محمدرضا قائمی‌نیک
پایین‌بودن مشارکت در انتخابات مجلس و خبرگان رهبری ۱۴۰۲ یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های فعالان سیاسی این ‌روزهای کشور است. مطابق نظرسنجی‌ها تا فاصله کمتر از دو ماه تا انتخابات، مشارکت در مجموع در حدود ۴۰ درصد است و این آمار، مخصوصا در شهرهای بزرگ پایین‌تر است. شاید یکی از بهترین راه‌های افزایش مشارکت مردم در انتخابات توجه به علل کاهش مشارکت باشد.
مصطفی غفاری، عضو هیات‌علمی دانشگاه امام صادق(ع): یکی از اتفاقاتی که به نظر من از جهاتی اجازه تولد یک جامعه‌شناسی ایرانی را نمی‌دهد و از یک طرف دیگر ممکن است فرصتی باشد که ما را به سمت یک علم الاجتماع بومی برساند، وضعیت الهیات اجتماعی ماست. به نظر من خیلی این قضیه مهم است.
مطابق منطق نسخ ادیان الهی، هر دینی در ظرف تاریخی خاصی ظهور می‌کند و با پایان آن ظرفیت، براساس تکامل تاریخی ادیان، دین جدیدی ظهور می‌کند. بنابراین مطابق این منطق، با ظهور مسیحیت، یهودیت نسخ شده و ظرفیت تاریخی آن تمام شده است؛ هرچند یهودیان، نسخ ادیان الهی را منکرند و به همین جهت، تغییر قبله مسلمین را نمی‌پذیرند، با این‌حال در باوری متضاد با این باور، مطابق عبارتی در تورات، حلیت همه حیوانات که بر نوح(ع) مقدر بود، با شریعت موسی(ع) نسخ شد.
یکی از موضوعاتی که تقریبا در ۱۰ یا ۱۵ سال گذشته، به‌شدت درمورد تجمعات دینی نه‌تنها در ایران، بلکه در سرتاسر جهان مطرح بوده، حتی شاید بشود صبغه آن را به جنبش‌های توده‌ای تقریبا ربع دوم قرن بیستم یا نیمه‌قرن بیستم و در دوره ظهور نازیسم در اروپا رساند، مساله نسبت جنبش‌های دینی و جنبش‌های توده‌ای است.
مرحوم علامه حکیمی عدالت را زیسته‌اند و سخن گفتن درباره کسی که عمری با عدالت زندگی کرده است -و نه‌فقط درباره آن حرف زده است- سخت است.
نسبت بین سیاست و مردم در حوزه علوم‌سیاسی و از منظر فلسفه سیاسی و هم در نگاه دیگری در حوزه گفتمان‌هایی که ذیل سیاستگذاری‌های انتقادی اجتماعی صورت‌بندی شده‌اند، در حوزه آکادمی و اندیشکده‌ها از سال‌های ۱۹۵۰ به این‌سو مطرح بوده است.
مساله تقابل جامعه و دولت و تقابل مردم با دولت و... اینها توضیحاتی است که در یک نظام فکری درباره سیاست، جا پیدا می‌کند. یکی از مشکلاتی که ما در ایران عمدتا درباره فلسفه سیاسی و علوم سیاسی داریم این است که خوانش‌های به‌شدت گزینشی از غرب انجام داده‌ایم. یکجا آمده‌ایم فلسفه سیاسی غرب را نقد کنیم و گفته‌ایم هابز گفته انسان، گرگ انسان است پس این یعنی انسان غربی فلان است.
در یک ساختار سالم که رانتی نباشد، آن نامزدی که می‌خواهد دولت را در دست بگیرد کاری جز آگاهی‌دادن به جامعه ندارد. باید چنین فرآیندی اتفاق بیفتد و مردم بر اساس این آگاهی واقعی فردی را انتخاب می‌کنند. در یک معنای عمیق‌تر اصلا بقای جمهوری اسلامی وابسته به این قضیه یعنی صداقت مردم و آگاهی‌دادن به آنهاست.
در تحولات تاریخی ما همیشه با یک مسیر تک‌خطی رو به پیشرفت روبه‌رو نیستیم که بگوییم در ۵۷ انقلاب شد و این تفسیری که از انقلاب می‌دهیم یعنی انقلابی که در برابر مدرنیته سر برآورد، حاکم است و این انقلاب در تعینات اجتماعی مثل دولت هم باید فلان‌طور عمل کند. نه. جامعه تا زمانی که بفهمد و تا زمانی که دولتمردان و حتی متفکران ما بخواهند خیلی از مسائل را بفهمند، زمان می‌برد و درواقع زمانی که دولت‌ها باید سر کار بیایند، متوقف بر این فهم نمی‌ماند.
از بدو پیدایش مفهوم جدید از دولت -چنانکه ذیل تفکیک قوا مطرح می‌شود- دولت به‌مثابه آنچه که در یونان بوده یا در جهان اسلام - مثلا ذیل سلطنت- تعریف می‌شده است دیگر منظور نیست. دولت به این معنا مدنظر است: قلمرویی که با رای مردم شکل می‌گیرد و ذیل ایده جمهوریت است و [ایضا] در نسبت با آن قلمرویی که ما به آن جامعه یا بازار می‌گوییم، قرار می‌گیرد.
کتاب مایکل آلن گیلسپی با عنوان «ریشه‌های الهیاتی مدرنیته» از معدود کتاب‌هایی است که بدون خطی و پرگرسیو فرض کردن مدرنیته، ما را با تفسیری از آن مواجه می‌کند. غالب کتاب‌هایی که در زبان فارسی سراغ داریم
یادداشت