طبقه متوسط
سینما و موسیقی هرچند دو هنر مستقل‌ هستند، اما در کنار هم به شکلی شگفت‌انگیز مکمل یکدیگر می‌شوند. تصویر بدون صدا، تنها حرکات و رنگ‌هایی خاموش است و موسیقی بدون تصویر، ملودی‌ای بی‌پناه.
احسان محمدی، دکترای فرهنگ و ارتباطات در گفت‌وگو با «فرهیختگان» اظهار کرد:الان در سریال‌هایی که برای نمایش خانگی تولید می‌شود اختلاف طبقاتی فاحش را می‌بینید. مثلاً آدم‌هایی که پولدار هستند و سوء استفاده مستقیم از فقرا می‌کنند.
داستان‌های سریال‌های شبکه نمایش خانگی اغلب در بستر زندگی لوکس و پرزرق‌وبرق روایت می‌شوند یا بر زندگی حاشیه‌نشینان و طبقات فرودست تمرکز دارند، درحالی‌که تجربه‌های زیست قشر میانی جامعه که می‌تواند پلی میان این دو قطب باشد، کمتر دیده می‌شود.
سینمای ایران در دوره آثار ارگانی و کمدی‌های سخیف بیش از هر زمان دیگری نیازمند فیلم‌های اجتماعی سرپا است. در جشنواره چهل‌وسوم فجر هم فقدان این مسئله حس می‌شد، اما فیلم سینمایی «رها» به‌نوعی این سد را شکست ولی اینکه آیا این اثر با تم نسبتا متفاوتش موفق عمل کرده پرسش دیگری است که در این پرونده به آن اشاره شده است.
آمار مسافران تعطیلات هفته گذشته نشان می‌دهد، اکثر سفرها با ارزان‌ترین مدل‌های ممکن بوده که معنای آن لاغر شدن طبقه متوسط است.
در رسانه‌ها بارها درمورد «طبقه‌ متوسط» شنیده‌ایم. بسیاری معتقدند راه تحقق توسعه‌ اقتصادی در ایران از فربه‌تر شدن طبقه‌ متوسط می‌گذرد. همچنین آمارها نشان می‌دهند که تحریم‌ها در دهه‌ ۱۳۹۰ -خصوصا پس از خروج آمریکا از برجام- طبقه‌ متوسط را ضعیف کرد. اما دقیقا افراد با کدام بازه‌ درآمدی، طبقه‌ متوسط اقتصاد ایران را تشکیل می‌دهند و صاحب‌نظران در مورد این طبقه چگونه می‌اندیشند؟
متن حاضر گزارش نشست «نقد و بررسی کتاب تحریم‌ها چگونه کار می‌کنند» است که به همت اندیشکده‌ برهان برگزار شد و در آن جواد صالحی‌اصفهانی -نویسنده کتاب- روایت خود از انگیزه‌ها و پیام‌های نگارش این کتاب را ارائه کرد و سهراب دل‌انگیزان (استاد اقتصاد دانشگاه رازی کرمانشاه)، علی سرزعیم (اقتصاددان) و مهدی رزم‌آهنگ (مدیرگروه اقتصاد بین‌الملل مرکز پژوهش‌های مجلس) نگاهی انتقادی به کتاب داشتند.
با تشدید تورم‌ در سال‌های اخیر، بخشی از مردم در دیالوگ‌های روزانه خود بسیار این جمله را به کار می‌برند که «طی چند سال اخیر فقیر، فقیرتر و ثروتمند، ثروتمندتر شده است.»
طبقه متوسط را معمولا دولت‌ها و حکومت‌ها می‌سازند و چیزی نیست که خودبه‌خود ایجاد شود. نهاد قدرت معمولا چنین طبقه‌ای را می‌سازد و برای آن رویاها، ایده‌آل‌ها و فانتزی‌هایی تعریف می‌کند که با اهداف و جهت‌گیری‌های کلی خودش هماهنگ و همسو هستند.
برای حل مشکل مسکن صرفا با تصمیم‌های بخشی و موردی و نسخه‌های مقطعی نمی‌توان توفیق بزرگی به‌دست آورد و لذا نیازمند دسته‌ای از اقدامات منسجم هستیم که درکنار هم بتوانند خونی جدید در رگ‌های بخش مسکن تزریق کنند.
یادداشت