به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، بهدنبال طرح بحثهایی راجعبه مولانا و شمس، دکتر سیدسلمان صفوی، رئیس آکادمی مطالعات ایرانی لندن، مطلبی مبسوط پیرامون مولوی بههمراه اشاراتی به شمس تبریزی مرقوم و لطف کردند دراختیار «فرهیختگان» گذاشتند. این مطلب را طی دو شماره ملاحظه خواهید کرد که در بخش اول عمدتا به سرسپردگی مولوی به امیرالمومنین(ع) پرداخته شده و بخش دوم مشتمل است بر شواهدی از شیدایی و ارادت مولوی نسبت به حضرت سیدالشهدا(ع).
دکتر صفوی در باب مولانا و مثنوی تالیفاتی دارند که از آن جمله است: «ساختار معنایی مثنوی معنوی»، «راه نو: تفسیر نوین مثنوی»، «اخلاق و انسان کامل از منظر مولوی» و «اهلبیت از دیدگاه مولوی».
فرهیختگان: گرچه بزرگی شمس و مولانا امری پوشیده نیست، لیکن ذکر دو نکته لازم است. اولا، اینکه عصمت جز معصوم را نیست و ثانیا، آنکه تبعیت جز از معصوم و آنکه معصوم امر به تبعیت او فرموده است، وجهی ندارد. ثالثا، اینکه نام مولانا و شمس و بسیاری دیگر از بزرگان و آثارشان، گاه (و شاید اغلب) مورد مصادره و سوءاستفاده کسانی از صوفیه بودهاند و قابل انکار نیست، اما این قبیل سوءاستفادهها و تعبیر به رایها نباید بهخود مولانا و شمس و... سرایت داده شود، همانطور که نباید آن بزرگان را معصوم تلقی کرد، بلکه فرمایش آنان را نیز مانند هر غیرمعصومی باید با محک و ملاک دیانت سنجید. گرچه مقالات شمس مطالبی پراکنده و کمتر شرح و توضیح شده است، اما در باب مثنوی و (اخیرا دیوان کبیر) از این حیث، بختی بلندتر داشتهایم. باشد که با جهد اساتیدی مانند دکتر صفوی این خللها تدارک شود.
مولانا جلالالدین محمد خراسانی و شمس تبریزی دو ستاره کمنظیر فرهنگ اسلامی و جهان بشریت، قلههای درخشان توحید ناب محمدی(ص) و علوی و وارث معارف قرآنی و تعالیم معنوی مولیالموحدین امیرالمومنین علی(ع) هستند.
تعریف فقـه
فقه مصطلح امروز از نظر علامه سیدبحرالعلوم، مولف کتاب شامخ «سیر و سلوک» به دو بخش تقسیم میشود: «فقه الجوارح» و «فقه النفس». «فقه الجوارح» به بررسی ظواهر متفرعات فروع دین میپردازد که در رسالههای عملیه بیان شده، اما «فقه النفس» بیان توحید الهی یا فقه الله اکبر و چگونگی تهذیب نفس و وصال به حضرت حق تعالی است که معارف و احکام آن در کتب تخصصی تبیین شده است. «فقه الجوارح»؛ علم حصولی و اکتسابی و «فقه النفس»؛ علم حضوری و چشیدنی است. ابزار «فقه الجوارح»؛ کتب شرعیه و تمرین در ممارست استنباط احکام براساس منابع چهارگانه است، اما ابزار فقیـه «فقه النفس»؛ ریاضات شرعیه، تهذیب نفس و قلب مصفا به نور حق است.
این دو شاخه فقه اسلامی مباحث تخصصی خود را دارند و کسانی میتوانند درباره موضوعات و شخصیتهای این دو بخش از فقه نظر دهند که با فراگیری معارف مربوط به هریک از آنها از محضر اساتید آن شاخه از فقه؛ در آن رشته ممارست و سلوک نموده و صلاحیت علمی احراز کرده باشند. برخی شخصیتها نظیر امامخمینی(ره) در هر دو شاخه فقه متخصص و دارای صلاحیت علمی برای اظهارنظر در هر دو شاخه از فقه هستند. لذا هم از صاحب جواهر با عظمت یاد میکنند؛ هم از شیخ اکبر محیالدین، صدرالمتألهین و مولوی.
