محمدرضا شرفی‌خبوشان
نوجوان امروز به‌سبب نوع هدایت بزرگ‌ترها به‌سمت سرگرمی صرف رفته است، ما بزرگ‌ترها که اغلب پدر و مادرهای دهه شصتی هستیم، نگاه درستی به این گروه سنی نداریم، می‌گوییم حالا سحرخیز باشند که چه؟ کتاب بخوانند که چه شود؟‌ فلان کار را یاد بگیرند که چه شود؟‌ و گویی به‌نوعی می‌خواهیم نوجوانی نکردن و نوجوانی مطلوب نداشتن خودمان را برای فرزندانمان جبران کنیم.
از این رمضان و آیین‌هایش در ادبیات داستانی معاصر ایران کمتر ردی دیده می‌شود، هرچند نمی‌توان گفت درباره آیین‌های دینی و ملی دیگر هم اتفاق خیلی پررنگی می‌افتد اما با توجه به اهمیت ماه رمضان در زندگی مسلمانان و به خصوص ایرانیان، این موضوع در بررسی ادبیات داستانی ما می‌تواند یک جای خالی بزرگ باشد. همین موضوع بهانه‌ای شد تا سراغ محمدرضا شرفی خبوشان برویم.
یادداشت