فاطمه بریمانی، خبرنگار گروه جهانشهر: 7 اکتبر با عملیات مقاومت اسلامی، رژیم نظامی صهیونیستی را فلج کرد و عملیات 14 آوریل ایران، هیمنه پوشالی این رژیم را فروریخت. در همین راستا انجمن علوم سیاسی ایران با همکاری انجمنهای دانشجویی سیاستگذاری عمومی، علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبایی و پایگاه خبری اکو دیپلماسی نشست تخصصی-علمی «بررسی مناقشه ایران و رژیمصهیونیستی» را برگزار کرد. در ادامه این نشست که با ارائه حمید بیات مدیرکل اسبق غرب آسیا وزارت امور خارجه، هیبتالله نژندیمنش عضو هیاتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی، علی علیزاده عضو هیاتعلمی دانشگاه عالی دفاع ملی، سیدمحمد کاظم سجادپور عضو هیات علمی دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه، عبدالحسین صفایی عضو هیات علمی دانشگاه آزاد و سید رضا موسوی نیاعضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی همراه بود را میخوانید.
حمید بیات، مدیرکل اسبق غرب آسیا وزارت امور خارجه: بحثم را با تلاش برای پاسخ به یک سوال مطرح میکنم؛ تقابل جمهوری اسلامی ایران و رژیم اسرائیل که در حل حاضر و در شرایط کنونی در شرایط بسیاری حساسی قرار گرفته، چه تاثیراتی میتواند بر تحولات منطقه و بهخصوص مساله فلسطین و آینده آن داشته باشد؟
بدون تردید وقتی بحث دشمنی و خصومت بین ایران و اسرائیل را مطرح میکنیم، نقطه آغازین ما به آغاز انقلاب اسلامی و رویکردی که بعد از انقلاب اسلامی نسبت به مساله فلسطین شکل گرفت، برمیگردد. موضوع فلسطین بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بهعنوان یکی از محوریترین ارکان و محورهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت؛ تا جایی که تقریبا میتوان گفت ابعاد سیاست خارجی ما را تحت تاثیر خودش قرار داد. رویکرد جمهوری اسلامی ایران نسبت به مساله فلسطین براساس دیدگاه ایدئولوژیک شکل گرفت اما در ادامه با توجه به ابعاد استراتژیک و سپس با نقش در منطقه با عمق استراتژیک، این رویکرد ابعاد وسیعتری پیدا کرد.
روندشناسی تقابل ایران و اسرائیل
بلافاصله بعد از انقلاب اسلامی با شناسایی فلسطین، تغییر سفارت اسرائیل و قطع رابطه با اسرائیل مواجه بودیم. بعد از آن دعوت مسلمانان را داشتیم که در بعد نرمافزاری هم در خود جهان اسلام و هم غیر متحدها توانستیم گفتمانی را در دنیا اعلام کنیم. اعلام روز قدس شد و بعد تلاش شد از ظرفیتهای کشورهای اسلامی بهخصوص نیروهای همپیمان با محوریت شیعه استفاده کنیم؛ که مهمترین و بارزترین این مسیر، شکلگیری حزبالله در لبنان بود. اقدام بعدی تاثیرگذاری بر روند آشتی اعراب و اسرائیل بود که با کمپ دیوید آغاز شد و بلافاصله با تاثیری که انقلاب اسلامی بر افکار عمومی منطقه و مردم منطقه داشت، این روند کند و در واقع متوقف شد.
تقابل فردا؛ امروز در چه شرایطی قرار داریم؟
امروز تقابل ایران و اسرائیل وارد یک مرحله فوقالعاده حساس شده است. توازن گذشته به هم خورده است. از دیدگاه تحلیلگران شرایط خطرناک شده است. احتمال درگیری گستره بالا است. از ابتدای جنگ غزه، چند احتمال از طرف تحلیلگران سیاسی و نظامی مبنیبر اینکه این اتفاق میتواند به احتمالات متنوع و مختلفی منجر شود، مطرح میشد. یکی از احتمالات این بود که درگیریها منجر به یک درگیری فراگیر شود. یعنی اسرائیل یک حمله گسترده به راه بیندازد و تمام نیروهای مقاومت را مورد تهدید قرار دهد، از جمله ایران. این تحلیل و امکان روی کاغذ محتمل بود؛ اما اسرائیلیها با توجه به در نظر گرفتن ملاحظات، این کار را نمیکنند؛ یعنی بعید است که این کار را بکنند. شاهد هم هستیم که تا الان چنین کاری را نکردند.
