محمدسجاد حمیدیه
شروع فیلم «کیف سیاه» پرهیجان و امیدوارکننده است؛ کاراکترها و موقعیت‌ها به سرعت معرفی می‌شوند و ریتم داستانی با ضرباهنگی تند، مخاطب را درگیر می‌کند. اما هرچه جلوتر می‌رویم، روایت کمی از تک‌وتا می‌افتد و پراکندگی در روایت‌پردازی نمایان می‌شود.
آخرین اثر ران هاوارد، کارگردان خوش‌نام آمریکایی، نمونه‌ دیگری است که به فهرست طولانی آثار با این مضمون افزوده شده است. هاوارد که از بهترین قصه‌گوهای زنده‌ هالیوود است و با فیلم‌های جذاب و سرگرم‌کننده‌ای مانند «ذهن زیبا»، «راش» و «مرد سیندرلایی» شناخته می‌شود، این‌بار دست به کاری متفاوت زده است.
فیلم «پیر پسر» با انبوهی از ارجاعات ادبی و روان‌شناختی، تلاش می‌کند به اثری فلسفی و سیاسی تبدیل شود، اما با روایت متظاهر، دیالوگ‌های سطحی و پرداخت ناقص شخصیت‌ها، از ساختار سینمایی و اقتباس واقعی فاصله می‌گیرد و بیشتر به نمایشی از آشفتگی مفاهیم شباهت دارد.
کاهش سطح استاندارد سلیقه مخاطب، با بهادادن به جمله زرد «هر سلیقه‌ای محترم است» و از پس آن، فروختن هر اثر ناچیز بزک‌شده‌ای به آنها. چنین روندی سال به سال بیشتر هنر را به حاشیه می‌برد و نفس سینما را می‌ستاند.
مارتین اسکورسیزی در «قاتلان ماه گل» بار دیگر به سراغ داستانی از تاریخ معاصر آمریکا رفته تا روایتگر قتل‌های ۱۹۲۰ در میان مردم بومی اوسیج باشد. نگاه اسکورسیزی به این مردم، اصلا توریستی نیست؛ بلکه کاملا برای آنها شخصیت قائل می‌شود.
یادداشت