مصطفی غنی زاده،
بخشی از جریان تندرو، به دنبال تبعیت از رهبری نیستند، بلکه منویات ذهنی خود را دنبال می‌کنند. هرکسی را که با این منویات همخوانی نداشت تکفیر یا تضعیف می‌کنند و از دایره انقلابی‌گری به بیرون پرت می‌کنند.
در واکنش به فعال‌سازی ابزار ماشه توسط اروپا، ایران، چین و روسیه با صدور بیانیه‌ای رسمی در سازمان ملل، تحریم‌های بازگشتی را فاقد اعتبار حقوقی دانسته و عزم خود را برای نادیده‌گرفتن آن‌ها اعلام کردند.
آقای روحانی، ما در این دنیا مورد حمله دشمنی قرار گرفته‌ایم که مشکلش با ما جغرافیای ایران است. یعنی هدفش صرفاً براندازی جمهوری اسلامی نیست، بلکه می‌خواهد ایران تجزیه شود تا کشوری با این بزرگی و استقلال ژئوپلیتیک در منطقه نباشد.
اسنپ‌بک، ناترازی برق و گاز، افزایش نرخ ارز، احتمال جنگ و... را نمی‌توان جزءبه‌جزء حل کرد. باید راه‌حلی یکپارچه ساخت و همه را در یک زنجیره حل کرد.
رژیم با این کریدور، به مزیت غیرقابل جایگزینی در منطقه دست یافته است. از سمت جنوب، کریدور آمریکایی را دارد که از هند شروع شده و پس از عبور از کشور‌های عربی به حیفا می‌رسد. از سمت شمال نیز کریدوری دارد که از چین آغاز شده و پس از عبور از کشور‌های مذکور بازهم به حیفا می‌رسد. درواقع رژیم تبدیل به لولای امنیتی- اقتصادی منطقه خواهد شد.
حقوق بشر که یکی از ستون‌های ادعایی تمدن مدرن غربی بود، به بدترین وضعیت خود در هشتاد سال پس از جنگ دوم جهانی مبتلا شده. دیگر حتی کنوانسیون‌های قبل از جنگ دوم هم رعایت نمی‌شود. هزاران نفر کشته می‌شوند، مسئولان بازرسی سازمان ملل استعفا می‌دهند و کشور‌های اروپایی وقیحانه به احکام همان دادگاهی که خودشان ساختند هم پایبند نیستند.
جریان پرتنش پس از جنگ ۱۲روزه دوباره دوقطبی‌ها را زنده کرده و در میان تناقض‌ها، راهبرد تلفیقی جنگ و مذاکره به‌عنوان ابزار سنجش، بازسازی داخلی و حفظ انسجام اجتماعی مطرح می‌شود.
اگر ایران غنی‌سازی صفر را بپذیرد، یک الگو را تایید کرده که در آن، طرف مقابل اول مذاکره می‌کند، سپس انواع فشارهای اقتصادی و سیاسی می‌آورد، بعد اگر خواسته‌هایش پذیرفته نشد، حمله نظامی می‌کند.
تعلیق مشروط و زمان‌بندی‌شده تحریم‌های سوریه توسط آمریکا، این کشور را عملاً در وابستگی سیاسی و اقتصادی قرار داده و اعراب، به‌ویژه عربستان، از این فرصت برای افزایش نفوذ خود در منطقه بهره می‌برند.
مسئله نظم آمریکایی، یک پیشینه مفصل تاریخی دارد. یک دهه پس از جنگ جهانی دوم، مسئله منطقه ما این بود که آیا نظم و طرح مورد نظر آمریکایی در آن جاری باشد یا نظمی غیرآمریکایی؛ حتی محمدرضا پهلوی نیز در دهه ۴۰ و با تمام وابستگی ساختاری به آمریکا، سعی داشت در میان آمریکا و شوروی موازنه ایجاد کند اما در نهایت، خود را به‌عنوان ستون نظم آمریکایی در خلیج‌فارس معرفی کرد.
عربستان به مرور زمان، درخواست خود درباره موضوع اول را کمرنگ کرد که البته در دوره دوم ترامپ، مجدداً فعال شده است. سعودی درباره درخواست دوم نیز به جای فشار آوردن به دولت‌های آمریکا و رژیم، به عباس فشار آورد تا شروط رژیم و غرب را اجابت کند.
سخن گفتن از مذاکرات «بسیار مثبت» در بیانیه‌ کاخ سفید و سپس سخنان نرم ترامپ، برای بسیاری عجیب بود. این لحن پس از نشست سه‌شنبه در کاخ سفید میان مسئولان اصلی دولت ترامپ و شخص وی دوباره تغییر کرد.
روحیات مردم‌گرایانه و اجتماع‌خواهانه دکتر پزشکیان، که ریشه در سنت چپ میانه دارد، او را به نمادی از عدالت اجتماعی و توجه به اقشار ضعیف تبدیل کرده است.
ترامپ و تیمش تصور می‌کنند ایران ضعیف شده است. او با این تصور با تمام سرعت به سمت ایران حرکت می‌کند تا ایران را بترساند و از مسیر خارج کند و یک‌بار برای همیشه، ایران را از هرگونه امکان دفاعی تهی کند. در این مسیر او فقط دو گزینه را برای ایران فعال می‌داند. اینکه یا خلع سلاحی که در فکت‌شیت نوشته را قبول کند یا اینکه توسط رژیم‌صهیونیستی بمباران شود.
مهم‌ترین شاخصه افراد تندرو، نداشتن عقلانیت کافی در دستگاه محاسباتی‌شان است. یعنی ظرفیت‌های محاسباتی درباره اهداف، اولویت‌ها و مصلحت‌ها را به کار نمی‌گیرند و صرفاً تندترین مواضعی که در آن‌ها احساس، نقش اصلی را بازی می‌کند، انتخاب می‌کنند. به بیان دیگر هیجان و عصبانیت را بر عقل و استدلال ارجح می‌دانند. تندی رفتارشان هم دقیقاً از همین‌جا نشئت می‌گیرد.
1 2
یادداشت