سیدمحمدرضا تقوی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای اداره جامعه نیازمند یک سامانه تفکری بودیم که از سه خرده‌نظام، فرهنگ، سیاست و اقتصاد تشکیل شده باشد.
ملائکةالله موجوداتی هستند که قبل از خلقت انسان (به مفهوم عام) با کمالات مشخصی خلق شدند؛ موجودات عقلی که از دستورهای الهی تخلف نمی‌کنند؛ اما خداوند انسان را اشرف مخلوقات قرار داد. انسان، گرچه هنگام تولد کمالات ملائک را ندارد، اما این ظرفیت را دارد که از تمام ملائک حتی مقربین آنها بگذرد و به کمالات بالاتری برسد.
هر آنچه امروز واقعیت فرض می‌شود، چه‌بسا دیروز واقعیت نداشت اما مطابق با خواست و کنش رویکردی خاص، امروز ما آن را واقعیت تلقی می‌کنیم. در این حالت، دو مسیر پیش‌رو است: یا پارادایم‌ها منتظر می‌مانند تا دیگران واقعیت را شکل دهند و کار آنها، کشف واقعیتی است که دیگران شکل داده‌اند یا پارادایم‌ها، کنشگرانه عمل می‌کنند و واقعیت را مطابق منطق، اهداف و غایاتی که مطلوب می‌دانند، شکل می‌دهند.
جناب صدرای بزرگوار از مطالب سنگین فلسفی سخن براند لاجرم هم شارحان زیادی دارد و هم نقادان بزرگی. شاید بتوان جناب ملاهادی سبزواری و جناب علامه طباطبایی(ره) که از بزرگان و اکابر علمای شیعی هستند جزء بزرگ‌ترین نقادان جناب صدرا هم به حساب آورد، هرچند هیچ‌یک جناب ایشان را زیر سوال نبرده‌اند.
نگاهی به منطق ارسطویی و منطق کل‌نگر (سیستمی) نشان می‌دهد که هیچ‌یک از این دو منطق قادر به تحلیل کامل یک پدیده نیستند چون منطق ارسطویی با مفاهیم ذات‌گرایانه و با روشی کلی به‌صورت جنس و فصل موضوعات را می‌شناسد و منطق سیستمی نسبت جزء و کل را بررسی می‌کند و نه مولفه‌های ثابت و متغیر. مشابه حکمت متعالیه، منطق تکاملی نیز برای تحلیل یک پدیده به وجود مولفه‌های ثابت و بررسی تغییرات این مولفه‌های ثابت در بعد زمان و مکان معتقد است.
در گفت‌وگو با دکتر سیدمحمدرضا تقوی، استاد روانشناسی بالینی دانشگاه شیراز و عضو پژوهشکده تحول و ارتقای علوم انسانی و اجتماعی این دانشگاه و نویسنده کتاب «الگوی علوم انسانی اسلامی، چارچوب نظری و مدل عملیاتی» به بررسی مبادی، مبانی، روش‌شناسی و آینده روانشناسی اسلامی پرداخته‌ایم.
در علوم‌انسانی رایج محقق از عقل و بینش خود استفاده می‌کند که قاعده را کشف کند، اما در علوم‌انسانی اسلامی، محقق قبل از اینکه قاعده را کشف کند تلاش می‌کند تا ادراک کند که مقصود الهی از خلقت انسان چه بوده است و بعد تمام استعداد و قابلیت‌هایش را برای تغییر وضع موجود به وضع مطلوب به خدمت می‌گیرد.
براساس برداشت نگارنده، حس و عقل و قلب، سه منبع شناخت در درون انسان هستند که معرفت صائب، نتیجه کارکرد تعاملی صحیح آنهاست. چنانچه تصور شود که حس، عقل و قلب، سه منبع شناخت با ویژگی‌های خاص خود هستند.
برخی معتقدند انسان‌های مسئول و شائقین به توسعه دینداری، باید بکوشند تا براساس شکل‌دهی یک نظام معرفتی، این اهداف را در سطح جامعه عملیاتی کنند. اما دیدگاه دیگری معتقد است که در‌واقع چنین نظام معرفتی، نزد امام معصوم‌(ع) وجود دارد و تنها وظیفه انسان‌ها کشف آن در حد وسع افراد است.
یادداشت