احتمال دیگر این بود که درگیری با حضور و مشارکت نیروهای همپیمانان غربی اسرائیل صورت بگیرد. یعنی اسرائیل نیروهای همپیمان خودش و در راس آنها آمریکا را وارد چنین درگیریای کند و حمله گستردهای علیه ایران و نیروهای همپیمان ایران در منطقه رقم بزند. این موضوع اگر چه ایدهآلترین، بهترین و مناسبترین اقدام از نظر نتانیاهو و اسرائیل بود، اما هم آمریکاییها و هم اروپاییها به صورت جدی ملاحظاتی داشتند. آمریکا انتخابات را در پیش دارد و به صورت جدی این ملاحظه را برای ورود به جنگ دارند. اروپاییها هم بهشدت نگرانند و ملاحظه جنگ اوکراین را دارند. بنابراین ورود به چنین درگیریای از طرف آنها هم تقریبا منتفی بود.
مورد بعدی این بود که وارد یک درگیری محدود بشوند. اتفاقی که همین حالا رخ داده است. یعنی حمله اسرائیل به سفارت جمهوری اسلامی و مقر دیپلماتیک ایران در دمشق؛ این همان احتمال بود که میگویم در چه شرایطی ما وارد این مقوله شدیم.
جمهوری اسلامی ایران از ابتدا میدانست و بهنظر من تحلیل دقیق داشتند درمورد اینکه اسرائیلیها و نتانیاهو بهشدت به دنبال کشیدن منطقه به یک جنگ فراگیر هستند، تا از این طریق بتوانند فضای شکلگرفته از تهدید به وجود آمده علیه امنیتشان در پی حمله حماس به اسرائیل را جبران کنند. این مساله برایشان حیثیتی شده بود و باید آن را جبران میکردند. حملات بسیار وحشتناکی که علیه مردم غزه به راه انداخته بودند، کشتن بیش از دهها هزار انسان، زن، کودک و... دنبال کردن این اهداف هم نتوانسته بود آن خواست و نیت اسرائیل را برآورده کند و اسرائیل نتوانست هیمنه ازدسترفته خود را برگرداند. همچنان حماس به موجودیت خودش ادامه میداد؛ برای بازپسگیری اسرا هم آنها نتوانسته بودند چیزی به دست بیاورند. فلذا این موضوع بهعنوان یک مانع، یک عقده و یک گله شدید برای اسرائیل مطرح بود.
هیبتالله نژندیمنش، عضو هیاتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی: بنا دارم تا در ابتدا راجع به آنچه خارج از ایران و در فضای دانشگاهی کشورهای غربی در حال وقوع است توضیحی بدهم و بعد بهعنوان سخنرانی خودم که راجع به عملیات وعده صادق در پرتو موازین حقوق بینالمللی بهویژه در سایه پاسخ مشروع است، بپردازم. سوال اصلی این است آیا اقدامی که ما انجام دادیم به عنوان دفاع مشروع و حق ذاتی برای کشورمان قابل دفاع است یا خیر؟
بهار غربی؛ بیداری انسانیت
درخصوص اتفاقاتی که در غرب در جریان است، من عنوانی انتخاب کردهام. نام اتفاقات در جریان در دانشگاههای آمریکا و اروپا را «بهار غربی» گذاشتم، مثل آن عنوان «بهار عربی» که قبلا شاهد بودیم. یک نوع بیداری انسانی در حال وقوع است که به نظر من ملتها و خصوصا قشر دانشگاهی میخواهد خودش را مدافع انسانیت تعریف کند. این قشر میخواهند با دفاعی که از انسانیت دارند، هشداری هم به حقوق بینالملل بدهند. آن هشدار مبنیبر این است که حقوق بینالملل در وضعیت فعلی نهتنها نمیتواند از خودش دفاع کند، بلکه از دولتها هم نمیتواند دفاع کند.
