اگر «شهرزاد» را دیدهاید، دیدن نسخه ترکی آن «هیچ» جذابیتی برایتان نخواهد داشت. داستان «گریه نکن استانبول» تقریباً همان داستان شهرزاد است؛ حتی لباسها همان لباسهاست. اگر بازه زمانی وقوع روایت را هم در نظر بگیریم، اثر ترکها چندان تفاوتی با ساخته فتحی ندارد. قسمت اول گریه نکن استانبول یا همان شهرزادِ ترکی که منتشر شد، شباهتش نقل دهان صفحات مجازی شد. اگر ترکها اسم سریال را همین دو هفته پیش عوض نمیکردند و نام سریال، شهرزاد میماند، تمام و کمال میشد نام اثر چاغری ویلا لوستووالی را کپی از اثر ایرانی گذاشت.
اما چه دلیلی داشت که ترکها نام شهرزاد را تغییر دهند؟ آیا برای اینکه بگویند اثرشان کپی نیست؟ اما اثر ترکها آنقدرها هم که همه فکر میکنند کپی نیست.
نمای آغازین گریه نکن استانبول، برخلاف شهرزاد، از درون رؤیای شهرزاد و با التهاب آغاز نمیشود، بلکه دقیقاً خود شهر استانبول سوژه داستان است. بیایید دوباره نگاهی به تغییر نام در سریال بیندازیم. ترکها چندان هم بیمنظور نام استانبول را در اثر نگنجاندند. استانبول و نوستالژی آن بهقدری در اثر گلدرشت و پررنگ است که بهنوعی شهرزاد ترک را از شهرزاد فتحی متمایز میکند. آغاز روایت با نمایی لانگ از بندر استانبول و سیالیت دوربین بهگونهای است که انگار مخاطب در حال تماشای ماجرا یا خاطرهای از گذشته است.
رنگولعاب و استفاده از رنگهای گرم برای بازتولید فضای مدیترانهای نشان از آن دارد که ترکها برای تولید دوباره شهرزاد روی مؤلفههای مطلوبشان تمرکز کردهاند. با یک بررسی کلی در آثار چند سال اخیر ترکها، چند تصویر میان آثارشان پرتکرار است: مسجد ایاصوفیه، بندر استانبول و میدان تقسیم. تصاویری که با مربوط و بیمربوط در میانه آثار ترک پخش میشوند. در شهرزادِ مدل فتحی عملاً نوستالژی موضوع مورد اشاره نیست و نماهایی که گرفته میشود چندان ربطی به شهر ندارد.
فتحی بهجای آنکه نوستالژی مسئلهاش باشد، زمانمندی قصه و کاراکترها را مورد توجه قرار داده است. میان استفاده از نوستالژی و تصاویر کارتپستالی در روایت با زمانمند و مکانمند کردن شخصیتها و داستان فرقی از زمین تا آسمان است.
تزریق نماهای کارتپستالی به نسخه ترکی
استفاده از زمان و مکان برای پیشبرد قصه و منطق روایت، کاری است که فتحی انجام داده است. فتحی برای اینکه دیکتاتوری آقاخان و نوع رفتار کاراکترها را برای مخاطب آشنا کند، از زمان و مکانی استفاده میکند که کاراکترها در آن بافت بنشینند و منطقشان در آن بافت معنا پیدا کند.
اما روایتی که چاغری ویلا لوستووالی به تصویر کشیده، میتواند در هر زمان و مکانی رخ بدهد. اثر کارگردان ترک، یک عاشقانه است و تنها یک عاشقانه. عاشقانهای کشدار مملو از صحنههای آهسته و نماهای کلوزآپ از عاشق و معشوق. نمای ابتدایی شهرزاد و فرهاد در اثر فتحی حدود سه دقیقه ادامه پیدا میکند، ولی در مدل ترکیهای آن بیش از ۳ برابر یعنی حدود ۹ دقیقه به طول میانجامد. همین موضوع را به باقی صحنههای سریال تعمیم بدهید. تصاویر متعدد و بیمعنای هلیشات از جاذبههای گردشگری ترکیه باعث شده ترکها قسمت اول سریال را حدود دو ساعت طول بدهند.
اگر میزان زمان اضافه شما در طول روز زیاد است و میخواهید اقتباسِ ترکها –البته اگر بتوان به آن گفت اقتباس– را تماشا کنید، تصویر نمایشگرتان را دو قاب کنید و در گوشه دیگر تصویر کار فتحی را بدون صدا ببینید. بههیچعنوان اغراق نیست اگر بگوییم در قسمت اول شهرزاد ترکی، چاغری ویلا لوستووالی و دوستانش عین به عین از روی فیلمنامه اثر فتحی گرتهبرداری کردند.
البته اگر بخواهیم از حق نگذریم، تا جایی که توانستهاند در اجرا به آن نماهای کشدار موسیقی ترکی اضافه کردهاند. شاید در ذهن مخاطبان متن، این سؤال ایجاد شود که چرا با یک قسمت کل سریال را ترکها نقد میکنیم و برای نقد شاهکار ترکها باید منتظر بمانیم تا قسمتهای بعدی آن هم بیاید. این حرف، کاملاً درست است. به همین منظور ما منتظر قسمت دوم شدیم تا ببینیم ترکها چه ابتکاری را به خرج میدهند.
