رضاخان
اگر به تاریخ معاصر ایران نگاهی بیندازیم، به لیست بلندبالایی از تحقیر ملت ایران می‌رسیم که علت اصلی هم آن وادادگی و وابستگی حکمرانان به بیگانگان بوده است.
در سال‌های اخیر هرچند درباره کارکرد دولت مدرن، حدود و ثغور آن و امکاناتی که باید از آن بهره ببرد، بحث شده اما همه این موارد بدون صحبت از آن منظر معرفتی که اشاره شد، ناقص خواهد بود. ما در همین خصوص با محمد قائم‌خانی، نویسنده کتاب «خرد ایرانی و برآمدن دولت مدرن: جستاری در تحولات توسعه و عقلانیت ایران معاصر» گفت‌و‌گو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
هنگامی که درباره کودتای ۲۸ مرداد صحبت می‌شود دو مساله اهمیت دارد؛ وقایعی که در پس کودتا به وجود آمده و تاریخ‌نگاران از آبراهامیان تا کاتوزیان و یزدانی و رهنما و تاریخ‌پژوهان غربی، فکت‌های فراوانی درباره چگونگی کودتا به دست آمریکایی‌ها شرح داده‌اند که به نظر می‌رسد خیلی جای بحث‌ درباره عدم کودتا وجود ندارد.
هنگام خواندن کتاب با راوی‌های مختلف ‌آشنا می‌شویم اما یک روایت‌کننده‌ اصلی وجود دارد که همان نویسنده است و با یک موضوع ساده خواننده را پای صحبت‌های فرهاد و یحیی می‌کشاند؛ عشقی میان آنا و پدربزرگ که برخلاف باقی عشق‌ها نه از نگاه و رفتار که از خاطرات دوران جوانی شروع شده بود؛ خاطراتی که خواننده را با خود به کودتای رضاخان می‌برد.
وقتی نیروهای میدانی انگلستان دیدند ایران دارد از دست‌شان خارج می‌شود و احتمال تسلط روس‌ها بر تهران وجود دارد، دست‌به‌کار شدند. دغدغه‌ آنها حفظ تهران بود. در آن زمان تصوراتی درباره امکان سقوط پایتخت وجود داشت که الان در بررسی‌ها کمتر به آن پرداخته می‌شود و آن این بود که مثلا میرزا کوچک‌خان فاصله‌ای با تهران ندارد، بنابراین می‌تواند به‌راحتی خود را به تهران برساند. یا مثلا درباره نیروهای محمدتقی‌خان پسیان که به‌جهت کم‌بودن تعدادشان ارزش نظامی چندانی نداشت هم همین تصور حاکم بود.
با توجه به اینکه قرارداد ۱۹۱۹ در ایران موفق نشد و اداره امور ایران به حکومت هند بریتانیا که در دست جریان صهیونیستی بود سپرده شد، برنامه وقوع کودتا در ایران در دستورکار قرار گرفت و عوامل مختلف جاسوسی انگلستان از جمله اردشیر جی مأمور شدند تا عامل اصلی اجرای این واقعه در ایران را پیدا کنند. نتیجه تحقیقات از طرق مختلف به یک‌نفر می‌رسید، رضاخان؛ قزاقی که مدتی پیش در قزاقخانه علیه مافوق خود کودتا کرده بود.
توضیحات دکتر موسی حقانی به مناسبت گذشت ۱۰۰ سال از کودتای ۳ اسفند رضاخان در ایران.
کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ نتیجه سیاست جدید انگلستان درباره ایران است که تاریخ حدود ۶ دهه آینده ایران را تعیین کرد؛ کودتایی که رضاخان و سیدضیاءالدین طباطبایی به عنوان عناصر داخلی و لرد ریدینگ (نایب‌السلطنه هند)، ادوین مونتاگ (وزیر هندوستان در لندن) و اردشیر ریپورتر به عنوان عوامل خارجی صحنه‌گردانان اصلی این واقعه بودند.
کاظمی گفت: در این چند سالی که در این حوزه درحال پژوهش هستم در مورد رضاخان همیشه یک نگاه تیتروار وجود داشته است اینکه مثلا رضاخان راه‌آهن را ساخته است، یا در مورد اجبار مردم برای پوشش یک‌دست پوشیدن، یا ساختن دانشگاه تهران. همه اینها تیتروار است. وقتی تیتروار این مسائل مطرح می‌شود، مانند شبکه‌های ماهواره‌ای، موضوع چیز دیگری می‌شود.
به بهانه صدمین سالگرد کودتای سوم اسفند، به سراغ حکومت پهلوی اول رفتیم تا ببینیم که قانون تشرهای رضاخانی متوجه کدام بخش از فرهنگ ایرانی بود و تلاش او برای تغییر فرهنگ عامه از کجا ناشی می‌شد.
از خسرو معتضد درباره اصالت توسعه، رویکردهای توسعه در زمان رضاشاه و نسبت آن با امنیت و مردم‌سالاری پرسش‌هایی را مطرح کرده‌ایم که مشروح آن در ادامه آمده است.
رضاخان سعی کرد با عوض کردن فرم، محتوا را از بین ببرد و محمدرضا خواست که حساسیت کمتری ایجاد کند و بدون دست زدن به فرم مناسک عاشورا، سراغ دستکاری محتوای آن برای خنثی‌سازی برود؛ اما ذات عاشورا همین است؛ یک پیام انقلابی و عاشورا درنهایت کار خودش را با پهلوی‌ها کرد.
یادداشت