حمایت از فلسطین قبل از انقلاب هم مساله ایران بود
نکته دیگر اینکه حمایت ایران از فلسطین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و قبل از آن تفاوتی با هم دارد. این تفاوت این بود که حکومت قبلی مثل بسیاری از کشورهای عربی و غربی با ملت همراه نبود. حالا هم در بسیاری از کشورها میبینیم که مردم با فلسطین هستند اما حکومتهایشان علیه فلسطین اقدام میکنند. وضعیت ایران در پیش از انقلاب هم همچین وضعی بود. بعد از انقلاب این دو یعنی خواست حکومت و مردم یکی شدند. یعنی اینگونه نیست که بگوییم دفاع از فلسطین دستاورد جمهوری اسلامی ایران است و فقط جمهوری اسلامی ایران میخواست از مردم فلسطین حمایت کند. این مساله بهعنوان یک آرمان برای مردم ایران قبل از جمهوری اسلامی ایران هم بوده و بعد از جمهوری اسلامی شکل رسمی به خودش گرفته است.
شرایط استفاده از حق ذاتی پاسخ مشروع
درخصوص اقدامی که جمهوری اسلامی ایران انجام داد، من وارد سابقهاش نمیشوم، از این نقطه شروع میکنم که حملهای به کنسولگری ما در دمشق شد. سوال این است که آیا حمله به کنسولگری یک کشور میتواند مجوزی برای توسل به اقدام مسلحانه توسط دولت صاحب کنسولگری علیه کشور مهاجم باشد یا نه؟ این اقدام را ما در ماده 51 منشور ملل متحد تحت عنوان «دفاع مشروع» میبینیم. در این منشور، حق دفاع ذاتی کشورها در زمانی است که یک حمله مسلحانه علیه کشوری صورت میگیرد.
به عبارت دیگر ما دو حمله داریم. یک، حمله اول که غیرقانونی است و دوم، حمله مسلحانهای که صورت میگیرد و این شکل قانونی دارد. آنچه که در ماده 51 منشور یا در حقوق بینالملل عرفی بهعنوان دفاع مشروع میشناسیم، یک حق است نه یک تکلیف. بنابراین اگر کشوری مورد حمله مسلحانه کشورها قرار گرفت، به این معنا نیست که حتما باید واکنش نشان دهد. دفاع مشروع در مقابل دفاع مشروع معنا ندارد. یعنی بعد از اینکه ما در واکنش به حمله مسلحانه اسرائیل به کنسولگری، از دفاع مشروع استفاده کردیم، اگر اسرائیل پاسخ احتمالی بدهد یا داده باشد، دیگر پاسخ سوم (پاسخ اسرائیل) به معنای دفاع مشروع نیست. خودش یک اقدام مسلحانه و یک اقدام خلاف حقوق بینالملل است. پس برای اینکه تشخیص دهیم واکنش ما یک دفاع مشروع بوده یا نه، باید اول نشان دهیم که یک حمله مسلحانه وجود دارد. حتما باید استفاده از زور نظامی در آن اقدام باشد تا بتوانیم بگوییم حمله مسلحانه وجود دارد. در حمله مسلحانه اینکه شما از چه سلاحی استفاده میکنید هم مهم نیست. اینکه سلاحها متعارف باشد یا غیرمتعارف، ساده باشد یا پیشرفته تفاوتی ندارد.
