دچار مشکل میکرد. از این جهت که چون یک مقدار فضای فیلم، امنیتی است، ترجیح میدادم بازیگرانی بازی کنند که مخاطب اینها را نمیشناسد و به آن چیزی که میخواستم و فضای مرموز قصه نزدیک باشد. خودم خواستم سراغ بازیگرانی بروم که تماشاچی هیچ شناختی از آنها ندارد. از طرف دیگر، تعدادی از این بازیگران کسانی بودند که من مسیر فیلمسازی کوتاهم را با اینها طی کردم و دلم میخواست این مسیر هم با آنها طی شود. دلیل دیگرم هم این بود که فیلمم، فیلم سختی بود و من هم فیلماولی هستم و نیاز داشتم با بازیگرانی کار کنم که حرفم را گوش بدهند و هر چقدر هم تمرین کنیم، اذیت نشوند. شاید برای بازیگر چهره این کار سخت باشد. میخواستم اگر قرار است هزینهای برای فیلم بشود، این هزینه خرج تولید شود تا اینکه بخواهیم هزینه را برای بازیگر بدهیم.
فارغ از ضرورت ثبت تاریخی وقایعی که در لباسشخصی رخ داد، اینکه چنین فیلمی را برای سینمای امروز و مخاطبان امروز بازخوانی کردید، دارای چه کارکردی است و چه نقاط عبرتآموزی برای شرایط امروز جامعه ایران دارد؟
اینکه موضوع فیلم چه ضرورتی برای الان دارد باید بگویم اگر ما بخواهیم پیشرفت کنیم، باید جلوی اعمال نفوذ قدرتهای خارجی را بگیریم. فیلم در مورد استقلال حاکمیت و مردم ایران است از هر دو بلوک شرق و غرب. به این معنا نیست که ما ارتباطمان را با همه قطع کنیم، اما اگر قرار است ارتباطی با دنیا داشته باشیم، باید واسطهها را کنار بگذاریم و بیواسطه سراغ قدرتهایی برویم که وجود دارند و اینکه در این میان حزبی بخواهد از ارتباط با خارجیها به منافع شخصیاش برسد، من در حال نقد این مساله هستم. کشور میتواند با دنیا ارتباط بگیرد بدون واسطه احزاب.
* نویسنده: عاطفه جعفری، روزنامهنگار