نادر طالب زاده
دی‌ماه جشن تولد این مرد بود. مردی که نخبگان مطرود جهان را به ایران آورد و تحریم فرهنگی این خاک خموش را شکست. یاران نادر محفلی تدارک کرده بودند و شمعی بر مزار مراد خود افروختند. بر سر مزار، یکی از دیپلمات‌های سابق وزارت‌خارجه می‌گفت: «افسوس که قدر نادر را در صداوسیما ندانستند و او را رئیس یا معاون سازمان نکردند.» به‌نظرم اصلا شأن او این نبود.
چقدر دلم برایت تنگ است؛ اشکم خشک شده ولی دلم آرام نگرفته، مرتب فایل‌های صوتی، پیامک‌ها و تاریخ آخرین تماس‌هایمان را در واتساپ چک می‌کنم و خودم را به خواب می‌زنم، تماس می‌گیرم و می‌بینم در دسترس نیستی به خودم می‌گویم حتما در جلسه است خودش بعدا تماس می‌گیرد آخر شب حتما زنگ می‌زند. خلاصه سر خودم را خوب گرم این چیزها می‌کنم. حامدی که با شوخی و جدی به او اجازه داده بودی صمیمانه‌ترین پیام‌های مکتوب و صوتی را با هم رد و بدل کنید، حال چگونه می‌تواند در سوگ این غم، با تویی که نیستی درد‌‌دل کند؟ غم سنگینی است حاج نادر، حالا که به خدا نزدیک‌تری ازش بخواه آرامشی دهد قلب ما را. 
نادر طالب‌زاده مثل خیلی از کسان دیگری که معاصر ما می‌زیستند و در حوزه‌های فکری و فرهنگی فعالیت می‌کردند در هزارتوی تفسیرهای جناحی و قطب‌بندی‌های آشتی‌ناپذیر افتاده است.
دیودونه اِمبالا اِمبالا، متولد سال ۱۹۶۶ میلادی، هنرپیشه و طنزپرداز اهل فرانسه است که زندگی‌اش حواشی قابل توجهی در ارتباط با عالم سیاست داشت. این کمدین سیاه‌پوست فرانسوی را نسبت به فضای کلی گفتمانی که در غرب وجود دارد، می‌توان یک دگراندیش دانست. کسی که هواداران زیادی بین مردم و مخاطبان دارد، اما آرا و نظریاتش متفاوت است. برخورد دولت فرانسه با چنین شخصیتی به‌قدری خفقان‌آور و بی‌رحمانه بود که به‌طور قطع با تصور غالب افراد از آزادی بیان در غرب، خصوصا کشوری مثل فرانسه، همخوان نیست.
دکتر ولایتی در ملاقات با نادر طالب زاده اظهار امیدواری کرد که هر چه زودتر با تثبیت و اطمینان از شرایط جسمانی وی، به زودی از بیمارستان مرخص شود و برای وی آرزوی سلامتی کرد.
یادداشت