پس شرط اول تشخیص حمله مسلحانه است. به نظر من با توجه به فکتها، محرز شد که این حمله اسرائیل به کنسولگری ما در دمشق مسلحانه بوده است. شرط دوم اینکه در استفاده از حق دفاع مشروع باید فوریت وجود داشته باشد. در رابطه با معنای فوریت، دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. ابهامی که وجود دارد این است که آیا هنوز حمله تمام نشده، شما باید جواب بدهید و اگر حمله تمام شد و شما جواب دادید، مرتکب عمل متخلفانه شدید؟ متاسفانه برخی از اساتید، حقوق بینالملل را با حقوق داخلی مقایسه میکنند. میگویند همانطوری که اگر شما در خانهتان باشید و دزد بیاید، اگر همان موقع کاری انجام دهید در جهت دفاع، مشروع است و اگر چند روز بعد، بیرون از خانه دزد را ببینید و بزنید دیگر دفاع مشروع نیست، پس در حقوق بینالملل نیز همینطور خواهد بود. اما باید توجه کنیم مسائل حقوق داخلی با حقوق بینالملل فرق دارد. شما دارید راجع به فضای یک کشور صحبت میکنید. کشوری که قربانی یک حمله مسلحانه شده است. طبیعی است که وقتی یک حملهای صورت میگیرد پاسخ به آن فوری و بلافاصله نخواهد بود. اول باید تحقیق انجام شود. درصورت گستردگی دامنه و عدم فوریت در پاسخدهی، ممکن است اقدامی تلافیجویانه تلقی شود که از منظر حقوق بینالملل مردود است، بنابراین توصیه این است که اقدام در سریعترین زمان ممکن صورت گیرد. وقتی ما از فوری بودن پاسخها حرف میزنیم، به این معنا نیست که اقدام دوم باید بلافاصله باشد، بلکه زمانی که معقول است برای هر مورد باید بهطور جداگانه در نظر گرفته شود. نباید برای همه کیسها مشخص کنیم حتما باید ظرف یک هفته پاسخ داده باشند.
در آخر ذیل موضوع تناسب باید اشاره کنم که باید در پاسخ، اماکنی را بهعنوان هدف انتخاب کنیم که بیشترین ارتباط را با حمله اولیه داشته باشند. حمله در قالب دفاع مشروع اگر به تاسیسات هستهای یا اماکن غیرنظامی باشد نامتناسب و متخلفانه است.
علی علیزاده، عضو هیاتعلمی دانشگاه عالی دفاع ملی: بحث من در قالب تیتر مناقشه ایران و رژیمصهیونیستی است. فهم من از بحث ایران و رژیمصهیونیستی این است که این مواجهه مناقشه نیست، بیشتر شبیه منازعه است. بحث رژیم را نمیتوانیم در قالب مناقشه طرح کنیم، لذا تلاشم است که از منظر منازعه به این بحث بپردازم. ابتدا میخواهم بحثی را در مورد افول رژیم آمریکا در نظام بینالملل و روندهایی که در سطح نظام بینالملل اتفاق افتاده، مورد توجه قرار دهم و سپس به بحث اصلی بپردازم.
بعد از دهه 1990 و فروپاشی شوروی، سهدهه است که آمریکا ادعا دارد تنها هژمون نظام بینالملل است. اما طی سه دهه با توجه به کارکردهایی که داشته، شاهد افول هژمونی در سطح نظام بینالمللی هستیم که تبعات یا کارکردهای آن را میتوانیم در چند روند- که عرض خواهم کرد- بررسی کنیم. بحث اصلی امنیتی شدن نظام بینالمللی و مناطق است. معمولا نظامهای هژمون بینالملل تلاش دارند امنیت و ثبات را بر نظام بینالمللی بهویژه در مناطق حاکم کنند. درصورتیکه ما طی سهدهه گذشته شاهد افزایش بحرانهای امنیتی و نظامی در منطقه و نظام بینالمللی بودهایم. بحث بعدی بر سر نظم جدیدی است که قدرتهای بینالمللی دنبال آن هستند، نبود هژمون است. ما شاهد افزایش کنشگری قدرتهای نوظهور هستیم. طی رقابت دوران جنگ سرد علیرغم دولتهای متحد یا سازمانهای متحد، مساله عدم تعهد مطرح میشد؛ عملا نظام بینالملل و همچنین سازوکار نظام بینالملل در اختیار دو قطب بودند؛ اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا. اما در سه دهه گذشته شاهد نقش، بروز و ظهور قدرتهای جدیدی در عرصه نظام بینالملل و کنشگری آنها در این فضا هستیم. بحث بعدی ناتو و افزایش شکاف آمریکا و اروپا در مقطع ترامپ است.
