عامه‌پسند
حسن فتحی با توجه به سابقه‌ عامه‌پسند بودن کارنامه‌اش، چه تمهیدی برای حل معضل نامأنوس بودن دریای وسیع عرفان به ذهنش رسیده است؟ او به سراغ خرده‌داستان‌های فرعی دم‌دستی و -در مقیاس فربهی سوژه‌ اصلی- نازل رفته است و مناسبات سینمای گیشه‌ای را از دل قصه‌ شمس و مولانا برکشیده است.
همه‌چیز در مست عشق سردستی است. چه رابطه مرید و مرادی مولانا با شمس باشد چه خواستگاری دفعی شمس از کیمیا خاتون، چه رابطه آن سردار نظامی با آن کنیزک مسیحی و چه جمع شدن این سه ضلع در کنار هم که قرار است مفهوم اصلی مست عشق را بسازد که از سنتز پا گذاشتن هر یک از کاراکتر روی شخصیت سابق‌شان حاصل می‌شود.
در سلسله مراتب رسانه‌ای و تقدم و تاخری که رسانه‌ها در نسبت با معنا دارند، کلمه، زبان و رسانه‌ هایی نظیر کتاب که ماده و متریال اصلی آنها کلمه است فاصله کمتری با معنا دارند نسبت به رسانه‌هایی که فی‌المثل ماده اصلی رسانه‌ ای‌شان تصویر است.
کارگردان فیلم «عامه‌پسند» اعلام کرد که وزارت ارشاد هرگونه استفاده از تصاویر باران کوثری و فاطمه معتمدآریا را برای تبلیغات این فیلم ممنوع کرده است.
اگر سینما را از جنبه میزان سوددهی فیلم‌ها بررسی کنیم، به فهرست‌های دیگری خواهیم رسید. وقتی فیلمی با هفت‌هزار دلار ساخته شده است، رقمی که در همین امروز هم چیز چندانی به‌حساب نمی‌آید و همان فیلم، دومیلیون دلار در گیشه فروش کند. این فیلم اگرچه در میان جدول پرفروش‌ترین و پرمخاطب‌ترین آثار سینما جایگاه خاصی ندارد اما درصد سود آن و میزان بازدهی‌اش حیرت‌انگیز است.
نفس حکمرانی کردن بر قلوب «عوام» مردم لزوما پدیده مذمومی نیست، آنچنان‌که امروز ادبیات سیاسی مدرن، پوپولیسم می‌خواند و مذمتش می‌کند. آثار عامه‌پسند قرار بوده سراغ کسانی بروند که هیچ نسبتی با کتاب و کتابخوانی ندارند.
صفحه امروزمان را به رمان‌های عامه‌پسند اختصاص داد‌ه‌ایم. رمان‌هایی که در دهه ‌های۶۰ و ۷۰ بسیار پرفروش بودند و مخاطبان زیادی داشتند.
در کشور ما پدیده رمان عامه‌پسند ناشناخته‌ نیست. قبل از انقلاب رمان‌هایی مثل «امشب دختری می‌میرد» از ارونقی‌کرمانی با نام مستعار «ا. خورشید» یا رمان «بامداد خمار» از فتانه حاج سیدجوادی جزء رمان‌های عامه‌پسند و مشهوری بودند که این دومی حتی به چاپ چهلم نیز رسیده است.
ماکان‌بند و هوروش بند و ایوا‌ن‌بند و .... مورد تبلیغ تلویزیون جمهوری اسلامی همان میزان خطرناک هستند که ساسی‌مانکن.
فیلم با صحنه‌ای از بوتاکس کردن فهیمه آغاز می‌شود و سکانس انتهایی آن هم در جلسه بعدی بوتاکس او ضبط شده؛ منتها این بار فهیمه می‌گوید که نمی‌خواهد این کار را ادامه دهد.
من نمی‌دانم من را جزء چه جریانی می‌دانند و برایم مهم نیست. من می‌دانم متعلق به جریانی به نام فمنیسم و آنتی‌فمنیسم نیستم و کلا متعلق به هیچ ایسمی نیستم. من اطرافم و شرایطم را نفس می‌کشم و سعی می‌کنم درونیاتی را بازتاب دهم که بابت آن آزار دیده‌ام.
یادداشت