بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیمصهیونیستی- که به رئیس باند جنایتکار حاکم بر سرزمینهای اشغالی مشهور است- بهدلیل همکاری با آمریکا برای اجرای یک طرح بزرگ منطقهای، مغضوب اروپاییها شده است. قاره سبز اجرای این طرح را مطابق با منافع خود نمیداند. امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه که چند هفته قبل خواستار تحریم تسلیحاتی رژیم شده بود، در روزهای اخیر بهطعنه برای تلآویو روشن ساخته که این تصمیمات مبتنیبر چهارچوبهای سازمان ملل بود که باعث خلق رژیم شد؛ به معنایی دیگر تلآویو باید حواسش را بیشتر جمع کند و از خیرهسری دربرابر کسانی خودداری کند که رشته موجودیتش دست آنان است. نشریه آمریکایی «پالتیکو» سهشنبهشب به نقل از یک منبع مطلع اعلام کرد: «مکرون خطاب به وزرای خود گفت که آقای نتانیاهو نباید فراموش کند، کشور او توسط سازمان ملل ایجاد شده است.»
گفته میشود مکرون این سخنان را در تماس تلفنی با نتانیاهو نیز تکرار کرده است. نتانیاهو در این تماس تلفنی ادعا کرده آنچه باعث شکلگیری رژیم شده، خون سربازان صهیونیست در جنگ سال 1948 بوده است؛ ادعایی که فاقد اعتبار است، زیرا بدون شناسایی توسط سازمان ملل و حمایت قدرتها، تلآویو امکان تأسیس و ادامه حیات نداشت. به نظر میرسد آنچه باعث خشم عمیق اروپاییها از صهیونیستها شده، اجرای جسورانه طرحی بزرگ توسط رژیم و آمریکا در منطقه است که میتواند تبعات سهمگینی علیه امنیت، اقتصاد و هویت قاره سبز داشته باشد. طرح مشترک آمریکا و رژیم برای سرکوب مرحلهای مقاومت احتمال کمی برای موفقیت دارد اما در حوزه تبعات، با احتمال بالایی باعث تخریب منافع غرب خواهد شد. این وضعیت، اروپاییها را- که خارج از تصمیمگیریهای آمریکا بودهاند- خشمگین کرده است. بر مبنای این طرح که با حضور میدانی ارتش رژیم انجام میشد، صهیونیستها ابتدا مقاومت غزه را سرکوب و سپس با خاموش کردن آتش منازعات در کرانه باختری، به لبنان و سوریه حمله کردند و درنهایت با همراهی مستقیم آمریکا بهسمت سرکوب مقاومت عراق حرکت میکردند.
طرح واشنگتن- تلآویو در روز 7 اکتبر بهدلیل حمله پیشدستانه مقاومت غزه با مشکل مواجه شده و در شرایط ناهنجاری آغاز شد، از سوی دیگر قدرت پایداری گروههای مقاومت به همراه حمایتهای مستقیم ایران در قالب عملیاتهای وعده صادق، آشکار ساخت اجرای طرح سرکوب مرحلهای مقاومت برای مسلط شدن مجدد غرب و رژیم بر منطقه و خارج کردن محور مقاومت و تهران از معادلات منطقه تا چه حد دشوار و مخاطرهآمیز است. واشنگتن و تلآویو در شرایطی این طرح را کلید زدهاند و پیگیری میکنند که نظام بینالملل دچار تغییراتی شده و در وضعیت گذار به نظمی نوین است. این دو با توجه به چنین وضعیتی ادعا دارند میخواهند این نظم نوین را از دل تغییرات و سیالیت کنونی ایجاد کنند اما نکته مهم آنجاست که آمریکا و رژیم پیشتر بر این نظم مسلط بودهاند و شاخصه اصلی تغییر این وضعیت، کاهش قدرت آنها و خروجشان از رأس معادلات است، پس نظم نوینی که پیش رو قرار دارد، در اختیار این دو نخواهد بود. بهطور خلاصه، پیش از شرایط کنونی که وضعیت گذار است، آمریکا و رژیم بر معادلات منطقه مسلط بوده و بهمرور از کنترل آنان کاسته شد تا جایی که صحبت از شکلگیری معادلاتی جدید با بازیگرانی جدید است. حال در این موقعیت، ائتلاف واشنگتن- تلآویو و در شرایطی که قدرتشان کاسته شده بهدنبال اجرای طرحی بزرگند که یکبار در اوج قدرت خود آن را به اجرا درآورده و شکستخوردهاند.
