رادیکالیسم
بخشی از منتقدان مذاکره در نقد مذاکره، در دام رادیکالیسمی افتادند که طیف اصلاح‌طلب، سال‌ها آن را دنبال می‌کردند و برای به کرسی نشاندن صحبت‌هایشان حاضر بودند مصالح ملی و آرامش جامعه را زیر پا بگذارند.
با این وجود اینکه نمی‌توان تصویر و تعریف یک‌سویه از اوضاع و احوال سیاست داخلی کشور در سال ۱۴۰۴ ارائه داد و حکم کلی برای آن صادر کرد. اما کلان‌مسئله‌هایی در فضای سیاسی کشور وجود دارد که هنوز حل نشده و در سال پیش‌رو نیز باید برای آن‌ها برنامه‌ریزی و تدبیر داشت.
رادیکالیسم امر سیاسی را منتفی می‌کند و این یعنی پیچیدگی‌های امور را یا نادیده می‌گیرد و غافل است و یا آن پیچیدگی‌ها را بلاموضوع می‌کند اما چرا جامعه ایران ۴۶ سال پس از انقلاب اسلامی همچنان به رادیکالیسم و ارتجاع «نه» می‌گویند؟
رادیکالیسم وقتی است که کارها سهل انگاشته شود و راه‌حلی یک‌خطی مفر و پناهگاه و البته در دسترس و آسان فرض شود و چون چنین شد، با زعم عمومی تناسب پیدا می‌کند و می‌توان به‌آسانی اخذ یا طردش کرد و به‌این‌ترتیب رادیکالیسم به پوپولیسم می‌رسد.
مهم‌ترین شاخصه افراد تندرو، نداشتن عقلانیت کافی در دستگاه محاسباتی‌شان است. یعنی ظرفیت‌های محاسباتی درباره اهداف، اولویت‌ها و مصلحت‌ها را به کار نمی‌گیرند و صرفاً تندترین مواضعی که در آن‌ها احساس، نقش اصلی را بازی می‌کند، انتخاب می‌کنند. به بیان دیگر هیجان و عصبانیت را بر عقل و استدلال ارجح می‌دانند. تندی رفتارشان هم دقیقاً از همین‌جا نشئت می‌گیرد.
اعتراضات سال ۱۳۸۸ ایران نمونه‌ای از آن است که چگونه رفتار‌های رادیکال و آشوب‌طلبانه می‌تواند یک حرکت مدنی را از مسیر خود منحرف کرده و به ابزاری در دست دشمنان برای ایجاد ناامنی و بی‌ثباتی تبدیل شود.
به مشام دو جریان بوی کباب رسیده است. یکی براندازان خارجی که می‌خواهند با خبر دروغ ولو با اثر‌گذاری ۴۸ ساعته برای جبهه ضدایرانی دوپینگ رسانه‌ای درست کنند و دوم جریان رادیکال داخلی که فکر می‌کنند وقتش رسیده کت و شلوار ریاست‌جمهوری را از کمد دربیاورند. البته اشتباه می‌کنند، دارند خر داغ می‌کنند، یعنی آن‌ها که مسئول ماجرا هستند باید خر‌ها را داغ کنند.
اگرچه طیف‌های رادیکال و افرادی که اظهارات خارج از چهارچوب و بدون در نظر گرفتن حساسیت‌های جامعه دارند در همه جوامع دیده می‌شوند، اما سؤالی که وجود دارد این است که بر چه اساس و مبنایی به برخی از این طیف‌ها تریبون داده می‌شود تا فضای جامعه را ملتهب کنند.
برخی گعده‌های سیاسی اما از چنین درکی محروم بوده و به جای کمک به تشکیل یک جبهه واحد و همه‌جانبه هر روز اظهاراتی را مطرح می‌کنند که نه به این موضوع کمکی می‌کند و نه به اصلاح امور داخلی. نقدهای رادیکال به دولت آن هم صرفا به بهانه انتصابات در همین چهارچوب قابل بررسی است.
در پاسخ به سوال چرا در چنین وضعیتی هستیم؟ از زاویه‌های مختلفی می‌شود بحث کرد؛ یکی از این زوایا تلاش برای ارائه یک فهم ارتباطاتی است، یک جهان رادیکال دیوارکشی‌شده توییتری، یک دنیای بامزه ز غوغای جهان فارغ ایتایی و یک عالم واقعیت که مردم در آن زندگی می‌کنند، سفر می‌روند، خرید می‌کنند، ازدواج می‌کنند و...
مهدی نصیری که در سال‌های گذشته هر چند وقت یک‌بار هم به سمت یک اردوگاه سیاسی یا نحله فکری متمایل بوده است؛ در مصاحبه با شبکه بی‌بی‌سی فارسی مدعی شده است که اپوزیسیون ایران اگر می‌خواهد موفق شود باید شکاف بین شاهزاده پهلوی و مصطفی تاج‌زاده را از میان بردارد.
پیرامون تکثر اجتماعی در ایران و منشأ و روند تغییرات آن، رویکرد حکمرانی به تکثر در ساحت اندیشه و سیاستگذاری با تقی آزادارمکی نویسنده و استاد جامعه‌شناس به گفت‌وگو پرداختیم.
آنچه در پس فوت ناصر طهماسب شکل گرفت مشابه رفتاری بود که با پروانه معصومی و فوتبالیست‌ها و برخی هنرمندان و موسیقیدانان صورت گرفت؛ یعنی تکفیر تا سر حد مرگ و حتی پسامرگ. این رفتار تقریبا از زاویه‌ای شکل گرفته که در تمام این سال‌ها تلاش کرده بگوید سیاست و ایدئولوژی مانع زندگی آنها شده است، اما خودشان به‌شدت درمقابل هر عملی که باعث معنادهی به زندگی می‌شود با چهارچوب‌بندی سختی دستگاهی از تفتیش عقاید را شکل می‌دهند.
از آغاز ناآرامی‌های ۱۴۰۱ تاکنون، پوشش یکی از محوری‌ترین مباحثی بوده که دشمنان کشور برای ایجاد شکاف اجتماعی آن را دستاویز قرار داده‌اند.
هر بار که یک رخداد اجتماعی فضای رسانه‌ای را تحت تاثیر قرار می‌دهد در پی آن نیز انبوهی از اظهارنظرها و تحلیل‌های درست و غلط مطرح می‌شود.
1 2 3 4
یادداشت