دیگو آرماندو مارادونا
یک شاعر در ۲۱ سالگی می‌میرد. یک انقلابی یا ستاره راک در ۲۴سالگی، اما بعد از گذشتن آن سن، فکر می‌کنی همه‌چیز رو به راه است. فکر می‌کنی توانسته‌ای از «منحنی مرگ انسان» بگذری و از تونل بیرون بیایی. حالا در یک بزرگراه شش‌بانده، مستقیم به سوی مقصد خود در حرکتی. چه بخواهی باشی چه نخواهی. موهایت را کوتاه می‌کنی. هر روز صورتت را اصلاح می‌کنی. دیگر یک شاعر نیستی یا یک انقلابی یا یک ستاره راک. چهار صبح بلند نمی‌شوی. در باجه‌های تلفن از مستی بیهوش نمی‌شوی یا صدای «دورز» را ۴ صبح بلند نمی‌کنی.
یادداشت