علیرضا بلیغ
آیا این برداشت که جامعه در وضعیت سیاست‌زدایی قرار دارد، برداشتی درست است و آیا می‌توان درباره فرمی جدید از سیاست در ایران بحث کرد؟ سال گذشته که اعتراضات در جریان بود، قصد داشتیم به‌صورت بنیادی به این مساله بپردازیم که جامعه با چه بحران‌هایی مواجه است که شکلی از اعتراض را در ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ نشان می‌دهد. مجموعه‌ای از گفت‌وگو را شکل داده و وقتی که آنها را کنار هم قرار دادیم، به این نتیجه رسیدیم ظاهرا هم جامعه ما و هم دولت‌ها یکی پس از دیگری در فهم وضعیتی که دچارش هستند، مشکل دارند.
از اواخر دهه ۸۰ بود که نام سیدجواد طباطبایی در فضای آکادمیک کشور و در دهه ۹۰ در فضای عمومی بیشتر شنیده شد، دکتر طباطبایی که استاد علوم سیاسی بود با دیگر اساتید هم دوره خودش تفاوتی اشکار داشت، وی معتقد بود ما باید به ایران فکر و ایران را مساله کنیم و به‌اصطلاح امر ملی را گفتمان جدی قلمداد کنیم. نکته اساسی که در بحث طباطبایی همیشه مغفول بوده، این است که ایران دقیقا کجاست؟
طباطبایی با همگن‌سازی نوعی از روایت‌ها سعی دارد ایران با صورتی جدید را از دل تاریخ استخراج کند که این تفکر با نقد‌های فراوانی از شکل تاریخ‌نگاری تا بحث‌های دیگری مثل فلسفه تاریخ همراه بوده است. به جهت اهمیت دیدگاه‌های او گفت‌وگویی بلیغ با علیرضا بلیغ، جامعه‌شناس و پژوهشگر حوزه دین و فرهنگ شکل دادیم که بخش نخست آن را در ادامه از نظر می‌گذرانید.
در تحلیل وقایع اخیر، شاید نگاهی تاریخی به کنش جمعی ملت ایران در طول ۲۰۰ سال گذشته بتواند به درک بهتر شرایط امروز کمک کند.
در تراژدی می‌گوید من شایسته این نیستم و شایستگی را در فضایلی می‌بیند که نزد انسان در آن جهان پذیرفته شده است. یکی از علت‌هایی که این تصورات در یونان پدید می‌آید این است که تنها قومی که خدایان آنها صورت انسانی دارند، یونانیان هستند.
رنج عارض بر زندگی نیست. رنج بخشی از فرآیند ساخته شدن انسان است و نحوه تعامل و بده‌بستانی است که بین انسان و طبیعت و انسان و جهان وجود دارد.
یادداشت