جعفر علیان‌نژادی
جامعه برابر می‌خواهیم یا جامعه برادر؟! پاسخ به این سوال تکلیف بسیاری از‌ جهت‌گیری‌ها و سیاستگذاری‌های اجتماعی را روشن می‌کند. حتی شاید بتواند تمرینی برای «جور دیگر» دیدن جامعه باشد.
برای دومین سال پیاپی است که مقام‌معظم‌رهبری بر ضرورت بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور تاکید کردند.
«ایرانشهر چون دیوی خفته است که به زور پیراهن رنگ‌رنگ نزاری به تنش نشانده‌اند؛ هیولایی مسکون و بی‌صدا که لته‌های خون به لب و دهانش ماسیده، آرام به کنجی خزیده و با چشمان حیرتش، گردش روزگار را دیده؛ روزگاری که آن دیو خون ریز را به گوشه‌ای وانهاده و بر جایش پوسته‌ای از لطافت را استوار کرده. این حکایت خیابان ایرانشهر است
انتخاب شعار «زن، زندگی، آزادی» بیشتر از آنکه برگرفته از مطالبات جامعه زنان و متناسب با شناخت جامعه ایرانی باشد، متاثر و برگرفته از شرایط اجتماعی جوامع غربی است.
این روزها شاید صحبت از واقعیت اجتماعی بسی سخت‌تر از واقعیت مجازی باشد. به نظر می‌آید باور عمومی بیشتر از آنکه متاثر از واقعیت‌های اجتماعی و میدانی باشد، متاثر از فضای مجازی است. البته این موضوع به خودی خود یک واقعیت است، به‌هرحال شاید گریزی از مواجه‌شدن با این واقعیت که باور عمومی متاثر از فضای مجازی است، نداشته باشیم. پیچیدگی موضوع وقتی بیشتر می‌شود که واقعیت‌های میدانی نیز از این باور مجازی متاثر می‌شود. به بیان بهتر شاید بتوان گفت واقعیت اجتماعی، واقعیتی مجازی شده است. گویا این ساحت خیال است که بر واقعیت میدانی پیشی می‌گیرد و واسطه خیال طوری عمل می‌کند که امور بیرونی و دیدنی، جوری دیگر دیده و احساس شوند. از این رو هر چه زرق‌وبرق بیشتر، نگاه و توجه نیز بیشتر. 
به بیان رهبری «حقّا و انصافا باید گفت حادثه‌ اربعین، این پیاده‌روی، این حضور همگانی مردم مسلمان، یک پدیده‌ معجزه‌گون و معجزه‌آسا است.
نمایشنامه «آی بی‌کلاه، ‌آی با کلاه»، تصویری نمادین از کنش روشنفکران بی‌اعتنا و بی‌غم دوران پهلوی را نمایش می‌دهد.
جامعه اسلامی، جامعه امامت است، یعنی در راس جامعه، امام است. انسانی که قدرت دارد، اما مردم از روی ایمان و دل، از او تبعیت می‌کنند و پیشوای آنان است.
تحمل فساد علنی در دستگاه یزید برای مردم تبدیل به امری عادی شده بود و واکنشی بر نمی‌انگیخت.
منطق رهبری در مقابل فروکاستن انگیزه قیام به نیت یا تکلیف شخصی امام‌حسین(ع)، دعوت مردم به شناخت مفهوم امامت است.
اگر قیام عاشورا، بنیان فرهنگِ «شهادت به‌مثابه نتیجهِ پی‌جوییِ اهداف الهی» را پایه‌گذاری کرد، حکومت اسلامی فرهنگ شهادت را با سیاست حسینی تثبیت و تحکیم کرد.
سیاست حسینی، سیاست انقلابی ماندن، حکومت دینی است.
اگر دین به‌معنی روش زندگی، روش رشدکردن و نشان‌دادن شکل عالی و ایده‌آل رشد انسان باشد، یعنی؛ اولا حق و راه پرسش از روزمرگی‌ها را به او داده، ثانیا راه خروج از زندگی عادت‌واره مشخص ساخته و ثالثا راه فرارفتن، تعالی و رشد آگاهی را به او اعطا کرده است.
انقلاب اسلامی موفق‌ترین تجربه عملی پیاده‌سازی اندیشه امامت و ولایت، پس از دوران ائمه معصوم(ع) است.
«آنچه آدمی را بالا می‌برد، نه سرمایه است و نه عمل که سعی اوست. سعی نسبت به عمل سرمایه است و حالتی است در عمل، نه خود عمل.»
1 2
یادداشت