محمدصادق علیزاده
اسرائیل برای آمریکا نه یک نهاد خارجی، بلکه یک نهاد، وزارتخانه یا مرکزی است که از منافع راهبردی کاخ سفید در غرب آسیا و شرق اروپا دفاع می‌کند و به‌نوعی ایالات پنجاه‌ویکم آمریکا محسوب می‌شود.
۷اکتبر سناریوی همه طرف‌های دعوا را در منطقه به‌هم ریخت؛ از غرب و ایالات‌متحده و رژیم عبری تا ایران و گروه‌های ریزودرشت ضدصهیونیستی منطقه. این خوب است یا بد؟! فعلاً ناظر به این موضوع بحث نمی‌کنم. آنچه مهم است این است که عملیات ‌فلسطینی طوفان الاقصی همان قدر که سیاستمداران و ژنرال‌های صهیونیست را غافلگیر کرد، مایه تعجب و غافلگیری اردوگاه ضداستعماری منطقه نیز شد.
محمدصادق علیزاده، روزنامه‌نگار در پیشنهاد به دولت چهاردهم اظهار کرد: دود وضعیت رها شده و بی‌صاحب فعلی همزمان به چشم خیلی‌ها می‌رود. نخست بخش شریف صنف است که برای انتشار ترجمه تن به هرچیزی نمی‌دهند. دوم تولیدکنندگان بومی محتوا که در میان و درازمدت بازار کارشان کساد می‌شود. د
محمدصادق علیزاده، خبرنگار و پژوهشگر جزئیات جدید تز سانحه بالگرد رئیس‌جمهور و همراهانش را در صفحۀ اینستاگرامش تشریح کرد.
تقاطع شخصیت آیت‌الله خامنه‌ای با کتاب آن‌قدر روشن و عیان هست که حتی مخالفان بی‌انصاف ایشان را هم به اعتراف وا دارد و به‌جایی برساند که حتی وقتی قرار است حقد و کینۀ خود را به این شخصیت نشان ندهند و نتوانند منکر این ویژگی شوند و از باب دیگری وارد شوند؛ فی‌المثل از این باب که زیاد کتاب خواندن هم بعضی وقت‌ها نشانه تفکر نیست.
محمدصادق علیزاده در گفتگو با رادیو مضمون مطرح کرد: کتاب پاییز ۳۲ رضا جولایی را می‌خواندم. چاپ ششم آن بود. این روزها ناشرها، هم از نوع دولتی و هم از نوع غیردولتی از این کلک ها می‌زنند و تیراژ را بالاتر می‌زنند!
همه‌چیز در مست عشق سردستی است. چه رابطه مرید و مرادی مولانا با شمس باشد چه خواستگاری دفعی شمس از کیمیا خاتون، چه رابطه آن سردار نظامی با آن کنیزک مسیحی و چه جمع شدن این سه ضلع در کنار هم که قرار است مفهوم اصلی مست عشق را بسازد که از سنتز پا گذاشتن هر یک از کاراکتر روی شخصیت سابق‌شان حاصل می‌شود.
محمد صادق علیزاده از فعالان رسانه برای نگارش یادداشتی با عنوان «بفرمایید پاستیل میوه‌ای سق بزنید» منتشرشده در روزنامه فرهیختگان، جایزه جشنواره «کتابخوان و رسانه» را دریافت کرد.
حضور میدانی در میدانی مانند غزه -که البته رسانه ما در این فقره هم عملا غایب بود بنا به دلایل موجه یا ناموجه- تنها نقطه شروع و بخشی از فرآیند پرداخت رسانه ‌ای یک رویداد است؛ رویدادی که با عملیات ۷ اکتبر آغاز شده و با حمله وحشیانه صهیونیست‌ها تداوم یافته و هنوز هم ادامه دارد.
در سلسله مراتب رسانه‌ای و تقدم و تاخری که رسانه‌ها در نسبت با معنا دارند، کلمه، زبان و رسانه‌ هایی نظیر کتاب که ماده و متریال اصلی آنها کلمه است فاصله کمتری با معنا دارند نسبت به رسانه‌هایی که فی‌المثل ماده اصلی رسانه‌ ای‌شان تصویر است.
این عبارت سه‌کلمه‌ای به‌تنهایی حتما می‌تواند مایه خوشحالی باشد به‌خصوص اگر در مقام یک روزنامه‌نگار فرهنگی در جریان اتفاقات یک دهه اخیر باشی. کافی است عبارت «جشن خودکفایی کاغذ» یا به عبارت دقیق‌تر «جشن خودکفایی کاغذ کتاب‌های درسی» را بگذاریم جلوی دلارهایی که دستگاه عظیم و طویل آموزش‌وپرورش برای تولید میلیون‌ها جلد کتاب درسی هزینه می‌کرد.
مناسک می‌سازند! دین را توده‌ ای کرده‌اند! هسته‌ های کوچک دین‌داری را لگدمال می‌کنند! اینها شاید سرفصل‌ نقدهایی است که این روزها بر گردهمایی‌هایی از جنس میهمانی ۱۰ کیلومتری و ۸ کیلومتری و ۵ کیلومتری و هر چند کیلومتری‌اش می‌تازند به زیر اخیه می‌کشندش!
اگر در نیمه اول دهه ۶۰، تیراژ متوسط کتاب‌ها ۸۴۰۰ نسخه در هر نوبت چاپ بود، حالا این عدد به هزار رسیده که البته همین هم از صدقه‌سر ناشران کمک‌آموزشی است. از بین هفت ناشر پرکاری که مجموع شمارگان کتاب‌هایشان در طول دهه اخیر بیش از ۳۰میلیون نسخه بوده، جز کانون پرورش فکری و هنری، بقیه کمک‌آموزشی هستند و اهل فن می‌دانند که یک دلیل تیراژ بهتر کتاب‌های کانون هم در شبکه کتابخانه‌ای عظیم این نهاد در سرتاسر کشور است که حداقل از چاپ اول هر کتاب کانون، هزار نسخه برای این کتابخانه‌ها می‌رود وگرنه هر هفت ناشر پرکار و پرتیراژ ما از کمک‌آموزشی‌ها بودند.
کمیسیون فرهنگی مجلس «می‌تواند» همان چوب قانون و داروغه باشد – دقت کردید عرض کردم «می‌تواند» نه اینکه الان هست؟! - ایضا نظر برنده کارشناسی و کارشکافی! به دیگر بیان، اگر قرار به حسابرسی و حساب‌کشی از دکان‌های فرهنگ باشد درباره کارهای کرده و نکرده و گرا دادن به علن مجلس در فقره موضوعات فرهنگی و حرف حساب گفتن و شنفتن در باب فرهنگ، جایش در همین کمیسیون مزبور است.
حوزه نشر و فرهنگ مملکت با چیزی به نام حق مولف یا به‌عبارت مصطلح فرنگی‌اش «کپی‌رایت» بیگانه است از بیخ و بُن! اجازه دهید پرانتز را باز کنم و فی‌المجلس متذکر شوم که این سخن را به حساب پذیرفتن چهاربست کپی‌رایت جهانی نگذارید! اینکه کسی زبان به گلایه باز می‌کند از وضعیت قمردرعقرب و هردم‌بیل نشر در حوزه حق مولف، لزوما بدان معنا نیست که نسخه مهر و امضا و انگشت پای کپی‌رایت جهانی را می‌پیچد.
1 2
یادداشت