سیدمرتضی آوینی
این روزها تلویزیون هم‌نگران زبان فارسی شده و مدام از تلفظ کلمات بیگانه توسط مسئولان و چهره‌ها انتقاد می‌کند. در این یادداشت تلاش شده تا این نگرانی فرهنگی با عمق بیشتری پیگیری شود.
رحلت امام در میانه خرداد شوک عظیمی بود بر پیکره ملت ایران؛ هرچند اخبار و احوال بدی نومیدی می‌داد، اما بارقه امید کورسوی خودش را داشت.
سریال «کوچک جنگلی» از تلویزیون پخش می‌شود و در ترکیبی از داستان حماسی -که در بحبوحه جنگ از تلویزیون پخش می‌شود- موسیقی دلنشین و چشم‌انداز بصری و جذاب فیلم میان مخاطبان آن روز تلویزیون محبوب می‌شود.
یکی از مسائل جدی که به‌عنوان سوژه تفکر و تامل درخصوص توسعه و پیشرفت پیش پای اندیشمندان ما قرار داشته است، مساله نزاع تجدد و توسعه با فرهنگ و سنت‌های میزبان خود است.
نادر طالب‌زاده از اولین کسانی بود که ضرورت شکستن تصورات کلیشه‌ای از آنچه را به‌عنوان شمال جهانی یا جهان‌اول شناخته می‌شد فهمید و قدم‌های نخستین را در این راه برداشت.
«کاکتوس» متشکل از چند بخش کوتاه بود که آوینی با عاریه گرفتن از ادبیات هجو و هزل فارسی رقم می‌زد. سال‌ها بعد محمدرضا هنرمند که خود برآمده از حوزه هنری بود، با زبانی نزدیک به زبان طنز آوینی سریالی ساخت با عنوان «کاکتوس». مشخص نیست انتخاب هنرمند ناشی از آشنایی او با آوینی است یا چیز دیگر.
فروردین ۱۳۶۸ مجله‌ای متفاوت روی کیوسک روزنامه‌فروشی‌ها خودنمایی می‌کند. در زمانه‌ای که عموم جریان‌های مطبوعاتی درگیر اندیشه و نگاه خاصی به فرهنگ بوده، در مجله تازه متولد‌شده، موضوع فراموش نکردن سال‌های انقلاب تا پایان جنگ است. با آمدن هاشمی رفسنجانی و تشکیل دولت سازندگی، گروهی از روزنامه‌نگاران هراس فراموشی داشتند. اینکه در نبود امام‌خمینی(ره) – تنها سه شماره از مجله در حیات رهبر فقید انقلاب منتشر می‌شود -، میراث‌داران حال‌وهوای دیگری را دنبال کنند.
کانون مستندسازی دانشجویی شهید سیدمرتضی آوینی طی این چند سال با هدفی بلند در حفظ و ترویج هنر انقلابی با دانشجویان متعهد به این عرصه شروع به‌کار کرده و با این هدف به حرکت خود ادامه می‌دهد. این کانون یک کانون فعال دانشجویی است که همواره با رویکرد‌های فرهنگی درحال فعالیت بوده است.
این‌بار در ادامه پرونده «نویسندگان امروز ایران» سراغ سیدمهدی شجاعی رفتیم. بهانه ما برای رفتن سراغ شیوه نگارش و فعالیت‌های فرهنگی شجاعی هم چاپ کتاب جدیدش به‌نام «زنی، مردی و دنیایی نامردی» است؛ کتابی ویژه مخاطبان کودک که داستان سفر اسرای خاندان پیامبر و امام‌حسین(ع) پس از واقعه عاشورا را روایت می‌کند.
اگر آوینی بود، کجا بود. اگر آوینی بود آیا پیش آقای قالیباف بود یا پیش اصلاح‌طلب‌ها می‌ایستاد؟ یا پیش کسانی بود که به‌دنبال نان شب‌شان هستند. در آن صورت باید ببینید که آیا کسانی که گرفتار کسب نان شب‌شان هستند آیا گرایشی به واژه‌های آوینی دارند یا نه. جایی که نان نیست آیا آنجا استقبالی از آوینی می‌شود؟!
به‌نظرم این نوع بحث‌هایی که متداول شده، در مورد تفکر آوینی و نگاهش به واقعیت، سینما، جنگ و اصولا عالم و آدم یا ناشی از عدم‌شناخت است یا غرض‌ورزانه. اتفاقا این ارزیابی آثار آوینی بدون رجوع به کل منظومه فکری اوست که موجب رواج بحث‌های انتزاعی می‌شود.
در «فتح خون» معرفت و احساس با هم درهم‌آمیخته است و پرسشگری و تفسیر واقعه چیزی از احساس و عشق به امام در کتاب کم نمی‌کند. در اصل پرسش‌ها برای فهم موقعیت‌هاست و برای شکستن مواجهه عادی و از سر عادت با روایت‌های موثقی که از کربلا سراغ داریم.
یادداشت