ناسیونالیسم
شاید بتوان میان دو نوع ناسیونالیسم و ملی‌گرایی تمایز قائل شد؛ ناسیونالیسم تاریخی- احساسی و ناسیونالیسم کارکردی- منافع‌محور.
در ۱۹ آوریل برگزاری بزرگ‌ترین انتخابات تاریخ هند آغاز خواهد شد. انتظار می‌رود طی ۴۴ روز، بیش از ۵۰۰ میلیون نفر - یا ۶۵ درصد از نزدیک به یک میلیارد واجد شرایط - در این انتخابات شرکت کنند. این انتخابات تماشایی خواهد بود؛ برگه‌های رأی به بیش از ۱۲ زبان چاپ شده و از جزایر تا جوامع کوهستانی دورافتاده توزیع شده‌اند، اما درنتیجه واقعا تردیدی وجود ندارد.
ملیت با دین هیچ‌گونه تعارضی ندارد و قراردادن آنها در مقابل یکدیگر و در تعارض با یکدیگر حاصل نفهمیدن مساله و در تعارض دانستن دو امر از دو سنخ کاملا متفاوت و سخنی بی‌معناست.
وقوع نزاعی خونین در قلب اروپا، جایی که همواره خود را مهد تمدن و تکنولوژی بشریت تلقی می‌کند، آن‌قدر غیرمترقبه و تکان‌دهنده بوده که بسیاری از اندیشمندان و تحلیلگران سیاسی و اجتماعی غرب را به تعدیل و اصلاح باورهای پیشین‌شان درمورد آینده بشریت و به‌خصوص آینده جوامع توسعه‌یافته وادار ساخته است.
بسیاری از نخبگان ما، از جریان موسوم به روشنفکری، این عقده خودکم‌بینی را دارند. یعنی واکسنی که در غرب هنوز تکلیفش مشخص نشده و هنوز مشکل خود اروپا و آمریکا را حل نکرده و هنوز در ابتدای کار است و تایید آنچنانی نگرفته است، جوری تبلیغ می‌شود که می‌گویند ما در داخل اصلا نمی‌توانیم واکسن بسازیم.
در روند رقابت‌های انتخابات ریاست‌جهموری ۲۰۲۰ کاندیداها از ادبیاتی صحبت به‌عمل می‌آورند که بیانگر نشانه‌هایی از «دوگانگی ساختاری» است. جنبش‌های ناسیونالیستی با رویکرد پوپولیستی به گونه مشهودی در برابر ساخت قدرت قرار گرفته است.
اینکه ناسیونالیسم به‌عنوان بدیلی برای لیبرالیسم تبدیل شود باید منتظر ماند و دید، اما قطعا لیبرالیسم تحت فشار جدی قرار گرفته و حتما یکی از گزینه‌هایی که به‌عنوان رقیب لیبرالیسم می‌تواند مطرح باشد، ناسیونالیسم است.
دونالد ترامپ در تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۱۶، برخلاف هیلاری کلینتون، تلاش کرد خود را با بیشترین فاصله از سیستم حاکمه آمریکا در ذهن هوادارانش تثبیت کند. او با شعار «اول آمریکا» یکی از بنیان‌های لیبرالیسم را که مبتنی‌بر جهانی‌سازی بود زیرسوال برد.
روز صفر یک اثر ملی کامل است. از آن دست آثاری که ناسیونالیسم محبوب، نه افراط و نه تفریطش را فریاد نمی‌زند و چندپهلو هم راجع به آن صحبت نمی‌کند.این ملی‌گرایی، به خوبی در زوایای پیدا و پنهان فیلم به خورد بافت اثر رفته است.
به‌نظر می‌رسد تحلیل شهادت حاج‌قاسم سلیمانی و اتفاقات بعد از آن از هر زاویه‌ای در چاچوب علوم‌انسانی موجود نوعی تقلیل و ساده‌سازی واقعه باشد، اما تلاش کردیم با استمداد از ظرفیت‌های این علوم، این پدیده ماورایی را تحلیل کنیم.
یادداشت