بحث بعدی تغییر اولویتها در اقتصاد بینالملل است. اقتصاد از حالت جهانی شدن، منطقهگرایی و توسعهگرایی گذر کرده و شاهد اقتصاد نظامی هستیم.
دو محل نزاع اصلی ایران و رژیم اسرائیل
من تلاش کردم منازعات رژیمصهیونیستی را طی یک دهه گذشته، در سه گروه مبنا قرار دهم. اگر بخواهیم منازعه ایران و اسرائیل را بررسی کنیم، واقعیت این است که دو پرونده اساسی و جدی غیر از موضوعات خرد، در دو موضوع کلان تعارض داریم؛ یکی در حوزه منطقهای و دیگری در بحث هستهای- که رژیم بهشدت بابت این موضوع از زمان استقرارش در فلسطین حساسیت نشان داده و این را پیگیری میکند- و ما شاهد بودهایم زمانی که سوریه و عراق در حوزه هستهای اقدام کرده بودند، رژیم مراکزشان را از بین برد. در حوزه ایران هم بهشدت دنبال این مساله بوده و هست ولی چون ظرفیتی ندارد که این اقدام را انجام دهد، تا امروز اقدامی جدی انجام نداده است. بههر حال این دو موضوع بحثهایی هستند که میخواهم به آنها بپردازم.
سیدمحمدکاظم سجادپور، عضو هیاتعلمی دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه: چرایی یکی از مظاهر علم است. کار ما طرح سوال و پاسخگویی به سوالاتی است که جنبه تبیینی دارد. با توجه به موضوع، سوالم این است که چگونه میتوان شرایط فعلی بحران غزه را از نظر روابط بینالمللی حل کنیم؟ مساله اصلی من این است که از دل روابط بینالملل بتوانم منازعه الان غزه را تحلیل کنم. در پاسخ سه موضوع قابل طرح است: الف) چیزی که میبینیم بهواقع ازدیاد کنشگران در این بحران است. در این بحران ما با ازدیاد و تنوع کنشگر با چگالیهای مختلف تاثیرگذاری روبهرو هستیم. ب) جستگی و مانایی کنشهای خصمانه. ج) جدالی بر سر شکلگیری محیط آینده منطقه. در رابطه با همه این موارد، رژیمصهیونیستی و ایران مطرح میشوند.
اول در ازدیاد کنشگران این توضیح را بدهم که تمام مباحثی که در روابط بینالملل بهعنوان یک رشته علمی وجود دارد، انواع تئوریها از سازمان بینالملل تا اقتصاد سیاسی تا تاریخ روابط بینالملل و مطالعات گوناگون منطقهای، حول سه محور میچرخد. یک اینکه چه کنشگرانی وجود دارند. دوم اینکه چه کنشهایی میان اینها برقرار است و سوم اینکه چه کنشهایی در چه محیطی میان اینها برقرار است. یعنی کنشگران، ماهیت و محیط اینها، سه بحث اصلی روابط بینالمللی هستند. تئوریهایمان به نحوی به اینها برمیگردد و مباحث گوناگون رشتهها و گفتمانهای مختلف به این سه بحث ارتباط دارد.