مثنوی معنوی مولوی
مثنوی معنوی مولانا درباره «حقیقت دین»، «فقه الله اکبر» و «کشف و تفسیر قرآن» و «اسرار وصول و یقین» است: «هذا کتاب المثنوی و هو اصول اصول اصول الدین فی کشف اسرار الوصول و الیقین و فقه الله الاکبر... و کشّاف القرآن.» (جلالالدین مولوی، مقدمه منثور مثنوی معنوی). کلیات شمس تبریزی نیز «عشقنامه الهی» مولوی است. مولانا در این دو اثر بزرگ خویش به معرفی «توحید الهی»، «ولایت امیرالمومنین علی(ع)» و «حماسه امام حسین(ع)» از منظر عرفانی میپردازد.
براساس مثنویمعنوی و دیوان شمس؛ حضرت مولانا یک شیعه خاص وفادار به ولایت مولیالموحدین امام علی(ع) است. در ادبیات عرفانی؛ اساس تشیع مبتنی است بر اصل امامت یا ولایت انسان کامل، معرفت و محبت و تبعیت از مقام و منزلت امام علی(ع) و اهل بیت پیامبر اکرم (صلوات الله علیهم) و اعتقاد به اصل تولی و تبری. در عمق اندیشههای مولانا در مثنوی معنوی؛ جنبهای از معرفت و محبت و تبعیت از امیرالمومنین علی(ع) و آلعلی(علیهم السلام) نهفته که با اساس تشیع به معنا و مفهوم عام قابل تطبیق است.
مولانا در مثنویمعنوی از یکسو بر پیروی از ولایت و ضرورت معرفت به امام علی(ع) و آل علی(علیهم السلام) تاکید کرده و از سوی دیگر براهمیت انسان کامل و ضرورت پیروی از «مرشد و شیخ و قطب» که معادل اصطلاح «امـام» در علم کلام و «ولـی» یا «اولـی الامـر» در قرآن است؛ تاکید بلیغ دارد.
مقام امامت و ولایت و مرشدیت دارای مراتب متعدد است. ولـی مطلق؛ حضرت حق جلجلاله است و پیامبر اسلام و ائمه اطهار(صلوات الله علیهم) از امام علی(ع) تا حضرت بقیهاللهالاعظم(عجلالله تعالی فرجهالشریف)، ولـی کامل و مصداق بارز انسان کامل در عرفان هستند. لذا از آن جهت که بحث «انسان کامل» و «ولایت» از امهات و ارکان عرفان به شمار میرود و «انسان کامل» مترادف است با «اصل امامت در تشیع»؛ پایه عرفان نیز بر مبنای «تشیـع حقیقی» است.
مولانا سرسپرده امیرالمومنین(ع)
مولانا براساس حدیث شریف نبوی «مَن کنتُ مَولاه فَعَلی مَولاه» که شیعه و اهل تسنن آن را روایت کردهاند؛ بارها در مثنوی به تبیین مقام ولایت خاصه حضرت علی(ع) میپردازد. مولوی در پایان دفتر اول به تفصیل درباره امیرالمومنین(ع) بهعنوان مصداق «ولـی خاصه» سخن میگوید و در بیت 4538 دفتر ششم، بار دیگر مفاد حدیث نبوی در باب حضرت علی(ع) را طرح کرده، درمورد ولایت آن حضرت میفرماید:
گفت هرکو را منم مولا و دوست / ابن عمِّ من علی مولای اوست
مولانا در آخرین داستان دفتر اول مثنوی (داستان دوازدهم) اوصافی در وصف حضرت علی(ع) میآورد به این شرح:
1. امیرالمومنین (عنوان آغازین داستان دوازدهم): خدو انداختن خصم در روی امیرالمومنین علی(ع).
