سیدجواد میری
سیدجواد میری معتقد است؛ جریانی که به اصلاح‌طلب معروف می‌شود، ایدئولوگ یا معمار آن سروش است و این باعث می‌شود در تقابل با جریان راست و بعداً حکمرانی که از آن با عنوان هسته سخت قدرت یاد می‌شود و بعد از شکست‌های پیاپی که جریان اصلاح‌طلب در حوزه قدرت و امر سیاسی با آن روبه‌رو می‌شود، ازنظر روان‌شناختی تأثیر زیادی بر کنشگران اصلاح‌طلب و معماران جریان اصلاح‌طلب- که یکی از آنها سروش بود- بگذارد و از گفتمانی که گفتمان حکمرانی است، فاصله بگیرد.
سیدجواد میری به ارائه تعریفی جامعه شناسانه از مفهوم اتحاد ملی پرداخت و با تفکیک شدن بین آن با مفهوم همبستگی تشریح کرد: «وقتی صحبت از مقوله اتحاد می‌شود از منظر جامعه‌شناسی ایجاد سوال می‌کند. چرا صحبت از اتحاد شده است. یا بحث از امکان‌ها و عدم‌ایجاد اتحاد مورد بحث قرار گرفته است. از منظر جامعه‌شناسی می‌توانیم بین مفهوم اتحاد و مفهوم همبستگی تمایزی ایجاد کنیم.»
آنچه در ادامه می‌‌‌آید گفت‌وگوی دکتر پرویز امینی، عضو هیات‌علمی دانشگاه شاهد و سیدجواد میری عضو هیات‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با «فرهیختگان» پیرامون نوشته دکتر داوری‌اردکانی، مفهوم شکست فیلسوف، اندیشه داوری‌اردکانی و ثبات و دگرگونی‌‌‌های آن طی ۷۰ سال کار علمی وی و پدید آوردن بیش از ۶۰ کتاب است.
سیدجواد میری، جامعه‌شناس و عضو هیات‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی اخیرا کتابی را تحت عنوان «سوسیوکاوی» به زیور طبع آراسته است که به‌نوعی رویکردی میان‌رشته‌ای به موضوع رنج انسان داشته و نظریه‌ای درباب رهایی از آن را ارائه کرده است.
یکی از منتقدان سیدجواد طباطبایی در سال‌های گذشته سیدجواد میری، عضو هیات‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است.
درکشور‌های آسیای مرکزی ،اروپایی،آمریکایی و حتی آفریقایی، واقعه عاشورا نقطه اتصالی ایجاد کرده که می‌تواند فراسوی مرزها تجدیدحیات عاطفی ایجاد کند.
این روز به یک اعتبار صرفا مختص شیعیان نیست بل به‌عنوان «نشانه راهی» برای بشریت است تا بتواند انسانیت را در مسیر «آدمیت» هدایت کند.
وقتی می‌گوییم مثلا در ایران می‌خواهیم دولت‌زدایی کنیم اگر این مساله را با روندی که در اروپای غربی و اروپای شمالی بود مقایسه کنیم، -چون آنجا هم بحث دولت‌زدایی رخ می‌دهد- به نظر من ما دچار خطایی محاسباتی خواهیم شد چون آنجا قبلا نهاد‌هایی شکل گرفته است و این نهاد‌ها قرار است اهدافی را انجام بدهند.
نسبت بین سیاست و مردم در حوزه علوم‌سیاسی و از منظر فلسفه سیاسی و هم در نگاه دیگری در حوزه گفتمان‌هایی که ذیل سیاستگذاری‌های انتقادی اجتماعی صورت‌بندی شده‌اند، در حوزه آکادمی و اندیشکده‌ها از سال‌های ۱۹۵۰ به این‌سو مطرح بوده است.
اینکه رضاقلی مثلا از نهادی به نام صدارت و نخست‌وزیری سخن گفته دقیقا می‌خواهد بگوید که این نهاد یکی از نهاد‌های بسیار مهم در جامعه ایرانی بود اما کارکرد خود را به دلیل عقب‌ماندگی و چهارچوب‌های ایلیاتی در مقابل تمدن غرب از دست داد.
«جامعه‌شناسی نخبه‌کشی: قائم‌مقام، امیرکبیر، مصدق» کتابی نوشته علی رضاقلی، پژوهشگر حوزه جامعه‌شناسی و علوم سیاسی است که چندی پیش درگذشت. این کتاب درباره عملکرد نخبگان سیاسی و برخورد جامعه ایران با آنهاست.
دلایل بی‌شماری می‌توان برای این حرکت پوتین برشمرد و مهم‌ترین دلایلی که تاکنون برشمرده شده است مربوط به «پیشروی ناتو» در مرزهای روسیه و «تحقیر روسیه» توسط غرب بوده است و حرکت پوتین و عکس‌العمل آمریکا و اروپا را در چنین چهارچوب‌هایی تفسیر و صورت‌بندی می‌کنند.
معمول است که هویت کنونی ایران را سه‌پاره می‌انگارند؛ هویت ایرانی، هویت اسلامی و هویت تجددی و غربی. چنانچه آقای سروش در مقاله سه فرهنگ خود از این سه‌پاره هویتی سخن راند و گفت اینها باید درکنار یکدیگر بنشینند و هرکسی در حاکمیت‌های سیاسی تلاش کرده یکی را به نفع دیگری مصادره کند و کنار بزند و یکی را برجسته کند، در عمل ناکام مانده است و ما باید عملگرایانه به مساله نگاه کنیم و هر سه را بربتابیم و سعی نکنیم آنچه را که هست، دستکاری کنیم.
ایران به‌عنوان تمدن پیش از اسلام، ایران تمدنی در دوران اسلامی، ایران تمدنی در دوران پساصفوی و تشیع، ایران کشوری در انقلاب مشروطه، مواجهه ایران با تجدد و... همه این مولفه‌ها به انواع گوناگون در جامعه ایران و مشخصا در ذهن و زبان روشنفکران، نخبگان و علمای ایرانی وجود داشت. اما انقلاب ۵۷ به‌مثابه ظرفی شد که جریان‌های گوناگون در آن شکل و تعینی پیدا کردند.
علوم‌اجتماعی مجموعه‌ای از دیسیپلین‌ها است. یکی از ‌بخش‌های علوم‌اجتماعی جمعیت‌شناسی و یک ‌بخش آمار، یک ‌بخش جامعه‌شناسی، یک ‌بخش روانشناسی و یک‌ بخش اقتصاد است. هرکدام از اینها به‌نوعی کارکرد‌های مهمی برای تمام دولت‌های مدرن دارند.
1 2
یادداشت