به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، آنچـه در پــی مـیآیــد، ادامه مجمــوعه مباحــث مطــرحشده از سوی دکتر علیاکبر ولایتی در مجموعه برنامـــههـــای «ایران» در سیمای جمهوری اسلامی ایران با موضوع تبیین تاریخ علم در اسلام و ایران است:
اولیویه در زمان اقامتش در ایران با اجازه آغامحمدخان، مدت دو ماه در قریه تجریش توقف داشت که به قول خودش «از هر بابت، لایق و سزاوار انتخابی بود که ما برای توقف خود کردیم. آبی که از کناره ده میگذرد، بسیار پهن و عمیق است و از میان گیاهها و علفها میگذرد. چون همهجا از دولت وجود آن، درختانی از قبیل چنار و گردو و بید بسیار است، از تابش آفتاب در پناه بوده و همیشه سرد و خنک باشد. منبع آن نزدیک است و آب همواره به صافی و صفا روان است.»
او خاطراتی خوب از مدت طبابتش در تجریش دارد و مثلا نوشته است: «در این دو ماه [اقامت در تجریش]، کمال امنیت را داشتیم. هرگز اسلحه به همراه خود نمیبردیم و همهجا تنها میرفتیم و به دهات نزدیک و جاهای دور سیاحت کردیم. درِ خانه ما هرگز بهاستحکام بسته نشد. غالب اوقات همانطور گشوده میماند که ما بیرون میرفتیم. ابدا خطری به ما نمیرسید، اذیت و بیاحترامی از کسی ندیدیم. مالی از ما به تلف نرفت... . [روستاییان تجریش] هوشیار و زیرک بودند. آنهایی که جسارت صحبت کردن با ما نداشتند، میدیدیم که باهوش بودند و یک نوعی هم اطلاع داشتند. کلا باوقار و تمکین، در سخن گفتن جسور و در تصورات با وسعت و استقامت خیال- به قسمی که در میان زارعین وجود چنین اشخاصی خلاف عادت و عجب باشد- بودند. در فرنگستان، تفاوت بسیاری میان روستاییان و اهالی شهر و میان مردمان متشخص و دیگران باشد. در ایران، ما این تفاوت را تکثیر نیافتیم. طبقه فقرای شهرها در هوش و اطلاع و رفتار، بسیار کم فرقی با روستاییان و اسکان قراء دارند. همچنان در شهر، تفاوت چندانی میان اغنیا و فقرا نباشد. همهجا یک رفتار و یک سلوک و یک خیال و یک محاوره دارند. میتوانم بگویم همه را یک نوع اطلاع باشد [برخلاف جوامع اروپایی که در آنها، نجبا و درباریان اصولا منش و آگاهیهای متمایزی از عوامالناس داشتند]. در ایران روستاییان و صحرانشینان و گلهبانان زیرکتر و هوشیارتر و بیکارتر [کممشغلهتر] و مودبتر و آگاهتر از زارعین اهل فرنگستان و روستاییان اروپا هستند.»
در دوران فتحعلیشاه، بهجای توجه به تربیت اطبای بومی و تشویق ایشان به آزمایش و مشاهده - چنانکه در 6-5 قرن نخست اسلام در ایران رایج بود - ورود پزشکان خارجی و اشتغال آنان در ایران فزونی یافت. نخستین پزشکی که با هیاتهای اروپایی به ایران عهد قاجار سفر کرد، نایب جراح بریگْز1 بود که همراه با سروان جان ملکم (1833-1769م؛ بعداً: سِر جان ملکم)، نماینده کمپانی هند شرقی، در قالب یک هیات کوچک وارد ایران شد. ورود این هیات به ایران، مهمترین تماس سیاسی ایران و انگلیس تا آن روز بود. علت اعزام این هیات از سوی انگلیسیها به ایران این بود که پس از توافق فتحعلیشاه (حکومت: 1250 – 1212ق) و زمانشاه، پادشاه افغانستان، مقامات انگلیسی که از این توافق و صلح منطقهای برآشفته بودند، سراسیمه هیات نمایندگیای همراه با هدایای گرانبهاتر از آنچه افغانها فرستاده بودند، به اردوی فتحعلیشاه فرستادند. ریاست این هیات انگلیسی برعهده سروان جان ملکم بود. هیات نمایندگی رسمی انگلستان نخستین هیات نمایندگیای بود که از دوره چارلز دوم (حکومت: 1685-1660م) پادشاه انگلستان، از سوی این دولت راهی ایران میشد. ملکم یک انگلیسی متعصب، یک نظامی برجسته، مردی سخندان و سیاستمدار، آشنا به فرهنگ مشرقزمین، آگاه به رموز استعمار ملل شرق و راههای تداوم آن و مسلط به زبان فارسی بود. وی مردی از اهالی اسکاتلند بود که نخست، داوطلبانه در قشون کمپانی هند شرقی خدمت کرده و در همین مدت، در هندوستان به تحصیل زبان و ادبیات فارسی پرداخته بود. لرد ولزلی، فرماندار کل هندوستان، به سبب لیاقت و کفایتی که در اداره امور از او دیده بود، ملکم را در 1798م (1212 ق) به سمت معاونت حکومت حیدرآباد دکن منصوب کرده و در 1800م (1214ق) بهعلت تسلط و احاطه او به زبان و ادبیات فارسی و آشنایی کامل او به روحیات و رسوم و سنن مردم ایران از سوی لرد ولزلی مامور شد به دربار ایران بیاید.
پینوشت
-1Briggs