ناکارآمدی تئوریهای بینالملل
این چیزی که در آینده متحول خواهد شد، فقط در بعد استراتژیک و سیاسی نیست. یک بعد کمتر توجه شدهای که وجود دارد، محیط روانی منطقه است. به نظرم محیط روانی منطقه بسیار حساس است. بحث اول هم این است که محیط روانی دیگری در منطقه به وجود آمده است. سرانجام نکته پایانی؛ اگر نگاه کنیم تمام نظریههایی که در روابط بینالملل است به نحوی به ما کمک میکند که این سه پدیده، یعنی کنشگران، ماهیت کنش و محیط کنشگران را تحلیل کنیم. رئالیستها میگویند قدرت. ما قدرت را در اینجا دیدیم و قدرت نظامی تنها نیست و این قدرت نظامی هم خیلی مهم است. قدرت روایی و روایتگری هم مهم است و اصلا همهجانبگی قدرت. برای رژیمصهیونیستی بسیار رئالیستی فکر میکند ولی در روایت بازنده است و نشان میدهد که صرفا نمیشود با قدرت پیش رفت. نکته دوم، نهادگرایان میگویند نهاد و دیپلماسی مهم است. دیپلماسی را هم در این مدت دیدیم. نمیتوانیم بگوییم همه دیپلماسیها به انتها رسیده. دیپلماسی در کنار همه منازعات بود اما نتوانست حداقل مساله، که جلوگیری از تداوم حملات صهیونیستیها بود را انجام دهد. درمجموع چیزی که خیلی مهم و آیندهساز است، «سیاست هویتی» است. یعنی بحثهای سازهانگاران که ما در رژیمصهیونیستی در دنیای عرب، در منطقه برجستگی هویت را خواهیم دید. خاورمیانه یا غرب آسیا با بحران غزه با ازدیاد کنشگران، برجستگی کنش خصمانه و سرانجام جدال در آینده، موضوعات مهمی برای دیپلماسی به وجود خواهد آورد.
عبدالحسین صفایی، عضو هیاتعلمی دانشگاه آزاد تهران: میخواهم راجع به ماهیت اقدام اسرائیل در حمله به سفارت ایران به این سوال پاسخ بدهم که آیا اقتضای پاسخ مشروع را دارد یا ندارد؟ زمزمهها، سوال و جوابهای مختلف و موضعگیریهای متفاوتی مطرح میشود. برخی میگویند که اساسا این حمله رژیم، اقتضای دعوای مشروع را ندارد، چرا؟ چون حمله به خاک ایران نبوده است. اگر حق دفاع مشروعی هم وجود داشته باشد، این حق دفاع مشروع برای سوریه است، برای ایران نیست. نکته دومی که مطرح میکنند این است که به آستانه ماده 51 منشور نرسیده است. نکته سوم که مطرح میکنند، میگویند اساسا ساختمان کنسولی جزء خاک نیست و مسائل و مباحث مختلفی مطرح میشود. نکته بعدی، میگویند آنجا جلسه نظامیها بوده و اساسا استناد میکنند به برخی مواد و توضیحاتی راجع به این مسائل. من میخواهم به اینها پاسخ بدهم. اما پاسخ اینها را منطبق با قواعد و مقررات حقوق بینالملل و از منظر دیگر ناظر به عملکرد رژیمی که این اقدام را انجام داده، خواهم داد.
مستند ما در منشور سازمان ملل متحد هم بند 4 ماده 2 است و هم ماده 51 منشور است. آنجا نمیگوید که به خاک یا سرزمین یک کشور حمله بشود فلذا ما زمانی که حقوق بینالملل عمومی را برای رشته حقوق بینالملل درس میدهیم میخواهیم اشخاص بینالمللی را معرفی کنیم، میگوییم کشورها هستند؛ کشور دارای سه عنصر است: عنصر سرزمین، عنصر جمعیت و عنصر حاکمیت. پس اگر حاکمیت کشوری مورد خدشه قرار بگیرد کمتر از سرزمین و جمعیتش نیست. منشور در ماده 51 میگوید اگر یکی از اعضای سازمان ملل متحد مورد حمله قرار بگیرد، نمیگوید تمامیت ارضی. در بند 2 هم میگوید به تمامیت ارضی، استقلال سیاسی و هر روشی که در مغایرت با اهداف سازمان ملل باشد؛ یعنی مغایر با صلح باشد. چگونه وقتی که طالبان اول در افغانستان مستقر شد به جهت عدم حاکمیت موثرش، وضعیت طالبان در سازمان ملل متحد معلق شد. پس ما نمیتوانیم بگوییم که لزوما باید حمله به خاک بشود. خیلی جالبتر اینکه قطعنامه تعیین تجاوز در صدر ماده میگوید حمله تجاوز عبارت است از کاربرد نیروی مسلح توسط یک دولت 1- علیه حاکمیتش، 2- تمامیت ارضی یا استقلال سیاسیاش. پس اینکه اگر ما بگوییم اساسا اگر حملهای به خاک یا سرزمین یک کشور صورت نگیرد، این حمله اقتضای مشروع را ندارد، به نظر من یک برداشت خیلی خارج از حاشیه حقوقی و حتی با تفسیر لفظی از حقوق، است.
