به گزارش «فرهیختگان»، امروز که این گزارش را ملاحظه میکنید فضای رسانهای بهویژه شبکههای اجتماعی تحتتاثیر چند اتفاق تاسفبار است؛ اتفاقاتی که یکی در آبادان رخ داده، یکی در مشهد و پیشتر از آن در تهران، همگی مربوط به نوع مواجهه نامناسب پلیس، نیروهای انتظامی و نیروی حراست با چند مجرم یا متهم هستند.
اگر خاطرتان باشد یکی، دوهفته پیش بود که چرخاندن چند سارق در خیابانهای تهران حسابی حاشیهساز شد، همان موقع خیلیها اعتراض کردند که با کدام حکم قانونی و کدام محکومیت اثباتشده فرد بازداشتی را در خیابانها میگردانید و حتی او را جلوی چشم مردم تحقیر میکنید و حتی بالاتر مگر با وجود اثبات جرم، چنین محکومیتی شامل حال این افراد میشود؟ نهایتا در آن ماجرا کار بهجایی کشید که رئیس قوه قضائیه هم ورود کرد و به نوع رفتار نیروی انتظامی معترض شد.
بعدا ماجرای آبادان رخ داد؛ انتشار فیلمی که نشان میداد خانمی مورد ضرب و شتم قرار گرفته و نیروی حراست یک مجموعه نیز به او بیاحترامی میکند، افکار عمومی را تحت تاثیر قرار داد و در فضای مجازی سروصدای زیادی به پا کرد. ساعتی بعد از انتشار مشخص شد که یک حادثه ناشی از یک درگیری شخصی و آن خانم هم خاطی بوده است اما افکار عمومی باز هم گفتند که این دلیلی برای برخورد آنگونه با وی نبوده است. در این ماجرا هم با حکم دادستانی نیروی حراست و به اضافه همه افراد حاضر در صحنه دستگیر شدند تا رسیدگیها دقیقتر انجام شود.
نهایتا ماجرای در گذشت فردی در مشهد که فیلم دستگیری او منتشر شد و بعدا خبر آمد که در جریان بازداشت و انتقال به نیروی انتظامی جان باخته است، تلاطمی در رسانهها پدید آورد و با سوءاستفاده گسترده رسانههای معارض کشور همراه شد. در جریان این ماجرا فردی که گفته میشود معتاد به مواد مخدر بوده و البته تصاویر دوربینها هم از تعرض وی به یک مغازه و استفاده از الفاظ رکیک علیه مردم حکایت دارد توسط نیروی انتظامی دستگیر شده و سپس درحین انتقال به مقر پلیس جان میسپارد. تصاویر فیلمبرداریشده توسط مردم هم گویای خشونت پلیس است و حالا پروندهای برای مامور خاطی تشکیل شده تا ابعاد ماجرا بهدقت روشن شود.
خبر دیگری هم که البته هنوز تایید رسمی نشده مربوط به اتفاقی مشابه در اسفراین است و آن هم علیالحساب ازسوی رسانههای معارض چون رادیوفردا و بیبیسی فارسی به وقایع قبلی اضافه و به اتهاماتی که علیه ایران ساختهاند، الصاق شده است.
چنانکه مشاهده کردید وجه مشترک همه این اتفاقات این است که پلیس بنابر تشخیص خود مبنیبر وقوع جرم و البته به درخواست مردم وارد عمل شده ولی متفاوت از شرایط معمول و آنچه منطبق بر شرع، اخلاق و قانون است با خاطیان رفتار کرده؛ رفتاری که نهایتا با رصد رسانهها و فضای مجازی میتوان گفت بهانهای برای فشار به کل سیستم و کشور شده است.
قطعهای از پازل فشار حداکثری
اگر در این روزها رسانههای معارض را دیده باشید حتما فهمیدهاید که درجریان اتفاقاتی که توصیف آنها در بالا ذکر شد، با چه حجم گستردهای درحال تکمیل کردن پازل فشار حداکثری علیه ایران هستند؛ چه آنکه تلاش میکند با قلب واقعیت از اساس نیروی انتظامی و پلیس کشور را متهم جلوه دهد و چه آنکه این شرایط را فرصتی برای گسترش ناامیدی افزایش اعتراضات عمومی فرض کرده و مقصودش این است که این اتفاقات را به نقطه تقاطع تحریم، فشارهای اقتصادی و ناکارآمدیهای قوه مجریه بدل کند.
