نقد فیلم
فرانکنشتاین جدید گیلرمو دل‌تورو نه‌تنها یکی از کامل‌ترین و احساسی‌ترین اقتباس‌های تاریخ سینما از این داستان جاودانه است، بلکه شاهکاری شخصی از کارگردانش به‌شمار می‌رود که احتمالاً در فصل جوایز نیز خواهد درخشید.
«خانه دینامیت» نه از نظر روایی و نه از حیث اجرا، نمی‌تواند بار سنگین ایده‌اش را تحمل کند؛ موشکی که به‌سمت خاک آمریکا در حرکت است و فیلمی که می‌خواهد اضطراب یک ملت را به تصویر بکشد، اما در نهایت چیزی جز بازسازی تصنعی ترس هالیوودی نیست.
فیلم سینمایی «راهپیمایی طولانی» قصه شرکت‌کنندگان یک مسابقه پیاده‌روی مرگبار را روایت می‌کند که در آن فرد برنده می‌تواند علاوه بر زنده‌ماندن مبلغ گزافی را هم به جیب بزند تا در روزگار سخت اقتصادی سروسامانی به وضعیت خویش و همین‌طور آدم‌های دور و بَرَش دهد.
شروع فیلم «کیف سیاه» پرهیجان و امیدوارکننده است؛ کاراکترها و موقعیت‌ها به سرعت معرفی می‌شوند و ریتم داستانی با ضرباهنگی تند، مخاطب را درگیر می‌کند. اما هرچه جلوتر می‌رویم، روایت کمی از تک‌وتا می‌افتد و پراکندگی در روایت‌پردازی نمایان می‌شود.
فیلم به‌جای آن‌که چشم‌اندازی نو را ترسیم کند، با ناامید کردن بیننده از هر بدیلی برای وضع موجود، به‌نوعی می‌گوید: «بهشت همین‌جاست»؛ همین جهنمی که در آن زندگی می‌کنیم و در آن، پیش چشممان غزه را داریم که مدعیان تمدن، روزانه در آن ده‌ها انسان را با گرسنگی دادن می‌کشند.
آخرین اثر ران هاوارد، کارگردان خوش‌نام آمریکایی، نمونه‌ دیگری است که به فهرست طولانی آثار با این مضمون افزوده شده است. هاوارد که از بهترین قصه‌گوهای زنده‌ هالیوود است و با فیلم‌های جذاب و سرگرم‌کننده‌ای مانند «ذهن زیبا»، «راش» و «مرد سیندرلایی» شناخته می‌شود، این‌بار دست به کاری متفاوت زده است.
روایت ران هاوارد از جزیره متروکه بار دیگر با ورود زنی اغواگر به نام بارونس آلویس با بازی آنا دِ آرماس و دو معشوقه و خدمتکارش پیچیده‌تر می‌شود. آلویس درصدد است که در آن جزیره هتلی باشکوه بنا کند و او هم مانند دکتر ریتر در تلاش است جزیره را تصاحب کند، بنابراین سعی دارد رابطه بین دو خانواده را به هم بزند. ب
گناهکاران قرار است در وهله نخست یک فیلم خون‌آشامی باشد، ولی فیلمساز به‌خاطر فرار از کلیشه‌هایی که در ساختار روایی این آثار وجود دارد، ساختمان درام را با درهم‌آمیزی ژانر‌های متضاد تغییر می‌دهد تا هم خلاقیتش را به رخ بکشد و هم بیننده را با قرار دادن در فضایی دوپاره به وجد آورد و این پیام را به وی انتقال دهد که فیلم من برای هر سلیقه‌ای مناسب است!
اغلب منتقدان و نویسندگان موافق فیلم، سعی می‌کنند پیرپسر را -با کلی‌گویی محض- یک شاهکار سینمایی جا بزنند.
در روزگاری که رسانه‌ها نقش پررنگی در شکل دادن به ذهنیت عمومی دارند، قهرمان‌سازی از چهره‌هایی با پیشینه‌های تیره و تار به یکی از روایت‌های پرطرفدار بدل شده است. سریال «جوآن/Joan»، محصول ۲۰۲۴، یکی از همین نمونه‌هاست؛ داستان زنی تنها که تبدیل به یکی از معروف‌ترین سارقان جواهرات بریتانیا می‌شود.
مدیر هنری موسی کلیم‌الله در فرهیختگان نوشت: همه چیز از خواندن فیلمنامه و شکل‌گیری اولین کانسپت‌ها آغاز شد. وقتی فیلمنامه را خواندم، جهان عظیمی که باید ساخته می‌شد در ذهنم نقش بست؛ جهانی پر از جزئیات تاریخی، احساسات انسانی و صحنه‌‌هایی که هرکدام نیاز به تفکری عمیق و اجرایی دقیق داشتند.
آیا «صیاد» ساخته جواد افشار توانسته فیلمی در خور نام قهرمان بزرگی مانند شهید صیاد شیرازی باشد؟ متاسفانه پاسخ سوال بالا منفی است. بزرگ‌ترین مشکل فیلم «صیاد» تعدد موضوعاتی است که در فیلم مطرح می‌شود و بدون نتیجه‌گیری خاصی رها می‌شود. علت این موضوع هم به سابقه سریال‌سازی جواد افشار برمی‌گردد.
بازنده از همان قسمت اول مخاطب را مواجه کرد با جهانی که قرار نیست چندان گره‌ای به زمان و مکان داشته باشد. حسین‌پور سعی می‌کند جهان خودش را خلق کند. جهانِ بازنده برای آنکه بتواند لا مکانی و لا زمانی را تا حد ممکن پیش ببرد و از طرفی حلقه اتصالش با مخاطب را گم نکند، کد‌های مختلفی را درون اثر برای پوشش دادن این موضوع قرار می‌دهد. 
ساعت ۶ صبح را نمی‌توان نقد کرد، چون کسی نمی‌تواند با آن وارد چالشی جدی شود؛ با چیزی طرفیم که اساسا معنای فیلم سینمایی نمی‌دهد و این حکمی نیست که براساس سلیقه یا براساس یک دیدگاه به‌خصوص راجع‌به هنر و سینما استنتاج شده باشد.
یادگار جنوب در فجر چهل‌ویکم نامزد ۹ سیمرغ ازجمله بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه بود اما نهایتا برای دو رشته‌ «طراحی لباس» و «صداگذاری و صدا‌برداری» برنده جایزه شد و پژمان جمشیدی هم به‌عنوان بهترین بازیگر نقش مکمل مرد دیپلم افتخار گرفت.
1 2
یادداشت