محمدسعید عبداللهی
کلی جیمز کلارک۱ فیلسوف دین آمریکایی، نام آشنایی برای اهالی فلسفه و به‌طور مشخص دانشجویان فلسفه دین است. او سال‌هاست که به تحقیق و تدریس مشغول است و شاگردان بسیاری در چند دهه اخیر از او آموخته‌اند.
«آن روز خواهد رسید، اما هنوز سپیده‌دم آن، برعکس آنچه در سرخط‌های خبری درشت و سرمایه‌گذاری‌های شتابان می‌بینیم، پدیدار نگشته است. پدیدار وحی‌گونه‌ فهم از خود ما و جهان که بورخس بر این باور بود پیش نخواهد آمد و ما ایمان داریم که پیش نمی‌آید؛ هرچند برنامه‌های ماشین‌های یادگیری‌ای چون Chat GPT به تسلط بر رشته‌ هوش مصنوعی ادامه دهند.
ونگ به‌عنوان یک نوجوان چینی آمریکایی دشواری‌های بسیاری را تاب آورد تا به جایگاهی که اکنون دارد برسد.
هراکلیتوس، یکی از دانایان پیشاسقراطی بر این باور بود که در یک رودخانه دوبار نمی‌توان پا نهاد. به این معنا که وقتی برای بار دوم در همان رودخانه قدم می‌نهی، گرچه همان رود است اما با آب دیگری و حال دیگری. از سویی، ما آشکارا درمی‌یابیم که تکرار، بن‌مایه زندگی بشر است. ظاهر زندگی ما پر از تکرار‌های مختلف است. دم و بازدم ما تکراری است، خوردن و خفتن ما پر از تکرار است. 
تنهایی یکی از وجوه تراژیک زندگی انسان‌ها به شمار می‌رود. آدمی در زندگی خود تنهاست. حال این تنهایی به ضرر انسان است و مشکلاتی پدید می‌آورد یا اینکه می‌تواند به سود او نیز تمام شود؟ هر گروهی از ظن خود یار این مساله شده و به آن به دیده تحقیق نگریسته و انواع معانی و تعریف‌ها را برای آن بر شمرده‌اند.
ویتگنشتاین، به‌جز «خطابه‌ای در باب اخلاق» که در سال ۱۹۲۹ و در کمبریج ایراد نمود، کتاب‌ یا مقاله مستقلی‌ در باب اخلاق ندارد و آنچه‌ به‌طور معمول‌ به‌‌صورت‌ دیدگاه‌های‌ وی‌ در این‌ باره‌ طرح‌ می‌شود، بیشتر برگرفته‌ از یادداشت‌های‌ وی‌ یا شاگردانش‌ از درسگفتارهای‌ او است.
«من مجبورم معرفت را محدود کنم تا جایی برای دین باز شود. » (کانت) 
رابطه میان اخلاق و دین هماره از پرچالش‌ترین موضوع‌های فلسفی به‌شمار می‌رود. تبیین و بررسی همه‌جانب این رابطه چه در سنت‌های فلسفی مغرب زمین و چه در سنت اسلامی همواره جایگاهی بنیادین داشته است.
کتاب «چگونه آنسکوم، فیلیپا فوت، میجلی و مرداک، اخلاق را متحول کردند؟» اثر بنجامین لیپسکوم که به تازگی توسط انتشارات آکسفورد به چاپ رسیده است، توجه‌های زیادی را میان فیلسوفان اخلاق و علاقه‌مندان به چهار بانوی فیلسوف اخلاق برانگیخته است.
فهم جهان و معنای زندگی آرزویی است که هر فیلسوفی در سر دارد.
سخن از شهود اخلاقی و شهود‌گرایی در فلسفه اخلاق جایگاه ویژه‌ای دارد.
کریپکی جهان‌های ممکن را به شکل حالت ممکنی که امور می‌توانست اتفـاق بیفتـد یا شکلی از شرایط خلاف واقع معرفی می‌کند.
ویتگنشتاین عارفی بود که در بیان غیرقابل ابراز و عرفانی خود، فوق‌العاده شیوا بود.
باتفکرآیرو‌بسیاری‌ازپوزیتویست‌هابخش‌زیادی‌اززمینه‌های‌زندگی‌انسان‌ها‌ ماننددین،اخلاقیات،‌زیبایی‌ شناسی از بین می‌رفت.
نظام‌های الهیاتی همواره می‌کوشند در مواجهه با دینداران خردورز، بهترین تبیین را برای مسائلی از این دست ارائه دهند تا مبادا با برداشتی نادرست بخشی از سرمایه‌ انسانی خود را از دست دهند.
1 2
یادداشت