سعید حجاریان
۲۵ خرداد ۱۳ سال قبل درست سه‌روز بعد از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری دهم، تهران شاهد راهپیمایی چندصدهزار نفری حامیان میرحسین موسوی بود.
بسیاری از وقایع مهم دو دهه‌ اخیر با وجود اهمیتی که درتاریخ سیاسی ایران دارند، آن‌گونه که باید روایت نشده‌اند، به نحوی که اگر کسی بخواهد در مورد تاریخ دهه ۷۰ و دهه ۸۰ شمسی مطالعه‌ای داشته باشد به جز تعداد محدودی اثر که عمدتا با نگاه جانبدارانه نوشته شده‌اند منبعی دیگر برای مطالعه پیدا نمی‌کند. در چنین شرایطی کار معدود چهره‌های سیاسی چون مرحوم هاشمی‌رفسنجانی که خاطرات روزنوشت خود را با نگاه صادقانه و به همراه شرح جزئیات ثبت کرده‌اند بسیار ارزشمند می‌شود.
سعید حجاریان در یادداشت اخیر خود به مساله مهم و کلیدی توسعه در ایران پرداخته و با ذکر دلایلی به امتناع توسعه در ایران رسیده است. هرچند می‌توان مدعیات این یادداشت را از جنبه‌های متعدد مورد نقد و بررسی قرار داد اما تمرکز نوشته حاضر بر ارزیابی یکی از ادعاهای اصلی حجاریان در زمینه مقاومت حاکمیت در برابر فرآیند و حتی لفظ توسعه است.
اگر بخواهیم مساله دیگری را بیان کنیم که از همه بحث‌هایمان نتیجه گرفته و به بحث آقای حجاریان معطوف باشیم، باید بگوییم ما مشکلی اساسی داریم و در بیشتر موارد شعاری رفتار کرده‌ایم و به‌طور عملیاتی و شناختی و حرفه‌ای این بحث را ندیده‌ایم. منظور من به‌طور خاص آقای حجاریان است.
تعریف ایدئولوژی یعنی حرکت از وضعیت موجود به سمت وضعیت مطلوب و وضعیت مطلوب تعریف دارد. این در هرجا و در هر مکتب فکری وجود دارد. نظام‌های سیاسی که خود را تعریف می‌کنند به اعضای خود تدریس می‌کنند و درس ایدئولوژی به آنها داده می‌شود. شناخت وضعیت موجود و شناخت چالش‌ها و شناخت مشکلات و مسائل روز و حرکت به سمت وضعیت مطلوب از نظر آن ایدئولوژی مطرح می‌شود.
در روزهای گذشته، بخش اول و دوم گفتاری از سیاوش نادری، رئیس انجمن علمی بین‌المللی گفتمان اسلامی سوئد، درمورد قدسیت نظام در همین صفحه منتشر شد که بخش اول تبیینی بر اظهارات رئیس‌جمهوری و بخش دوم پاسخی به نقد مهدی نصیری بر این اظهارات بود. سخنان رئیسی اما نقدهای دیگری را نیز در پی داشت که سیاوش نادری در این بخش که قسمت سوم و پایانی این گفتار است به نقد احمد زیدآبادی پاسخ گفته است.
مساله اینجاست که حتی اگر روحانی هم نباشد، دولتی که او برسر کار آورد، متشکل از چهره‌های مطرح وابسته به جریان اصلاح‌طلبی بود و پس از او نیز هر اصلاح‌طلبی برسر کار بیاید، از همان‌ها استفاده خواهد کرد. در این گزارش به بخشی از حمایت‌های چهره‌های سرشناس اصلاح‌طلبان که بخشی از آنها کاندیدای انتخابات آینده هستند، پرداخته شده است.
اصلاحات حتما مرده است و انتخابات مجلس هفتم [اسفند ۸۲] آخرین میخ بر این تابوت بود. آخرین بارقه‌های اصلاحات فرو مرده است و در آتشدان آن اصلاحات، اندک امیدی به شرر نمی‌توان فشاند. به مردم نباید وعده سرخرمن داد. چون از این وعده‌ها خسته شده‌اند و خیلی حساسند.
جناب عبدی! درک شرایط روحی و حسی شما پس از شکست تام‌وتمام دولت خیلی سخت نیست. اما رسم وفق و مروت و جوانمردی این است که به‌جای فرافکنی، مردانه سیاست‌ورزی کنید، هزینه‌های حمایت از دولت روحانی را بپذیرید و رادیکالیسم را ترویج نکنید.
آقای سعید حجاریان در جدیدترین مطلبش خود را به جای سرمقاله‌نویس فرضی کیهان گذاشته و شروطی برای بایدن تعیین کرده است.
دکترین محافظه‌کاری و تاکیدی که بر درنگ‌ آمیز کردن تفکر و خویشتن‌داری در شکل دادن به تحولات می‌کند، خیلی به کار روشنفکران ما می‌آید که فکر می‌کنند در یک سخنرانی یک ساعته می‌توانند طومار وضع موجود را به‌نفع وضع مطلوبی به‌هم بریزند و جامعه‌ای نابسامان را به جامعه‌ای بسامان تبدیل کنند.
آیا مردم باور می‌کنند که اصلاح‌طلبان از دولت جدا شده‌اند و نقشی در ناکارآمدی‌های آن ندارند؟ پاسخ اولیه در انتخابات مجلس داده شده، باید منتظر انتخابات ریاست‌جمهوری در خردادماه آینده بود.
آنها درپس صحنه دارند برای انتخابات ۱۴۰۰ آماده می‌شوند، با همین نظارت استصوابی و با همین شورای نگهبان و با همین شرایط و حرف‌هایی از این جنس بیشتر برای دیو و دلبرسازی در موضوع آزادی‌های سیاسی است.
هرچند هنوز برای پیش‌بینی فضای سیاسی بهار ۱۴۰۰ زود است اما شواهد نشان می‌دهد آنها هم مانند کارگزاران بیشتر به انتخابات نوامبر در واشنگتن دل بسته‌اند و احتمالا دوباره به دکترین مونرو-انیشتین امیدوارند.
تلقی حاکمیت از نامه آقای موسوی خوئینی‌ها، تلقی ساختارشکنانه‌ای نبود و هیچ حمله‌ای از سمت ساختارهای رسمی کشور متوجه ایشان نشد و برخوردی هم صورت نگرفت. آنچه شما «حمله» خوانده‌اید انتقاد جمعی از نیروهای اجتماعی به نامه ایشان بوده است.
1 2
یادداشت