محمدرضا شاه پهلوی
بخشی از پادکست شطرنج بدون شاه و شرح روزهای منتهی به قیام ۱۵ خرداد
جماعت بزرگی به جز شاه میخواستن دولت مصدق رو منحل کنن و شاه رو همهکاره کشور بذارن. از این طرف شاه دل و جرأت نداشت و از اون طرف مصدق مشغول زد و خورد با هزار و یک قضیهی خودساختهی دیگه بود. یازدهم مرداد زاهدی با شاه و ملکه ثریا ملاقات کرد و خواست با هر ضرب و زوری اونو قانع کنه که بأیسته و بمونه. شاه ترس داشت و این ثریای ۲۰ ساله بود که صداشو بالا برد و گفت باید این کارو بکنه. ثریا میگه محمدرضا قبلاً ازم پرسیده بود تا حالا هیچجای دنیا دیدی که یه شاه، علیه دولت کشور خودش کودتا بکنه؟ و من گفته بودم شما اولین نفر باشید. حالا ثریا بازم به شاه دل و جرأت میداد و محمدرضا بالاخره قبول کرد حکم عزل مصدق و انتصاب زاهدی رو برای ده روز بعد، بیست و یکم مرداد صادر کنه...نویسنده: میلادجلیلزاده
حکایت وکالت دادن بعضیها به شازده پول توجیبی بگیر پهلوی و هشتگ دستوری چند چهره اپوزیسیون برای فرزند بیکار شاه مخلوع (https://telegra.ph/%D۸%B۱%D۸%B۶%D۸%A۷-%D۸%B۴%D۸%B۵%D۸%AA%DA%۸۶%DB%۸C-۰۱-۱۹) حکایت همین سکانس از فیلم کمدی سن پترزبورگ است همانجا که بیکارهای را پیدا میکنند و ردای پادشاهی به تنش میاندازند، جلویش زانو میزنند و ادای احترام کرده و نماییشان را برگزار میکنند. در این موقع بازیگر نقش شاه که در نقشش فرورفته عزم رفتن به سرزمینش را میکند که کارگردان اعلام میکند "نمایش تمام است آقایون جمع کنید بریم"
محمدرضا شاه دوتا کابوس بزرگ داشت که میترسید سلطنتش رو دود کنن و به هوا بفرستن؛ احمد قوام و محمد مصدق. هر دو متولد آشتیان. هر دو با اصل و نصب قجری و خاصیت موندگاری توی سیاست. قوام و مصدق هر دو بعد از اومدن رضاشاه خونهنشین و لااقل ۲۰ سال منزوی شدن اما دوباره به سیاست برگشتن، در حالی که محمدرضا پهلوی اگه از سلطنت خلع میشد و مثلا یه سال میگذشت، محال بود دوباره به جای اول برگرده. نسبت اون با قدرت، «یا همه یا هیچ» شده بود. محمدرضا یا کلا باید میرفت، یا تمامقد میموند؛ و همین وضعیت نمیذاشت رفتار متعادلی توی بازی سیاست داشته باشه. قوام و مصدق هر دو سلطنتطلب بودن، اما سلطان تا وقتی چیزی مجبورش نکرده بود، بهشون میدون بازی نمیداد و اونا هم برای گرفتن سهمشون، گاهی از چهارچوب سلطنتطلبی بیرون میزدن. محمدرضا پهلوی اما در عمل سلطنتطلب نبود؛ اون به جای سلطان یا شاه، میخواست فرمانده نظامی باشه؛ و این در شرایطی بود که مملکت ایران مرتب از تبدیل شدن به پادگان فرار میکرد...نویسنده: میلادجلیلزاده
محمدرضا پهلوی ۴۳ سال پیش مثل امروز از ایران فرار کرد، او نماد دیکتاتوری، فساد و در اختیار قرار دادن کشور به بیگانه بود.
رضاخان پهلوی که با کودتای انگلیسی ۱۲۹۹ به قدرت رسید و با حمایت انگلستان سلسله پهلوی را بر سر کار آورد، بهدست همین دولت خارجی کنار رفت و فرزندش بهعنوان پادشاه جدید ایران منصوب شد. مردم ایران که چندین قرن است با دین اسلام و مذهب تشیع و آیین و فرهنگ اسلامی آشنا شده و به آن گرویده بودند و اساسا فرهنگ ایرانی با فرهنگ اسلامی آمیخته شده بود و قابلتفکیک از یکدیگر نبودند، بهعنوان عاملان و حاملان ارزشهایی که اساس مشروعیت پهلوی را زیر سوال میبردند، دغدغه اصلی رژیم حاکم شده بودند.
رسانههای طرفدار حکومت پهلوی در تلاشند تا اوضاع زندگی مرفهینِ ثروتمندِ شمالِ تهراننشین را زندگی عادی تمام مردم ایران در دوران پهلوی نشان دهند. این امر مثل این است که بخواهیم زندگی امروزی مردم را به تمام نقاط تهران و ایران تعمیم دهیم.
