گفتمان دولت
اگر ما عدالت را یک منطق، یک مسیر، یک روش یا یک سیره بدانیم، وقتی که جمع زیادی یا افراد یا گروهی را داخل هر اجتماعی تصور بکنیم، آنها این منطق را هم باور داشته باشند و هم این منطق را در عمل پیاده بکنند، می‌شود گفت آن ارزش -که اینجا بحث ما عدالت است- تبدیل به یک گفتمان شده ‌است.
واقعیت این است آنچه در سیاست یا در سطح فکری و ایده کلان دولت از گفتمان یاد می‌شود، از نظر اجتماعی منوط به این است که برآمدن یک دولت از یک خاستگاه اجتماعی مشخص باشد و بخش معینی از جامعه را نمایندگی کند. به میزانی که نمایندگی سیاسی به‌معنای حقیقی، نه به‌معنای صورت‌های حقوقی محقق شود، دولتمردان امکان پیش‌بردن یک گفتمان را دارند.
ما باید قانون اساسی را محور کار و گفتمان‌هایی قرار بدهیم که تولید می‌شود. قانون اساسی یک سه‌ضلعی منتظمی دارد که عمدتا با هنر شهید بهشتی و برخی خبرگان خوبی که آنجا بودند، تدارک دیده شده است. آن سه‌ضلع در عرصه‌ فرهنگ، سیاست و اقتصاد ناظر به هم تعریف شده‌اند که می‌شود گفت عدالت و جمهوریت در هر سه‌ضلع مذکور خوب تعبیه شده است.
بحث عدالت و جمهوریت شعار خوبی است اما بحث این است که برای تحقق این شعار بسترها و نهادهایی لازم است. در بحث عدالت، ما در کوتاه‌مدت باید اقداماتی انجام می‌دادیم، در بلندمدت هم باید بسترهای مناسبی را فراهم کنیم.
بنده عنوان کلی همایش را تعمدا «جمهوریت و عدالت در گفتمان انقلاب اسلامی» گذاشتم. جمهوریت را در ابتدا آوردم، به این دلیل که جمهوریت رکن اساسی مشروعیت و استقرار نظام سیاسی است و تا این استقرار نباشد امکان تحقق عدالت به‌ویژه عدالت اجتماعی وجود نخواهد داشت.
عناصر گفتمانی هر دولت نقشه‌راهی برای کارکرد آن دولت در میدان عمل است. بر همین مبنا عناصر گفتمان در کلان ایده هر دولت به دو بخش «گفتمان پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری» و «گفتمان پس از به قدرت رسیدن» تقسیم می‌شود و میزان تطابق این دو گفتمان با هم از مولفه‌های بررسی کارکرد آن دولت محسوب می‌شود و از دیگر مولفه‌های آن میزان تبدیل شدن گفتمان به اقدام است.
یادداشت