دستگاه فقه خوارجی
ما امروز با دیدگاه‌هایی مواجه هستیم که با عنوان مباحث فقهی مطرح می‌شوند و ادعاهایی دارند که چندان دقیق نیست. مثلا اینکه برخی از اینها ادعا می‌کنند «فقه انقلاب فقهی است که به تحولات انقلابی و نظریه‌پردازی در راه آرمان‌های انقلاب پرداخته است»، مبنایی کاملا نادرست دارد.
فقه خوارجی تعبیر استعاره‌ای نیست؛ یعنی از واژه خوارج برای نام‌گذاری یک نوع تفسیر فقهی انتخاب نشده است. بلکه این تعبیر یک حقیقت است؛ بدان معنا که اگر من این اصطلاح را با وضعیت کنونی تطبیق می‌دهم و مصداقش را مشخص می‌کنم، ارتباط تاریخی با صدر اسلام دارد.
در ادبیات دینی و ابواب فقهی ما در جهاد، حبس، صلح، آتش‌بس و غیره، حدود در بحث حکومت و سیاست مشخص است و شکی در آن نیست. لذا دین نسبت به همه امور جامعه موضع دارد و آن را به دیگران و به عرف واگذار نکرده است. یعنی منطقه خالی از نص نداریم و این مسلم است. باید بتوانیم برای اجتهاد سهم قائل شویم تا بتواند مباحث نوپدید را به شریعت و دین عرضه کند و پاسخ مناسب، حجت، روزآمد و کارآمد را ارائه کند.
جاماندگی زمانی و بی‌قراری فضایی به‌عنوان دو عارضه درونی خودویرانگر، دارای عوارض بیرونی آزاردهنده‌ای نیز هستند. در شرایطی که این دسته به‌دلیل منطق رویشگری مداوم انقلاب و ابتلا به عارضه جاماندگی زمانی، گذشته خود را از دست رفته می‌بینند و به‌دلیل موقعیت اجتماعی و فرهنگی واقعی‌شان در شرایط جدید، نمی‌توانند آینده‌ای نیز برای خود متصور شوند. بنابراین دچار ازخودبیگانگی می‌شوند و این ازخودبیگانگی میل به احیای بخشی از گذشته را در میان آنها تمهید می‌کند.
در دستگاه فقه خوارجی، عمده غرض سیاسی است و نظرات علمی و استنباط‌های فقهی بیش از هرچیز از اغراض سیاسی فقیه و از حب‌وبغض‌های او تبعیت می‌کنند، به‌طوری‌که فقیهِ فقهِ خوارجی، هر آن مترصد این است که خلاف سیاست‌های جمهوری اسلامی اظهارنظر کند و موضعی علیه حرکت کلی انقلاب اسلامی بگیرد.
نتیجه مهمی که از آیه شریفه تخاصم دو گروه مومن (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُومِنِینَ اقْتَتَلُوا) و این پنج آیه دیگر به دست می‌آید، آن است که احکام باغی در هیچ‌کجا استثنا نشده است حتی با قرار گرفتن در موقعیت اضطرار.
یادداشت