با این توصیفها میخواهیم بگوییم همه این اتفاقاتی که این روزها رخ داده درواقع دارای یک پیوست امنیتی سیاسی هم بوده که نهتنها پیشتر مورد توجه قرار نگرفته که اکنون نیز مورد توجه نیست و بسیاری بهجای مواجهه دقیق و منطقی و تلاش برای پیشگیری از تکرار، بهگونهای رفتار کردهاند که نتیجه آن نهتنها گرهگشایی نیست، بلکه چالش را عمیقتر کرده و خود بهانهای برای تشدید فشارها به کشور شده است. حتما میپرسید چرا چنین استدلالی میکنیم؟ پاسخ را در ادامه توضیح خواهیم داد.
اگر قدری جامعتر به ماجرا نگاه کنیم، میبینیم که اکنون و دوسال و نیم بعد از آغاز کمیپن فشار حداکثری به ایران، امکان توسعه فشار برای آمریکا وجود ندارد و همانطور که فردی چون رابرت اوبراین، مشاور امنیتی کاخ سفید میگوید تحریمها به حد نهایی خود رسیده و افزایش آنها برای کاخ سفید امکانپذیر نیست.
علاوهبر این وقایع آینده هم تا حدود زیادی مشخص و واضح است؛ اینکه در انتخابات ایالات متحده هرکسی که پیروز باشد چه ترامپ چه بایدن، بعید است وضعیت با آنچه اکنون واقعشده تفاوت ویژهای داشته باشد. تداوم حضور ترامپ در جایگاه ریاستجمهوری آمریکا معنای تداوم وضعیت فعلی را خواهد داشت و مشخصا چالش ما با ایالات متحده درهمین اوج باقی خواهد ماند و اگر بایدن هم فرمان ریاستجمهوری ایالات متحده را بهدست گیرد، بعید است بهسادگی فرصتی را که ترامپ برای او پدید آورده، از دست بدهد. در این میان، آنچه مسلم است به سقف رسیدن فشارهاست، جایی که دیگر امکان گسترده شدن آنها وجود ندارد، لذا هرکسی که در کاخ سفید باشد تلاش خواهد کرد از ظرفیتهای دیگر برای نتیجه گرفتن درباره ایران استفاده کند که طبیعتا یکی از این فرصتها تلاش برای توسعه ناامیدی و نارضایتی اجتماعی با استفاده از ابزارهایی غیر از تحریم و فشارهای اقتصادی است. ناگفته نماند بایدن و دیگر دموکراتها درگذشته سابقه طول و درازی برای استفاده از فرصت چالشهای حقوق بشری علیه کشورهایی چون ایران دارند.
معارضان و جریان ضدانقلاب البته قبلا نشان دادهاند که علاقه زیادی به مانور روی آزادیهای اجتماعی و حتی سوءاستفاده از اتفاقاتی مانند مواجهه پلیس و نیروهای انتظامی و قضایی با مجرمان دارند و تلاش میکنند علاوهبر ایجاد یک دوقطبی در کشور و گسترش نارضایتیهای اجتماعی ایران را متهم به نقض حقوق بشر و سلب آزادیهای اجتماعی کنند و درنهایت از همین بستر برای ناراضی کردن مردم در داخل و افزایش فشارهای بینالمللی یا ایجاد تحریمها استفاده کنند. از این رو نمیتوان ازکنار این اتفاقات بهسادگی گذشت و جریان معارض را نادیده گرفت.
در چنین شرایطی نوع مواجهه ما با ماجرا بسیار حائز اهمیت است؛ اول از همه رفتار مسئولان زیر ذرهبین خواهد بود و بعد از آن فعالان سیاسی-اجتماعی؛ مواجههای که اگر اشتباه باشد حتما باعث خواهد شد این اتفاقات موثر واقع شده و بازویی برای تاثیر فشار حداکثری بر کشور باشد، چنانکه اکنون و با کنشهای اجتماعی و اظهارنظرهای چند روز اخیر بهنظر میرسد حداقل دو جریان بازیگر چنین سناریوهایی شدهاند.