آمریکا در سال 2001 افغانستان و در سال 2003 عراق را اشغال کرد. صهیونیستها برای استفاده از این موقعیت و بهرهبرداری از عدم دسترسی زمینی و هوایی ایران به محیط مقاومت، در سال 2006 به سمت جنگ با لبنان حرکت کردند و شکست سختی متحمل شدند. در ادامه این شکستها اشغال افغانستان و عراق نیز به بنبست رسید، بهگونهای که آمریکا در سال 2008، توافق خروج از عراق را به امضا رساند. مشخص است اجرای طرحی بهمراتب بزرگتر از دوره پیشین امکانپذیر نیست و شامل تبعات گستردهای خواهد بود. اگر ائتلاف واشنگتن- تلآویو در اوج قدرت خود شکست خورد، نمیتواند در دوران کاهش قدرتش به پیروزی برسد. از سوی دیگر این طرح بهطور انحصاری توسط آمریکا کشیده شده و دیگران ازجمله محور آنگلوساکسونی و رژیم نیز به وسط آن کشیده شدهاند. اروپا بهطور کامل وارد گود نشده و میداند تبعات طرح مرحلهای سرکوب مقاومت تا چه میزان مخاطرهآمیز است. آنها در میانه مسیر از پیروی کامل از آمریکا خودداری و با تلآویو فاصلهگذاری کردند اما امروزه بهنظر میرسد درصدد پررنگتر کردن این فاصلهگذاریاند؛ این اقدام حتی از سوی انگلیس بهعنوان عضوی از محور آنگلوساکسونی نیز پیگیری میشود.
پس از عملیات وعده صادق2، بورس جانسون با درز اطلاعاتی از کتاب جدید خود، ادعا کرد زمانی که وزیر خارجه بود نتانیاهو در جریان یک دیدار با وی در سرویس بهداشتی وزارت خارجه انگلیس، دستگاه شنود کار گذاشته است. در روزهای اخیر نیز دیوید کامرون که تا چندی پیش و در زمان حکومت حزب محافظهکار وزیر خارجه انگلیس بود، از تصمیمش برای تحریم دو وزیر تندروی کابینه نتانیاهو در دوران زمامداری خبر داده است. تهدید تلآویو توسط حزب محافظهکار، هشداری ساده از سوی یک حزب نیست، بلکه حاکمیت انگلیس براساس ملاحظات و نقشه خود، هشداری قوی را از سوی حزب اپوزسیون اعلام کرده است؛ حزبی که تلقی میشود نسبت به حزب کارگر همگرایی بیشتری با دولت نتانیاهو دارد.
نکات
روابط اروپا و رژیمصهیونیستی به همراه نوع نگاه قاره سبز به تحولات منطقه پیچیدگیهای بالایی دارد. در این بخش تلاش شده به برخی از زوایای این پیچیدگی پرداخته شود.
1. اروپاییها هرچند به موجودیت رژیم اهتمام دارند، اما تلآویو بیشتر مهره آمریکا شناخته میشود و سپس محل نفوذ دیگران است؛ ازجمله روسیه که به 1.5 میلیون روستبار در داخل سرزمینهای اشغالی دسترسی دارد. در مقابل کشورهای اروپایی و بهویژه فرانسه منافع زیادی در لبنان دارند و نمیتوانند شاهد نابودیاش توسط صهیونیستها باشند.
2. کشوری مانند فرانسه میزبان اقلیت بزرگی از یهودیان است. فرانسه بهغیراز خاک اصلی خود، در خاک مستعمراتش بهویژه در شمال آفریقا نیز با یهودیان مواجه بوده است. بسیاری از یهودیانی که امروزه در داخل خاک فرانسه زندگی میکنند، دقیقاً مانند مسلمانان، از کشورهای آفریقای شمالی آمدهاند. یهودیان ساکن در جغرافیای اسپانیا یا اندلس قدیم و همچنین شمال آفریقا، از شاخه سفاردیمها هستند.