2. اخلاص عمل علی(ع) (مصراع اول بیت 3721): از علی آموز اخلاص عمل.
3. علی(ع)؛ شیر حق (مصراع دوم بیت 3721): شیر حق را دان منزه از دغل.
4. علی(ع)؛ افتخار هر نبی (مصراع دوم بیت 3723): افتخار هر نبـی و هر ولـی.
5. علی(ع)؛ افتخار هر ولی (همان بیت).
6. علی(ع)؛ رخی که ماه برآن سجده آورد (بیت 3724): آن خدو زد بر رخی که روی ماه / سجده آرد پیش او در سجده گاه.
7. علی(ع)؛ شیر ربانی (بیت 3732): در شجاعت شیر ربانیستی / در مروت خود که داند کیستی.
8. علی(ع)؛ عقل و دیده محض (بیت 3745): ای علی که جمله عقل و دیدهای / شمّهای واگو از آنچه دیدهای.
9. علی(ع)؛ بازِ عرش الهی (بیت 3750): باز گو ای باز عرش خوششکار / تا چه دیدی این زمان از کردگار.
10. علی(ع)؛ مُدرِک غیب (بیت 3751): چشم تو ادراک غیب آموخته / چشمهای حاضران بردوخته.
11. علی مرتضی(ع) (مصراع اول بیت 3757): راز بگشا ای علی مرتضی.
12. علی(ع)؛ حُسنُ القَضَا (مصراع دوم بیت 3757):ای پس سُوءُ القَضَا حُسنُ القَضَا.
13. علی(ع)؛ قرص ماه (ولایت قمریه) (ابیات 3761-3759): از تو بر من تافت پنهان چون کنی / بیزبان چون ماه پرتو میزنی / لیک اگر در گفت آید قرص ماه / شب روان را زودتر آرد به راه / از غلط ایمن شوند و از ذهول / بانگ مه غالب شود بر بانگ غول.
14. علی(ع)؛ ضیاء اندر ضیاء (بیت 3762): ماه بیگفتن چو باشد رهنما / چون بگوید شد ضیاء اندر ضیاء.
15. علی(ع)؛ باب مدینه علم و باب ولایت محمدیه (بیت 3763): چون تو بابی آن مدینه علم را / چون شعاعی آفتاب حلم را. پیامبر اکرم(ص) اشاره به حدیث شریف نبوی (بیت 1361): «انا مدینه العلم و علی بابها فمن اراد العلم فلیأت الباب» (فروزانفر، احادیث مثنوی).
16. علی(ع)؛ باب رحمت (مصراع اول بیت 3765): باز باش ای باب رحمت تا ابد.
17. علی(ع)؛ بارگاه له کفوا احد (مصراع دوم بیت 3765): بارگاه ما له کفوا احد.
18. علی(ع)؛ بهمثابه خورشید (شیخ کامل) (ابیات 3773 و3775): گفت فرما یا امیرالمومنین / تا بجنبد جان به تن در چون جنین / چون جنین را نوبت تدبیر رو / از ستاره سوی خورشید آید او / چون که وقت آید که جان گیرد جنین / آفتابش آن زمان گردد معین.
اشاره به ولایت شمشیر امیرالمومنین علی(ع) به این سبب که آن حضرت از اهلبیت(علیهم السلام) است، «ولایت قمریه» ایشان را با «ولایت شمسیه» حضرت محمدمصطفی(ص) یکسان خوانده است. از سوی دیگر اشاره میکند؛ شیوخ دیگر هم چون ستاره و امامعلی(ع) همانند خورشید؛ مظهر «شیخ کامل» است. (شرح کبیرانقروی، ج 3، ص 1363).
19. علی(ع)؛ باز پرافروخته (مصراع اول بیت 3783): باز گو ای باز پرافروخته.
20. علی(ع)؛ دست پرورده شاه حقیقی جهان هستی (مصراع دوم بیت 3783): با شه و با ساعدش آموخته.
