پادکست تاریخی
اتفاقی قابل توجه که بخشی از تاریخ دفاع مقدس شده این است که در مقاطعی از آن سالها چیزی که در تعیین راهبردهای نظامی تعیین کننده بود، نه فنون جنگی بلکه فضای انقلابی بوده است.
محمدرضا به کردستان که رسید، روسای بعضی از ایلات که بهش وفادار بودن، استقبال خوبی کردن؛ اما بهش گفتن به مهاباد نرو، چون به علت اعدام سرکرده فرقه دموکرات کردستان، مردم اونجا ناراضی‌ان و استقبال نمی‌کنن. یه روز محمدرضا سوار ماشین شد و بدون محافظ و اسکورت، چندین و چند کیلومتر رانندگی کرد و وارد مهاباد شد. هیچ‌کس، حتی فرماندار به استقبال‌ نیومد. بعد وارد سربازخونه‌ی شهر که انتهای یکی از خیابون‌ها بود شد. همه داشتن استراحت می‌کردن یا تفریح. بالاخره یکی از افسرا تو محوطه، محمدرضا رو شناخت و ایست-خبردار داد. همون افسر جلو اومد و گزارش داد و بعد دستور داد افراد برای سان دیدن شاه آماده بشن. محمدرضا گفت لازم نیست، همین‌طوری بهتره. حتی اجازه نداد وقتی از پادگان خارج می‌شه، کسی دنبالش بیاد. موقع بر‌گشت، وسط یه میدون کوچیک و خالی دید که توی زمین یه دار فرو کردن. محمدرضا به همراهش گفت دیدی؟ وقتی میومدیم، این دار نبود ولی حالا هست. پس این همون محلیه که قاضی محمد رو دار زدن. حدس محمدرضا درست بود. تعدادی از مردم مهاباد که شاه رو هنگام قدم زدن تو شهر، شناخته بودن، توی چند دقیقه این کارو کردن تا اعتراض‌شون رو به اون برسونن...▫️نویسنده: میلادجلیل‌زاده
به واپسین قسمت از مرور سیاحت نامه ابراهیم‌بیگ رسیدیم. کتاب با درگیرى ابراهیم‌بیگ با ملا تمام می‌شود و چراغ می‌افتد و آتش فراگیر می‌شود و همه در آتش می‌سوزند. استعاره جالبی است درگیری با مذهب رسمی و باورهای عمومی آتش همه‌گیری به پا می‌‌کند و تر و خشک را با هم می‌سوزاند….رادیو مضمون کارى از گروه پادکست‌هاى "همیشه در میان" هست که با همکارى روزنامه فرهیختگان آماده می‌شود و به گوش شما می‌رسد.
یادداشت