مریم رحیمی‌پور
داستان مجموعه «شکارچیان مجازی» هم درمورد آینده‌ فضای مجازی است. وقتی آدم‌‌ها برای وارد شدن به فضای مجازی در تابوتی دراز می‌کشند و واقعا به جهانی جدید سفر می‌کنند. خیابان‌هایی جدید، مغازه‌هایی جدید و... آنجا حتی بازی‌ها هم دقیقا مشابه واقعیت هستند. فقط با این تفاوت که اگر در بازی بمیرید، خیلی راحت در تابوت‌تان از خواب بیدار می‌شوید و می‌توانید در دنیای واقعی به ادامه‌ زندگی‌تان برسید.
«وسط ناکجاآباد» تصویر شفاف‌شده خاطره‌های ۹سالگی بود. سرک‌کشیدن میان حادثه‌ای که از دور خبرهایش را دیده بودم و حالا قرار بود چند روزی بینش زندگی کنم. نویسنده شروع باشکوهی برای کتابش انتخاب نکرده. حتی می‌شود بگوییم چنین شروعی می‌تواند خواننده‌های بی‌حوصله را فراری دهد.
بازار نشر دائما درحال تغییر است. دردسترس‌ترین و پرفروش‌ترین کتاب‌های امروز شاید پنج سال دیگر موجود نباشد. پرکارترین ناشر دیروز شاید امروز شرایط متفاوتی داشته باشد. با همین تعاریف اگر نوجوانی اطراف‌تان دارید، تلاش کنید بازار نشر کتاب‌های نوجوان را بشناسید.
دورریختنی‌های عزیز من از این جهت کتاب خوبی است که باعث می‌شود در مواجهه با مرگ عزیزان آگاهانه‌تر رفتار کنیم و باور کنیم ما اولین فرد در این دنیا نیستیم که با چنین مشکلی دست‌وپنجه نرم می‌کند. چنین کتابی برای نوجوان‌هایی که تجربه‌ ‌کمتری از دنیای اطراف دارند هم قطعا مفید است.
کتاب‌ها را می‌خواندم تا قهرمان‌های دین را بشناسم. ولی چیزی که به دستم می‌آمد، متن‌های پرطمطراق و احساسی بود. «ماه به روایت آه» اما شیوه‌ای متفاوت داشت. متن، روان و صمیمی و بدون هیچ تکلفی بود و لازم نبود تشبیه‌ها و استعارات را کنار بزنم که به هسته اصلی متن برسم.
همه‌ ما در روزهای نوجوانی مشغول ساختن هویت‌مان بودیم. گرچه حواس‌مان نبود. دوستانی که انتخاب می‌کردیم، نوع برخوردمان با پدر و مادر، تعامل با دنیای بیرون و انتخاب‌هایی که در مقابل این عوامل داشتیم هرکدام قسمتی از شخصیت ما را می‌ساخت. این فرآیند آنقدر نرم و آرام اتفاق می‌افتاد که متوجهش نمی‌شدیم. نویسنده کتاب «بیهوشی» حالا هوشمندانه کاری کرده که فرآیند ساختن هویت را یک‌بار از اول تماشا کنیم.
دوستی می‌گفت کنار هم آمدن نام «کودک و نوجوان» شبیه این است که «روز بزرگداشت پیتزا و قرمه‌سبزی» داشته ‌باشیم. هردو غذا هستند، هردو خوشمزه‌اند ولی تفاوت‌هایی جدی دارند، درست مثل ادبیات کودک و ادبیات نوجوان.
نوجوانی شاید شبیه یک پازل هزارتکه است. با این تفاوت که میلیون‌ها یا حتی میلیاردها قطعه مقابل‌مان گذاشته‌اند که هرکدامش متعلق به یک تصویر است. ما از میان این همه قطعه باید قطعه‌های خودمان را پیدا کنیم و کنار هم بگذاریم.
یادداشت