21. علی(ع)؛ باز عنقاگیر شاه (بیت 3784): باز گو ای باز عنقاگیر شاه / ای سپاه اشکن بهخود نی با سپاه.
22. علی(ع)؛ امت واحده (بیت 3785): امت وحدی یکی و صد هزار / باز گو ای بنده بازت را شکار. اشاره به آیه کان الناس امه واحده (سوره بقره، آیه 213) و آیه آن ابراهیم کان امه قانتا (سوره نحل، آیه 120) همه خلق بالقوه و بعضا بالفعل تحت ولایت علوی هستند؛ همان ولی که خاشع خداوند است.
23. علی(ع)؛ بنده خداوند (بیت 3786): گفت من تیغ از پی حق میزنم / بنده حقم نه مامور تنم.
24. علی(ع)؛ شیر حق (مصراع اول بیت 3787): شیر حقم نیستم شیر هوا.
25. فعل علی(ع)؛ گواه دین آن حضرت (مصراع دوم بیت 3787): فعل من بردین من باشد گوا.
26. علی(ع)؛ مظهر و مصداق صادق اراده و فعل الهی (بیت 3789): ما رمیت اذ رمیتم در حراب / من چو تیغم آن زننده آفتاب. مصراع اول اشاره دارد به آیه 77 سوره انفال: «ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی».
27. علی(ع)؛ فانی فیالله و باقی بالله (مصراع اول بیت 3790): رخت خود را من زِ رَه برداشتم.
28. توحید علی(ع)؛ توحید ذاتی صمدانی، نه توحید عددی (مصراع دوم بیت 3790): غیر حق را من عدم انگاشتم.
29. علی(ع)؛ سایه الهی (مصراع اول بیت 3791): سایهام من که خدایم آفتاب. امیرالمومنین علی(ع) ولایت خویش را از ولایت الهی اخذ کردهاند.
30. علی(ع)؛ حاجب بارگاه احدیت (مصراع دوم بیت 3791): حاجبم من نیستم او را حجاب.
31. وجود علی(ع)؛ سرشار از گوهرهای وصال (مصراع اول بیت 3792): من چو تیغم پر گهرهای وصال.
32. علی(ع)؛ حیاتبخش (مصراع دوم بیت 3792): زنده گردانم نه کشته در قتال.
33. علی(ع)؛ صاحب ذات رفیعالدرجات و اخلاق الهی (بیت 3793): خون نپوشد گوهر تیغ مرا / باد از جا کی برد میغ مرا. ولیالله اکبرآبادی شارح مثنوی گوید: تیغ و میغ؛ عبارت از ذات رفیع الدرجات حضرت امیرالمومنین(ع) است و باد؛ کنایه از اخلاق نفسانی و گوهر تیغ؛ عبارت از اخلاق الهی است. حاصل آنکه اوصاف نفسانی بر صفات کمالیه حضرت علی(ع) غالب نمیآید. (شرح مثنوی ولیالله اکبرآبادی، دفتر اول، ص 507).
34. علی(ع)؛ کوه حلم و صبر و داد (بیت 3794): که نیم کوهم ز حلم و صبر و داد / کوه را کی در رباید تنـدبـاد.
35. هستی علی(ع)؛ از بنیاد شاه حقیقی (بیت 3797): کوهم و هستی من بنیاد اوست / ور شوم چون کاه بادم باد اوست.
36. سردار وجود علی(ع)؛ عشق اَحَد (بیت 3798): جز به یاد او نجنبد میل من / نیست جز عشق اَحَد سرخیل من.
37. علی(ع)؛ کاظم غیظ (بیت 3799): خشم بر شاهان شه و ما را غلام / خشم را هم بستهام زیر لگام.
38. علی(ع)؛ غرق نور (مصراع اول بیت 3801): غرق نورم گرچه شد سقفم خراب.
39. علی(ع)؛ گلشن الهی (مصراع دوم بیت 3801): روضه هستم گرچه گشتم بوتراب.
