شیخ‌فضل‌الله نوری
مى‏‌دانیم که شیخ، به «عدالتخانه» مى‌‏اندیشید، اما وقتى که دریافت موج سهمگین مشروطه وارداتى، آنچنان نافذ و فراگیر شده که به هیچ‌وجه او را یاراى مقابله با اساس آن نیست، در فکرِ «مهار» این موج افتاد و اصل مزبور را به صورت لگامى بر گردن «پارلمانتاریسم غربى» افکند.
مرحوم آیت‌الله حاج‌شیخ فضل‌الله‌ نوری شخصیتی است که غیر از عنادی که در زمان مشروطه نسبت به او ورزیدند و او را مظلومانه بر دار کشیدند، همان عناصر آمدند و ابتکار تاریخ‌نگاری مشروطه را در دست گرفتند و شیخ شهید را به انواع و اقسام اتهامات مثل مستبد و ضدآزادی و ضدقانون و خلاصه ضدمنافع ملت متهم ساختند. یعنی به جای نقد علمی و منصفانه، دست به ترور فیزیکی و شخصیتی در حق شیخ زدند!
نویسنده تکاپو، گفتار خود را با این جمله آغاز کرده است: «آزادی بزرگ‌ترین آرمان و خواسته ملی مردم ایران در ۱۵۰سال اخیر است.» (ص۱) اما روایت وی، بعد از بیان مفروضات در فصل اول، با جنبش عدالتخواهی(فصل دوم) شروع می‌شود. آیا وی مفهوم عدالت را مترادف با آزادی گرفته است؟ یا اینکه عدالت را به مفهوم آزادی تاویل برده است؟
روایت «تکاپو برای آزادی»، استعاره‌ای از روایت «تکاپو برای قدرت» است و خواننده کتاب در اصل با خوانش «منازعه قدرت» مواجه است و نه با «تکاپو برای آزادی» و این مساله‌ای است که وجه روشنگری و رهایی‌بخشی و نقد رفتار استبدادگرایانه کتاب را مبهم می‌سازد.
یادداشت