شکستن طبقه برای عشق
در عاشقانههای کلیشهای و سانتیمانتال ترکی، عشق وسیلهای برای انداختن گره در داستان، شکستن طبقه و سنت است. درصورتیکه در آثار ایرانی و بخصوص در شهرزاد، عشق خود گره داستان نیست، بلکه از پیشزمینههایی است که در گرههای اصلی داستان اثر میگذارد و چالشهای قصه را تشدید میکند.
در گریه نکن استانبول برخلاف شهرزاد، مسئله اصلی عشق است و نه تداخل میان جهان شخصیتهای داستان. آنچه در شهرزاد به عنوان طبقه اجتماعی افراد به چشم میخورد، چیزی نیست به جز کلیشههایی کودکانه که قباد را بیش از آنکه یک ضدقهرمان خاکستری و مستأصل در موقعیتهای داستان نشان بدهد، او را یک مافیای سیسیلی نشان داده است. در چنین شرایطی عملاً شخصیتها عمق پیدا نمیکنند و تنها چیزی که ساخته میشود یک اثر تبلیغاتی است که پس از پخش آن میتواند مدل موهای سیمای بارلاس، یا همان شهرزادِ ترک را در ایران و ترکیه مد کند.
قسمت دوم و آغاز بازگشت به حالت کارخانه
اگر خاطرتان باشد، در سریال شهرزاد برای اینکه تقابلی میان شخصیتهای داستان ایجاد شود، روندی چنددهقسمتی طی میشد. آنچه فتحی در نظر داشت این بود که کاراکترها در بافت قصه جا بیفتند، موقعیتها شکل بگیرند و بعد گرههای داستان به آن اضافه شود. اگر بخواهیم صرفاً قسمت اول را در نظر بگیریم، ترکها روی همان استدلال فتحی جلو رفتهاند، اما آنچه در قسمت دوم رخ میدهد کاملاً با مدل ایرانی شهرزاد متفاوت است.
ترکها که در سالهای اخیر نشان دادهاند استراتژی بمباران مخاطب با گره و مکگافین (گره کاذب) را برای نگهداشتن مخاطب پای سریالهایشان بهخوبی بلدند، در قسمت دوم گریه نکن استانبول هم همین اتفاق را در دستورکار قرار میدهند. گرهها کشدار میشود و قهرمان و ضدقهرمان داستان بهسرعت رودرروی هم قرار میگیرند. بر خلاف شهرزاد ایرانی که جدال اصلی میان شهرزاد و تصمیمات بزرگآقا است، در شهرزاد نسخه ترکی جدال میان قباد و فرهاد ایجاد میشود و دقیقاً در قسمت دوم اثر جدال میان آنها به تصویر کشیده میشود.
تبدیل کردن شخصیتی چون قباد که یک شخصیت خاکستری است و نه ضدقهرمان کلاسیک به آن، و از طرفی تبدیل کردن فرهاد به یک قهرمانِ کلاسیک نشان از این دارد که ترکها در نمایش شهرزاد به شدت به مدل داستانگویی خود وفادار هستند. هیچ بعید نیست اگر در قسمتهای بعدی شهرزاد ترکی، سازندگان این اثر به ابتکارات دیگری همچون تولید مثلث و مربعهای عشقی روی بیاورند و شهرزاد را در چندگانههای عشقی خودشان بیندازند.
واقعیت این است که شهرزاد ایرانی در زمانی که پخش میشد، بیش از آنکه قصه یک عاشقانه کلاسیک باشد، روایت تعارض زنان و تفکر مردسالار بود و خودش را در موقعیتها و طبقات اجتماعی توضیح میداد. رخدادهای سیاسی مانند گسستهای اجتماعی و تعارض میان طبقه در روایت شهرزاد بهقدری پررنگ بود که حتی گاهی روایت عاشقانه سریال در حاشیه قرار میگرفت و توضیح تضاد میان فرهاد و شهرزاد به عنوان نماینده طبقه جدید و زنان و بزرگآقا و قباد به عنوان نماینده طبقه سنتی و مردسالار، به عنوان اولویت اصلی فتحی در بیان روایت بود.
شاید یکی از دلایلی که فصل دوم سریال شهرزاد مورد انتقاد قرار گرفت و رفتهرفته میزان مخاطبان شهرزاد روندی کاهشی پیدا کرد، همین مسئله بود. شهرزاد عملاً در فصل دوم گرههای قصهاش را خرج کرده و مسائل اجتماعی را هم طرح کرده بود. با این تفاسیر تنها کاری که صاحبان شهرزاد میتوانستند انجام دهند، تولید گرههای بیشتر برای نگهداشتن مخاطب پای اثر بود. اتفاقی که عملکرد فتحی را در آن میتوان تا حدودی موفقیتآمیز فرض کرد، اما در شهرزاد ترکی ماجرا طور دیگری رقم میخورد؛ ترکها از همین ابتدا روی دور تولید گرههای متعدد افتادهاند، گرههایی که به سمت شکلگرفتن پیش میروند، رها شده و سازندگان اثر به سراغ تولید گرهای جدی میروند.
متن کامل گزارش محمدحسین سلطانی، خبرنگار را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.