40. نام علی(ع)؛ احبلله (بیت 3803): تا احب لله آید نام من / تا که ابغض لله آید کام من.
41. بخشش علی(ع)؛ مصداق اعطا لله (مصراع اول بیت 3804): تا که اعطا لله آید جود من.
42. امساک علی(ع)؛ مصداق امسک ِلله (مصراع دوم بیت 3804): تا که امسک ِلله آید بود من.
ابیات 3803 و 3804، مقتبس است از حدیث «من اعطی لله و منع لله و ابغض لله و انکح لله، فقد استکمل الایمان»: «هر که برای خدا ببخشد و برای خدا امساک کند و برای خدا دوست بدارد و برای خدا دشمن بدارد و برای خدا ازدواج کند؛ همانا ایمانش کمال یافته است.» (فروزانفر، احادیث مثنوی، ص 37).
43. وجود علی(ع) سراسر از برای خداست (مصراع دوم بیت 3805): جمله لله ام نیم من آن کس.
44. عمل علی(ع) از برای حق و حاصل علم شهودی او از باری تعالی است (بیت 3806): و آنچه لله میکنم تقلید نیست / نیست تخییل و گمان، جز دید نیست. علم امیرالمومنین علی(ع) علم شهودی است نه حصولی.
45. دست علی(ع) بسته بردامان حق (بیت 3807): زاجتهاد و از تحری رستهام / آستین بر دامن حق بستهام.
46. وجود علی(ع)؛ ملکوت لاهوت و شاهـدمـدار حق تعالی (بیت 3808): گر همی پرم همی بینم مطار / ور همی گردم همی بینم مدار.
47. علی(ع)؛ صاحب ولایت قمریه و حضرت حق؛ ولی مطلق شمسیه (مصراع دوم بیت 3809): ماهم و خورشید پیشم پیشوا.
48. علی(ع)؛ دروازه علم الهی (مصراع اول بیت 3841): اندر آ من در گشادم مر تو را. هر که خواهان مرتبه اعلای وصال حق تعالی باشد، باید از باب ولایت امیرالمومنین علی(ع) وارد شود. اشاره به حدیث نبوی در شأن امیرالمومنین علی(ع): «أنا مدینه العلم و علی بابها فمن اراد المدینه و الحکمه فلیأتها من بابها»: «من شهر دانشم و علی(ع) دروازه آن است. هر که بخواهد به این شهر و فرزانگی درآید، باید از دروازه آن درآید.» (فروزانفر، احادیث مثنوی، ص 37).
49. علی(ع)؛ بخشنده گنجهای جاودان به پیروان وفادار ولایت علوی (بیت 3823): پس وفاگر را چه بخشم تو بدان / گنجها و ملکهای جاودان.
50. علی(ع)؛ خواجه روح (بیت 3942): لیک بیغم شو شفیع تو منم / خواجه روحم نه مملوک تنم.
51. علی(ع)؛ رادمرد رادمردان (بیت 3943): پیش من این تن ندارد قیمتی / بیتن خویشم فتی ابنالفتی.
52. علی(ع)؛ راهنمای امیران و ثمربخش درخت خلافت (ابیات 3947-3946): زان به ظاهر کوشد اندر جاه و حکم / تا امیران را نماید راه و حکم / تا امیری را دهد جانی دگر / تا دهد نخل خلافت را ثمر.
53. علی(ع)؛ با خوی الهی، ترازویی در عدالت و درستی (مصراع اول بیت 3981): تو ترازوی احدخو بودهای.
54. ولایت علی(ع)؛ میزان ولایت همه والیان نور (مصراع دوم بیت 3981): بل زبانه هر ترازو بودهای.
55. نور ولایت علی(ع)؛ نشأت گرفته از نور ولایت مطلقه حضرت حق (بیت 3983):
56. علی(ع)؛ گوهر دریای نور حضرت حق (بیت 3984): من غلام موج آن دریای نور / که چنین گوهر برآرد و ظهور.
تنظیم: سیدحسین امامی
ادامه دارد...