محمدرضا که پایهگذاری حکومت خاندانش با کودتای انگلیسی ۱۲۹۹ محقق شده و با کودتای انگلیسی- آمریکایی ۱۳۳۲ تثبیت شده بود، امید داشت صندلی سلطنتش با کودتای آمریکایی ۱۳۵۷ دوباره از دست ملت جان سالم به در برد.
رژیم پهلوی در ابتدا سعی کرد یک طبقه متوسط فربه خلق کند تا مانند مباشرانی که اربابان در مقابل رعیت میگماشتند عمل کنند. ولی از آنجا که سلطنت موروثی یک نظام ظالمانه است نارضایتی در همین طبقات شکل گرفت، چنانچه ارتشی که مهمترین رکن رژیم بود بهسرعت به صف انقلاب پیوست.
بعد دیگر جنایت پهلوی در زندانها اتفاق میافتاد. مبارزانی که زیر شکنجهها کشته میشدند و جنازههای آنها مخفیانه دفن میشد و آمار درستی هیچوقت از آن بیرون نیامد.
رضاخان برای حفظ قدرت خود، دوست و دشمن را از صحنه خارج کرد تا تهدیدی برای قدرت او وجود نداشته باشد؛ احساس خطری که محمدرضا پهلوی هم نسبت به فرزندش پیدا کرده بود.
وجود سازمانها و نیروهای اطلاعاتی و امنیتی در هر کشوری امری لازم و ضروری به نظر میرسد که عدم وجودشان، هرجومرج آفرین است؛ اما شاه با سیاستهایش، ساواک را فراتر از یک سازمان امنیتی تعریف کرده و از این سازمان غولی با هزار شاخ و دم ساخته بود تا چون زندانبانی بتواند ایران را کنترل کند.
با توجه به اینکه قرارداد ۱۹۱۹ در ایران موفق نشد و اداره امور ایران به حکومت هند بریتانیا که در دست جریان صهیونیستی بود سپرده شد، برنامه وقوع کودتا در ایران در دستورکار قرار گرفت و عوامل مختلف جاسوسی انگلستان از جمله اردشیر جی مأمور شدند تا عامل اصلی اجرای این واقعه در ایران را پیدا کنند. نتیجه تحقیقات از طرق مختلف به یکنفر میرسید، رضاخان؛ قزاقی که مدتی پیش در قزاقخانه علیه مافوق خود کودتا کرده بود.
برخلاف روزهای اول اعتراضها در سال ۴۲، اینبار دیگر تظاهراتها محدود به یک قشر خاص نمیشد؛ در روزهای منتهی به بهمن ۵۷، مارکسیست بیخدا پشتسر روحانی خداباور در راهپیماییها شرکت میکرد و خواستهای مشابه او داشت: براندازی رژیم پهلوی.
در تاریخ ایران مخصوصا در قرنهای اخیر، سلسلههای پادشاهی اتصال به اقوام مخصوصا عشایر ایران داشتند. اقوامی که گاهی به نیت به قدرت رسیدن و گاهی دفاع از تمامیتارضی ایران قیام میکردند و انتقال قدرت از سلسلهای به سلسله دیگر را رقم میزدند. این فرآیند از آنجا که متصل به یک بدنه مردمی بود، خود را بینیاز از وابستگی کامل به نیروهای خارجی میدید و از اینرو بهطور صددرصدی تضمینکننده منافع استعمارگران نبود.
«منوتو» به تلویزیون بازگشت
بیاینه عجیب وبسایت رسمی پرسپولیس
نابودی ۱۲ مدرسه در آتش سوزی لس آنجلس
نقش فناوری در آتشسوزیهای آمریکا
محمد عابدینی به کشور بازگشت
قیمت آیفون ۱۶ در ایران کاهش یافت
حضور ماتزاری در پرسپولیس دوباره منتفی شد؟
شکست کامل مدیریت درحادثه آتشسوزی لسآنجلس
تهدیدها و فرصتهای مهاجران افغانستانی در اقتصاد ایران
آثار بخشویژه جشنواره فجر هنوز اعلام نشدند
مکران پایتخت ایران خواهد شد؟
ادعای جولانی درمورد بازگشت آوارگان سوری به کشور
مجلس قیمت بنزین سوپر را کاهش داد
حماس امشب پاسخ خود را تحویل خواهد داد
ظرفیت برق هستهای تا ۳۰۰۰ مگاوات افزایش مییابد
نواف سلام، نخستوزیر جدید لبنان کیست؟
سهم ۱۰ درصدی موتورسیکلتها در انتشار آلایندهها
رسولی: نمیتوان از مسئولیت حضور در میدان شانه خالی کرد
۶ عرض ارادت محسن چاوشی به حضرت علی(ع)
نواف سلام حمایت کافی برای نخستوزیری لبنان را به دست آورد
مکران پایتخت ایران خواهد شد؟
۶ کشور اروپایی خواستار لغو تحریمهای سوریه شدند!
سرمربی پرسپولیس هفته آینده معرفی میشود
یادداشت