بازیگران سناریوی موازی فشار حداکثری چه کسانی هستند؟
اول: درجمع فعالان و برخی مسئولان امر، متاسفانه کسانی هستند که از اساس جنگ رسانهای و استفاده از آن بهعنوان تکهای از پازل حد فشار حداکثری را نادیده میگیرند؛ کسانی که گویی در جهان دیگری زیست میکنند و حتی پروژه دشمن برای سوءاستفاده از چنین اتفاقاتی را منتفی میدانند، این افراد مواجهه مشابهی با اتفاقاتی مانند وقایع دی ۹۶ و آبان ۹۸ داشتند و از قضا همین رفتارها را در آنجا نیز از خود نشان داده بودند. این افراد که منکر وقوع هرگونه اشتباه و خطایی در چنین مواردی هستند، اگر ضربه کاریتری نسبت به حامیان جریان معارض و فعالان سیاسی رادیکال به کشور وارد نکنند، عملکردشان تاثیر کمهزینهتری نخواهد داشت و حتما به توسعه فشارها به سهلالوصولترین حالت کمک خواهد کرد.
دوم: گروه دیگر اما توجیهکنندگانی هستند که رفتارشان نهتنها کمکی به اصلاح وضع موجود و بهبود ضوابط اجرایی نمیکند که با انکار هرگونه اشتباه و کوچک شمردن خطای صورتگرفته حتی باعث عصبانی شدن بخشی از جامعه هم میشوند. اینکه بگوییم «فرد کشتهشده در مشهد تنها یک معتاد خاطی بوده» یا در ماجرای آبادان آن خانم تعرض کرده و واکنشها به او طبیعی است و دیگر توجیهاتی که این روزها در شبکههای اجتماعی و از زبان برخی فعالان سیاسی اجتماعی میشنویم همگی اشتباهات فاحشی است که ابعاد قصور رخداده را دوچندان میکند و حتی موجب تسری و سایه انداختن این رفتار خطا بر دیگر بخشهای حاکمیت هم میشود. بیارزش دانستن جان یک انسان حتی اگر یک معتاد مجرم باشد، از آن دست رفتارهای غیرشرعی و غیرعقلانی است که بهسرعت واکنشهای عمومی را برمیانگیزد و البته بهصورت حداکثری باعث سوءاستفاده دشمن میشود. باید گفت این دست رفتارها خود بزرگترین مانع برای اصلاح عملکرد دستگاههایی است که توجه کافی به فرصتطلبی دشمن ندارند و نمیدانند که اساسا آموزش نیروهای میدانی و توجیه آنها برای جلوگیری از هرگونه خطا و اشتباه که باعث سلب حقوقی از مردم یا حتی مجرمان و متهمان میشود، چقدر مهم است و چگونه میتواند موجبات آرامش و رضایتمندی مردم را فراهم آورد و علاوهبر همه اینها مانع فرصتطلبی و دشمنی شود.
تنها راهحل: صداقت، عذرخواهی و برخورد با خاطیان
این ماجرا البته یک نکته تکمیلی هم دارد ؛ اینکه نباید در چنین شرایطی بهگونهای با کلیت و سازمان پلیس و نیروی انتظامی برخورد شود که تیغ عدالت و تامین امنیت آنها کند شود و روزی اگر آشوب شد یا اتفاق دیگری رخ داد، یک فرد درون دستگاه انتظامی کشور شجاعت ورود و برخورد با مجرمان را نداشته باشد. این یک اصل بدیهی در همهجای دنیاست که نباید بهگونهای پلیس هتکحرمت و حیثیت شود که امکان ادامه فعالیت آن بهعنوان قوه بازدارنده از وقوع جرم و جنایت سلب شود و البته هیچگاه نباید این مساله عاملی برای سوءاستفاده یا کمتوجهی و بیتدبیری شود. مرز رعایت قانون و عدول از آن در زمان مواجهه با متهمان و مجرمان برای قصه عدالت و تامین امنیت و آرامش مردم آنقدر باریک و پیچیده است که حتما آموزش و توجیه نیروها و مدیران را بهصورت پیوسته نیازمند است و باید بهگونهای رفتار شود که هم پلیس بتواند به وظیفه خود بهصورت کامل و جامع عمل کند و هم حقوقی از متهمان و مجرمان سلب نشود.
همچنین علاوهبر آموزش منظم و دقیق به نیروهای میدانی و مدیران مربوطه درخصوص رعایت قانون که وظیفه اصلی آنهاست و البته هوشیاری نسبت به کمین دشمن و تمرکز آنها بر وقایع اجتماعی در ایران، داشتن صداقت با مردم و عذرخواهی بهاضافه برخورد با فرد خاطی درچنین مواردی که خواسته یا ناخواسته ممکن است حادث شود، راهکار دیگری است که میتواند هم مانع ناامیدی و نارضایتی شود و هم اعتماد عمومی را جلب کند.