کشتارگاه
اول حمله هوایی کردند، بعد آب و برق را بستند، سپس اینترنت را قطع کردند و حالا در سکوت خبری، به کشتار کودکان و زنان و مردان فلسطین می‌پردازند...
هپکو و آذرآب اراک، کنتورسازی قزوین و چندین و چند شرکت قدیمی و باسابقه دیگر را هم می‌توان به صف قربانیان خصوصی‌سازی اضافه کرد؛ قربانیانی که هرکدام قبل از آن که سایه شوم سازمان خصوصی‌سازی برسرشان بیفتد، چرخ تولید را باسرعت و قدرت می‌چرخاندند و نان خیلی از کارگران و خانواده‌هایشان را تامین می‌کردند.
گاهی یک ایده دو خطی که ابتدا می‌تواند کنجکاو‌کننده باشد، با پرداخت کم‌مایه و کم‌ملات، به یک اثر کم‌بضاعت تبدیل می‌شود. «کشتارگاه» دچار چنین آفتی شده است.
واقعیت این است که فیلم سینمایی کشتارگاه در نمایش سطح چندم فساد ورود کرده، درحالی‌که ژستی بیش از این به خود گرفته است. البته معذوریت‌ها قابل‌درک هستند، اما ژست‌ها نه! کشتارگاه بیشتر درباره قربانیان فساد است تا عاملان و آمران آن. حتی علل فسادزایی هم در فیلم غایب است.
کشتارگاه با موضوع حساسی که داشت، خیلی‌ها را نسبت به خودش کنجکاو کرده بود. فیلم نشان می‌دهد عراقی‌ها مشتری خوبی برای گوسفندان ایرانی هستند و در بحبوحه بحران ارزی کشور، عده‌ای از ایران گوسفندها را به آن سو قاچاق می‌کنند.
کشورهای اطراف گوسفندان آبستن را از کشور ما می‌خرند و چون این نژاد خوب است و در اطراف ایران طرفدار دارد، آنها را پرورش می‌دهند و عملا اینجا آمار کم می‌شود. موضوع پیچیده‌ای است و نمی‌توانم به‌صورت سرفصلی توضیح دهم، اما دغدغه‌ای است که فکر کردم درقالب یک داستان بیانش کنم تا هم موضوع را بیان کرده باشم و هم تماشاگر که فیلم را می‌بیند، از جذابیت‌های فیلم لذت ببرد.
کشتارگاه به‌جز سر و ته خوبش، مورد مهم دیگری برای عرضه به مخاطب ندارد. ساز همراهی با دغدغه‌های اجتماعی و اقتصادی آنها را کوک می‌کند، اما در باطن به مانند بدمن خود که پولشویی می‌کند، اما دستش هم به کار خیر است، چندان با مخاطب و مردمش همراه نیست.
یادداشت