حسین آقابیگی
آخرین کارهایی که در این چند سال اخیر انجام دادم؛ یکی با مسعود جعفری‌جوزانی فیلمنامه‌ای به نام «بهشت تبهکاران» بود که به عبارتی بازنویسی کردم. دیگری با همکاری مرتضی فرشباف فیلمنامه‌ای نوشتیم در مورد زندگی سهراب شهید ثالث... .
نمایش فیلم گاو اول به بن‌بست برخورد. یعنی با اینکه فرهنگ و هنر تهیه‌کننده آن بود، مجوز داده نشد. گفتند این فیلم مردم ایران را از جهت فرهنگی عقب نشان می‌دهد و منتهای فقر آدمی را نشان می‌دهد. یک سال فیلم اجازه نمایش نگرفت. آخر سر راهی که پیدا شد این بود که ابتدای فیلم یک نوشته‌ای گذاشتند که این فیلم برای ۴۰ سال قبل است تا به زمان حال نسبت داده نشود.
در رابطه با انتهای فیلم گوزن‌ها ساواک می‌گفت این طور نباید باشد. درنهایت قسمت آخر را مجدد فیلمبرداری کردند و با شرایطی ساختند که او تسلیم می‌شود. دوباره پایان را با نظارت ساواک فیلمبرداری کردیم. کیمیایی زیربار نمی‌رفت و می‌گفت این کار را نمی‌کنم ولی با تهدید و فشار مجبورش کردند.
آقای کیارستمی نوع نگاه و روش خاص خود را درباره فیلم‌ها داشت که فیلم‌های او انعکاسی از آن است.
در شیراز مسائل ما نسبت به جاهای دیگر زیاد بود. چون در شیراز اتفاق جشن‌های ۲۵۰۰ساله افتاده بود و ما را آدم‌های جشن هنر می‌دیدند، در‌حالی که کاری به جشن هنر نداشتیم.
هامون با اینکه خیلی فیلم معروفی است و خیلی مورد استقبال نسل جوان قرار گرفت، ازلحاظ لوکیشن فیلم سختی نبود.
مخملباف یک شیوه‌ای داشت که باعث می‌شد معمولا بچه‌هایش نگذارند سر صحنه فیلمبرداری‌شان بیاید. خودش که فیلمی می‌ساخت، بچه‌هایش دستیارش بودند. ولی وقتی بچه‌ها یا خانمش فیلم می‌ساختند، او اصلا حضور پیدا نمی‌کرد.
یادداشت