منصوره رضایی
 فکر می‌کردم با رسیدن به سن قانونی، صف‌ها هم تمام می‌شوند؛ غافل از اینکه بزرگ‌شدن همان و سربرآوردن صف‌های جدید هم همان. حالا باید علاوه‌بر صف نانوایی در صف بانک، پمپ بنزین، داروخانه، سبد کالا و ده‌ها صف دیگر هم می‌ماندم.
تصمیم گرفتم بعد از سال‌ها بروم نمایشگاه. آخرین ‌بار، هنوز پشت لبم سبز نشده ‌بود و یک چمدان کتاب تست خریدم و دست پر به خانه برگشتم. امسال هم همین تصمیم را داشتم.
یک ماموریت فوق‌العاده به پستم خورده‌بود. باورم نمی‌شد از بین آن همه خبرنگار و روزنامه‌نگار و نویسنده، من برای پوشش حضور شمس و مولانا در نمایشگاه کتاب برگزیده شده‌ام.
اجازه بدهید همین اول شفاف‌سازی کنیم که بلایند دِیت، اصطلاحی بیگانه است و بهتر است به‌جایش بگوییم: قرارِ کور یا کورقراری یا قرار کورکورانه یا قرار ناشناس یا چنین چیزی.
یکی دیگر از قابلیت‌های کارآمد نمایشگاه، امکانات ورزشی و سرگرمی آن است. درطول این ۱۰ روز بی‌خیال باشگاه ‌رفتن و ورزش‌کردن و رژیم ‌گرفتن شوید. صبح به صبح بروید نمایشگاه و شانصد پله‌اش را بالا و پایین بروید و با ژست فرهیخته‌طور، عرض و طول نمایشگاه را طی کنید. کسی چه می‌داند شما مشغول ورزش و پیاده‌روی و سوخت‌وساز هستید. همه می‌گویند چه سری! چه فکری! عجب چیزی!
از ابتدای تاریخ بشریت، ایرانی‌جماعت از تهدید فرصت ساخته و چشم جهانیان را به خود خیره کرده ‌است. نمونه‌اش سال ۱۳۶۶ که کشور سابقا دوست و همسایه به ایران حمله کرده‌ بود و زن و مرد و پیر و جوان تحت فشار جنگ و تبعاتش بودند، مسئولان آن زمان فکر کردند برای اینکه به دنیا نشان دهیم همه‌چی آرومه، ما چه‌قدر خوشحالیم، چه کنیم و چه نکنیم؟
یادداشت