این گروه از یهودیان در رژیم، جمعیتی تقریباً برابر با اشکنازیها دارند. بااینحال این گروه که از یهودیان شرق اروپا بوده و مرکز اصلی زندگیشان لهستان است، قدرت بیشتری نسبت به سفاردیها دارند. جمعیت یهودیان سفاردی در فرانسه، تقریباً دوبرابر جمعیت اشکنازیهاست اما به نظر میرسد فرانسه بیشتر از آنکه یکی از مراکز قدرت یهودیان اشکنازی باشد، یکی از مراکز قدرت سفاردیهاست. تعداد یهودیان فرانسه 500 تا 600 هزار نفر تخمین زده میشود که 300 تا 400 هزار نفر از آنها سفاردی و 200 هزار نفرشان اشکنازی هستند. سؤال مهم اما آنجاست که آیا یهودیان نفوذ قابلتوجهی در فرانسه دارند یا این پاریس است که نفوذ قابلتوجهی بر آنان دارد، ازجمله بر یهودیان فرانسوی ساکن در سرزمینهای اشغالی.
نوع رفتار فرانسویها با رژیم از ابتدای تأسیس و همچنین نحوه بیان کنونی مکرون که تخفیف و تنزل تلآویو بوده است، آشکار میسازد پاریس دستکم تحت نفوذ یهودیان صهیونیست نیست، بلکه بر آنان نفوذ دارد. این مسئله اما قابلسرایت به کلیت یهودیان نیست، زیرا بسیاری از یهودیان ازجمله لابیهای قدرتمندشان با صهیونیستها متفاوتند. بهعبارتیدیگر شاید برخی لابیهای یهودی، بخشی از زبان تهدید پاریس علیه یهودیان صهیونیست باشند.
3. رژیم مشکلات فراوانی دارد. صهیونیستها به دلیل وقوف بر چنین مشکلاتی علیرغم آزار و اذیت در کشورهای اروپایی، پس از حضور در سرزمینهای اشغالی به آنان چنگ و دندان نشان نداده، بلکه کوشیدهاند تا حدی از آنان فرمانبرداری کنند.
بااینحال ذات خودسری در میان آنان ریشهدار است. صهیونیستها با وجود آنکه در پناه حمایت انگلیسیها درحال ساخت رژیمی قدرتمند در فلسطین بودهاند، در سالهای نزدیک به تأسیس رژیم، برای سرعتدهی به این فرایند، مبادرت به ترور مسئولان انگلیسی میکردند. اروپاییها بهدلیل وجود این روحیه خودسری در صهیونیستها و علیرغم آنکه تلآویو یک رژیم نیابتی برای آنان بوده، همواره کوشیدهاند ابزارهای کنترلی علیهاش ایجاد کنند.
4. دو یهودی اشکنازی در رأس دو دولتی قرار دارند که امروزه مناطق تحتکنترلشان را به محلی برای جنگهای بزرگ جهانی تبدیل کردهاند. نخست ولادیمیر زلنسکی، رئیسجمهور یهودی اوکراین کشورش را درگیر جنگ با روسیه کرده و اروپا را به وسط آن کشانده و سپس بنیامین نتانیاهو، دیگر یهودی اشکنازی حاکم بر سرزمینهای اشغالی، رژیمش را بهسمت جنگی فراگیر در منطقه هدایت و پای غرب و ازجمله اروپاییها را به گرفتاریهای غرب آسیا باز کرده است.
وقوع جنگ در اوکراین و سرزمینهای اشغالی با طرحهای متهورانه آمریکا همخوانی دارد اما برای کشورهای اروپایی بهویژه قدرتهای آن مانند آلمان و فرانسه زیانبار است. این کشورها بهدلیل جنگ در اوکراین از دریافت انرژی ارزان روسیه محروم و مجبور شدند همگام با دیگر دولتهای قاره سبز به واردکننده گاز مایع آمریکا تبدیل شوند. این دو جنگ عملاً باعث مهار آلمان و فرانسه توسط آمریکا شدهاند.