مستند «بیجه»
مستند بیجه بسیار دهشتناک است؛ روایتی است دردناک که تنها چند روز یا چند ماه کاملا ذهن شما را درگیر خواهد کرد. اما نکته‌ای که در اهمیت آن وجود دارد و فریادی که به نظر بنده در این مستند زده می‌شود، این است که «نوشدارو بعد از مرگ سهراب نباشیم»!
در مناطق فقیرنشین در اغلب موارد به‌دلیل محرومیت خانواده‌ها از آگاهی راجع به حقوق اولیه خود ازجمله حق دادرسی یا به علت ترس از بی‌آبرویی یا هیمنه و اتوریته مجرم و... خانواده قربانی از طرح شکایت و تعقیب کیفری شخص کودک‌آزار امتناع می‌کند‌. درنتیجه این کودکان به‌عنوان قربانیان خاموش این جرم به‌عنوان زخمی از دوران کودکی که آنها را متحمل آثار و پیامدهای دهشت‌بار آن کرده است، مورد شناسایی قرار می‌گیرند.
اگر به‌عنوان یک صورت مساله علمی بگوییم که «کودک‌آزاری در ایران زیاد است» آن‌وقت به راه‌حل‌هایش فکر می‌کنیم، اما درحال‌حاضر آن را جدی نمی‌گیریم و بعضا انکارش می‌کنیم، درحالی‌که نباید انکار شود.
انگیزه‌ اصلی من برای پرداختن به این سوژه، کمک به شنیدن صدای کودکان حاشیه‌نشینی بود که به‌عنوان مثال در پرونده‌ بیجه فقط با قربانی شدن‌شان توانستند کمی صدای‌شان را به گوش ما برسانند.
دیانی با ساخت بیجه نشان داد علاوه بر فیلمسازی دغدغه کنشگری اجتماعی دارد. اصل اول در کنشگری اجتماعی توجه به اولویت‌های مغفول جامعه است. کنشگر و محقق اجتماعی باید مسائلی را کشف کند که بقیه نمی‌بینند و به آن توجه ندارند.
یادداشت