کد خبر: 33786

گفت‌وگوی «فرهیختگان» با پروفسور «استیون گاکوگر» استاد دانشگاه سیدنی استرالیا

گذار به توسعه را نباید تک بعدی تحلیل کرد

گاکوگر، دانش‌آموخته دانشگاه لندن و کمبریج و استاد بازنشسته تاریخ فلسفه و تاریخ علم دانشگاه سیدنی است و آثار او به زبان‌های مختلفی از جمله عربی، چینی، فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، پرتغالی و روسی ترجمه شده است.

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، کتاب «تمدن و فرهنگ علمی» (Civilization and the Culture of Science) اثر پروفسور «استیون گاکوگر» در ژانویه سال آینده میلادی (2020) از سوی انتشارات دانشگاه آکسفور منتشر خواهد شد. این کتاب به بررسی علم و شکل‌گیری مدرنیته در دوره تاریخی 1795 تا 1935 می‌پردازد. استیون گاکوگر از برجسته‌ترین مورخان علم، چگونگی شکل‌گیری تمدن مدرن را در این کتاب بررسی کرده است. نویسنده در این اثر چگونگی ورود علم به فرهنگ معاصر را بررسی و طیف وسیعی از فرهنگ‌ها و نمونه‌های علمی را مورد توجه قرار داده است.گاکوگر در کتاب قریب‌الانتشارش معتقد است مسیحیت در آستانه وضع جدید ذیل علم و ارزش‌های شناختی و در حاشیه آنها قرار گرفته و نقش فعالی نداشته است و این خلاف دیدگاه‌های دیگری است که مدرنیته را منشعب از «ریشه‌های الهیاتی مسیحیت» می‌دانند. اما پرسش اساسی این است که حرکت ما، کشورهای در حال توسعه، به‌سوی وضع تک‌ساحتی یا به‌عبارت دیگر، وضع «علمی» مدرن، آیا نباید با توجه به بحران‌های این وضع تک‌ساحتی باشد؟ و آیا نباید در جست‌وجوی علاج واقعه پیش از وقوع تام و تمام آن باشیم؟ گاکوگر، دانش‌آموخته دانشگاه لندن و کمبریج و استاد بازنشسته تاریخ فلسفه و تاریخ علم دانشگاه سیدنی است و آثار او به زبان‌های مختلفی از جمله عربی، چینی، فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، پرتغالی و روسی ترجمه شده است.

سوال اصلی شما در کتاب «تمدن و فرهنگ علمی» چیست؟

سوال اصلی این است چگونه علم در فرهنگ غربی مرکزیت پیدا کرد؟

پیامد انسجام یک فرهنگ علمی، راهی بود که در آن همه ارزش‌های شناختی و متعاقبا ارزش‌های اخلاقی، سیاسی و اجتماعی، حول ارزش‌های علمی صورت می‌بندند و در حاشیه آن قرار می‌گیرند. «تمدن» و «فرهنگ علم» درجست‌وجوی آن است که چگونه این ارزش‌ها شکل گرفته و چگونه این ارزش‌ها -به نوبه خود- جامعه را شکل داده‌اند. این البته فرآیندی طولانی مدت است. لب و مغز توسعه در قرن نوزدهم و بیستم این است که علم جایگاه کانونی و مرکزی در صورت‌بندی نظریات تمدنی گرفته است و البته در این مرحله، مسیحیت نقشی به‌عهده نگرفت.

فرضیه‌ اصلی این اثر چیست؟

 مسیحیت رویه واحدی در مطالعه جهان تمهید کرده و پیش‌نهاده بوده و علم مجبور بود تا خود را با این رویه منطبق کند. این یکسان‌سازی از طریق پروژه «وحدت علوم» انجام می‌شد. کتاب‌هایی -که به‌طور کلی در این دوره تنظیم می‌شدند- اغلب موید همان تلقی پیشینی بوده و از توسعه علوم نشأت نگرفته بودند و کثرت تلقی‌ها نسبت به جهان را در نظر نمی‌گرفتند.

بحث اصلی و محوری شما در این کتاب چیست؟

 ادغام شدید تمدن و علم [یعنی] تجدیدنظر در روابط علم با «اخلاق»، «اقتصاد»، «فلسفه» و «مهندسی». از این منظر «توسعه» یک موضوع تک‌بعدی یا خطی نیست، بلکه پنج موضوع اصلی [در کار بودند که] انتقال و ‌گذار به یک «تجدد علمی» را پی‌ریزی و زمینه‌سازی کردند؛ این‌ موضوعات به شرح ذیل هستند: تغییرات در طرز تلقی از تمدن‌سازی، فشارها برای وحدت‌بخشیدن به علوم، برآمدن نظریه حدود و محدودیت‌های فهم علمی، نظریه [تفکیک علم به] «علم کاربردی» و «علم عمومی» [یا دانش نظری عام]، و این ادعا که «علم عمومی» [یا دانش نظری غیرکاربردی] منتج از «تخیل علمی» بوده و صورت‌بندی آن تخیل است.

 چه ضرورتی منجر به نوشتن این کتاب شد؟

 کتاب آخرین بخش و جلد چهارم از یک مجموعه چهارجلدی است که طی 20 سال تحقیقات تهیه شده و به ‌تفصیل و همراه با جزئیات مستوفی این موضوع را بررسی می‌کند که چگونه در میان ارزش‌های علمی فرهنگ اروپایی، «ارزش‌های شناختی» جایگاه مرکزی و محوری پیدا کردند.درباره شکل‌گیری فرهنگ اروپایی به این شیوه کارهای دیگری وجود ندارد، اگرچه هنوز هم سوالات مهمی برای ما در این‌باره که «چگونه ارزش‌های اروپای مدرن ظهور پیدا کردند»،وجود دارد.

* نویسنده: جواد حیران‌نیا، مترجم و روزنامه‌نگار

مرتبط ها