حسین اصغری
رضاخان پهلوی که با کودتای انگلیسی ۱۲۹۹ به قدرت رسید و با حمایت انگلستان سلسله پهلوی را بر سر کار آورد، به‌دست همین دولت خارجی کنار رفت و فرزندش به‌عنوان پادشاه جدید ایران منصوب شد. مردم ایران که چندین قرن است با دین اسلام و مذهب تشیع و آیین و فرهنگ اسلامی آشنا شده و به آن گرویده بودند و اساسا فرهنگ ایرانی با فرهنگ اسلامی آمیخته شده بود و قابل‌تفکیک از یکدیگر نبودند، به‌عنوان عاملان و حاملان ارزش‌هایی که اساس مشروعیت پهلوی را زیر سوال می‌بردند، دغدغه اصلی رژیم حاکم شده بودند.
رضاخان برای حفظ قدرت خود، دوست و دشمن را از صحنه خارج کرد تا تهدیدی برای قدرت او وجود نداشته باشد؛ احساس خطری که محمدرضا پهلوی هم نسبت به فرزندش پیدا کرده بود.
کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ نتیجه سیاست جدید انگلستان درباره ایران است که تاریخ حدود ۶ دهه آینده ایران را تعیین کرد؛ کودتایی که رضاخان و سیدضیاءالدین طباطبایی به عنوان عناصر داخلی و لرد ریدینگ (نایب‌السلطنه هند)، ادوین مونتاگ (وزیر هندوستان در لندن) و اردشیر ریپورتر به عنوان عوامل خارجی صحنه‌گردانان اصلی این واقعه بودند.
شاید بتوان گفت مهم‌ترین دستاورد جلال، کم‌کردن فاصله میان روشنفکران مدرن و روحانیون و ایجاد زمینه برای اتحاد آنها در مقابل حکومت استبدادی شاه و اصالت‌دادن به مبارزه با غرب است.
یادداشت