مصباح‌الهدی باقری
سرخط‌های اخلاقی را به‌مثابه یک وعظ اخلاقی و ارشادی انتزاعی صرف نبینیم که فقط حظ چشمی و گوشی از آن برده شود. بلکه چون از سوی یک راهبر اخلاق‌مدار مدبر صادر شده است، لذا لازم است مسئولان امر برای ریشه‌شناسی از طرفی و حل معضل از طرف دیگر، اطراف خود را خوب وارسی کنند.
انقلابی که باشی، خودت را در هیچ گذشته‌ای تعریف نمی‌کنی و جا نمی‌گذاری. انقلابی اصل و ریشه را از منبع می‌گیرد و دائم در مدار آن اصل، خود را تعریف و بازتعریف می‌کند و برای خود در هر عصری، نقش و نمایی می‌آفریند.
قصه ما و حسین، عاشقانه‌ترین قصه دنیاست. محبت و مودت و عاطفه با شجاعت و دلیری و حماسه طوری گره خورده که زیباترین نقاشی عالم را در آن به چشم عشق و حسرت و آه نظاره می‌کنی. نمی‌خواهی لحظه‌ای چشم از آن برگیری. با هر سکونی، ساکن می‌شوی و با هر قیامی، می‌ایستی و منتظر و آماده حرکت.
سال۹۲، دانش بازاریابی سیاسی پیشروتر از دوره‌های قبل در خدمت انتخابات قرار گرفت و کارگردانان با قرار دادن بازیگر خود و طراحی برای سایر بازیگران، سعی کردند موقعیت‌هایی را بسازند که فارغ از همه واقعیت‌های بیرونی و سوابق و توانمندی‌ها، ذهن رای‌دهندگان را با ساختی مصنوعی به نامزد مورد نظر خود متمایل کنند.
برای ما بازهجرت به درون کاهگلی‌مان، دلتنگی‌های فروخورده و یتیم‌شده‌ انسان معاصر را به قلم اشتیاق، شعر می‌کند و سجع می‌سازد تا آفتاب غروب صحرا در دل و جان آشفته فروبنشیند و گرمای ذوق در انسان مشتاق حلول کند.
روضه‌خوان، از فاطمه می‌گوید. هر طرف می‌زند، با دست پر برمی‌گردد. روضه‌خوان اشک می‌ریزد. از دختری‌اش برای مادر، از مادری‌اش برای بابا.
صبح جمعه بود و مأموریت‌ها تنظیم و تقسیم و تعیین و امضاء می‌شد. مطابق اون، هر کدوم از بچه‌ها رفتن برای انجام امریه الهی. حاجی هم رفت سر پست خدمتش.
در این نوشته، سعی شده مهم‌ترین مفاهیم خلق‌شده یا وضع‌شده در ۴۰ سال گذشته انقلاب اسلامی که توسط رهبران حکیم آن آفرینش و پرورش یافته، احصا، تبیین و بررسی شود.
روزهای روشن خیلی زود فرا می‌رسد و آفتاب سرزمینم، برف آدم‌های خاکستری را آب می‌کند، آن گاه سیاهی درون‌شان، اول و بیش از همه خودشان را پریشان و پشیمان می‌کند (البته اگر ته مانده قیمت، مروت و انصافی باقی مانده باشد).
جریان‌ها می‌آیند و می‌روند، اما مکتب‌ها می‌مانند و می‌سازند. شهادت حاج قاسم، مکتبش را ماناتر از قبل بیمه کرد. حالا دیگر سعادتمندی و عاقبت‌به‌خیری این مکتب، آن‌ هم پیش چشمان همه آزادگان و آزادی‌خواهان عالم شاهد و گواه است. ادب حاج قاسم صبغه این مکتب است و خون حاج قاسم، اعتبار آن را امضا کرده است. حالا شاید بیشتر راز اشک‌های آقا را بفهمیم.
حالا که حزب و تحزب در کشور کار نمی‌کند، شاید تصدی یک راننده ماهر در حوزه اقتصاد ملی که ذخیره‌ای وافر در حل مساله داشته‌، کارگشا باشد. تجربه موفقی که کشورهای دیگر مرتکب شده‌اند و درس‌آموز است.
می‌دانم که زهرا، منتظر توست.../ می‌دانم که شهادت، سرگشته توست.../ می‌دانم که بهشت، به تو می‌بالد.../ می‌دانم که... می‌دانم که... می‌دانم.../ حالا یک دنیا حرف دارم با دنیای بی‌حاج‌قاسم.../ بماند حالا...
همیشه این مردم بوده‌اند که گله‌های‌شان از سوءتدبیرها و بی‌ملاحظگی‌ها و حواس‌پرتی‌های مسئولان را به صندوق خانه دل‌شان برده‌اند تا نکند چینی نازک تنهایی انقلاب‌شان ترکی بردارد.
یادداشت