نکته دوم خیلی جالب است. آیا حمله به سفارتخانه میتواند بهعنوان اقدام تجاوزکارانه باشد؟ رفتم و دیدم قطعنامه 667 شورای امنیت در 16 سپتامبر 1990 دقیقا این مطلب را مورد توجه قرار میدهد و اعلام میکند که حمله عراق در کویت به سفارتخانهها، یک اقدام تجاوزکارانهای است که بنیان روابط بینالملل را که طبق منشور طراحی شده، مورد خدشه قرار میدهد. بعد در بند یک براساس فصل هفتم منشور تصمیم میگیرد. اگر منطق وجود داشته باشد دیگر ما نیاز به مواجهه نداریم. میگوییم منشور میگوید قطعنامه تجاوز بهدرستی اول حاکمیت را میآورد و سوما در همه اسناد بینالمللی ارکان تشکیلدهنده کشور را سه تا میداند. اگر حاکمیت موثری نباشد، کشوری وجود ندارد. پس مبتنیبر منشور و قطعنامه شورای امنیت این حق برای ایران جایز است.
سیدرضا موسوینیا، عضو هیاتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی: یکی از چیزهایی که همواره همراه من است اینکه بعد از اینکه از این دنیا رفتم، گذر کردم و از موانع عبور کردم، بروم و سرنوشت برخی را ببینم. امروز داشتم فکر میکردم که اگر در آن دنیا دیداری میان نظامیان صد سال پیش و نظامیان الان صورت بگیرد آنها چه چیزهایی به هم خواهند گفت و چه فخری به هم خواهند فروخت؟ خیلی به هم فخر میفروشند اما یکی از فخرهایی که احتمالا قدیمیها به نظامیان امروز خواهند فروخت این است که ما در گذشته میجنگیدیم و سر میآوردیم. سرزمینهایی را فتح میکردیم و اینها نشانه پیروزی بود. ماهها و سالها میجنگیدیم و یکی دو روز هم میآمدیم و روایت میکردیم و کاتب روایتها را مینوشت.
عملیات ایران، همه عناصر بازدارندگی را داشت
آنچه ایران انجام داد، عینا الگوی عینالاسد بود. کاری که ایران کرد دقیقا 5 عنصر بازدارندگی را در بر داشت و عینا عملیاتی بازدارنده بود. نتایج حمله ایران، یکی فروپاشی هیمنه اسرائیل بود. از 1948 تا حالا اولین کشور بود که حمله کرده و تا به امروز پاسخ نگرفته است. البته صدام هم حمله کرد ولی آمریکاییها پاسخش را دادند. دوم اینکه به ایران جرأت مقابله داده و سوم قدرت نرم ایران را افزایش داده است. البته اقدام ایران مضراتی را هم داشته و طبیعی است. یکی اینکه فشار دولتها را از اسرائیل درخصوص مساله غزه برداشته است. باعث تقویت ائتلاف اسرائیل با کشورهای غربی و عربی شده و سوم تحریمهایی را پیش روی ایران قرار داده است.
جهت مشاهده متن کامل گزارش، اینجا را بخوانید.