اقتصاد اسلامی
گروه‌های مختلفی تلاش کرده‌اند جریان دانشگاه را در آغاز سال تحصیلی امسال از مسیر اصلی خود، یعنی علم، عقلانیت و گفت‌وگو خارج و به‌سمت دره رادیکالیسم هدایت کنند.
«فرهیختگان»: اغلب صندوق‌های قرض‌الحسنه فعالیت سالمی دارند و بر اهمیت و ضرروت وجود صندوق‌های قرض‌الحسنه و این سنت اصیل قرآنى تاکید شده است.
شهید بهشتی عصر انقلاب سه ورودی فکری دارد؛ یکی همان ورودی حوزوی با اساتیدی است که نام بردم. یک ورودی، ورودی دانشگاه تهرانی‌اش است و یک ورودی هم ورودی غرب است. ایشان در سال‌های ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۹ در آلمان است و در این کشور هم کارهایی انجام داده است و وقتی انقلاب می‌شد ایشان می‌شود؛ «آیت‌الله دکتر سیدمحمد بهشتی» یعنی در حوزه درجه اجتهاد دارد، در دانشگاه هم درجه دکتری دارد. درعین‌حال متاثر از هر سه ورودی است.
ازجمله عوامل ضعف در پژوهش‌های اقتصاد اسلامی، مساله روش‌شناسی پژوهش علمی است.
در کشورهایی با دسترسی محدود برای ایجاد ثبات و مدیریت خشونت، اولا باید به توزیع رانت بین صاحبان قدرت روی آورد و ثانیا از تقویت قوای نظامی اجتناب کرد.
اقتصاد اسلامی به‌صورت کلی دانشی بیگانه و کاملا متباین یا متضاد با دانش اقتصادی روز نیست. به‌عبارت‌دیگر اتصاف اسلام به اقتصاد به‌معنای سایه افکندن جهت‌گیری‌های ارزشی مندرج در اسلام بر سیاستگذاری‌های اقتصادی است.
همایش «پول، بانک و سیاست‌های پولی پیشنهادی به دولت از نگاه اقتصاد اسلامی» آغاز شد.
دون اینکه ارزیابی داشته باشیم و بدانیم که آیا اصولا مقوله‌هایی مثل بهداشت و آموزش و دانش و فرهنگ اساسا درست و جایز و مجاز است یا نه؟! که برای تصمیم‌گیری و ارزش‌گذاری به بازار و بخش خصوصی مستقل از دولت واگذار کنیم یا نه؟
شهید صدر معرفت را لیبرال و حافظ وضع موجود نمی‌نگرد. ارزش‌هایی وجود دارند که قابل‌شناسایی است و معرفت باید به‌دنبال تجویز درراستای آن باشد. بنابراین، برای ایشان وضعیت مطلوب عقلانی معنا پیدا می‌کند که براساس «ارزش‌‌ها» سامان می‌گیرد. مکتب راه‌ رسیدن به آن را نشان می‌دهد.
به گفته دکتر پیغامی، ما هرگز چنان که باید به مباحث اقتصادی بزرگان‌مان اعم‌از صدرین، مطهری، بهشتی، مهدوی، طالقانی و حتی شریعتی نپرداخته‌ایم و در مواردی هم که جزئا به آن مباحث مشغول شده‌ایم، کارمان نیمه‌کاره و تفسیرمان ناموجه بوده است.
آن کسی که دلسوز است، فقیه است، متضلع است، عالم است، توانمند است (البته باید از این توانمندی برخوردار باشد) و مسلط بر احادیث و منابع شرعی است، آستین بالا می‌زند و نیاز مرحله را برآورده می‌کند و [در عمل هم] اینچنین کردند. در رابطه با اقتصاد اسلامی هم همین‌طور است.
مثال‌های نادرستی هم می‌گویند که اشتباه است. مگر اختلاف سوسیالیسم و سرمایه‌داری بر سر محاسبه نرخ تورم و منحنی فلاکت است؟ این دو مکتب مهم اقتصادی، بحث‌شان این چیزها نیست؛
بحث این است که آیا کسی می‌تواند مالدار یا ثروتمند یا دارای ثروت بشود و آیا کسی می‌تواند مالک خصوصی باشد؟ این در همه نظام‌های متعارف دنیا هست و حتی در نظام‌های سوسیالیستی نیز مالکیت خصوصی وجود دارد [البته] به‌جز کمونیسم. [اما] این نکته را باید موردتوجه قرار داد که مالکیت خصوصی در نظام سرمایه‌داری به‌معنای حاکمیت سرمایه، سلطه سرمایه بر کار است که [چنین چیزی] در اسلام نداریم.
رویکردی که آقای بروجردی دارند مطرح می‌کنند قطعا سکولار می‌شود. یعنی با انزوای شریعت، از توانمندی‌اش، از حادثه‌سازی‌اش، از اثرگذاری‌اش کاسته می‌شود و به احکامی [منحصر در پوسته] و تهی از مغز تبدیل می‌شود.
نفی وجود یا امکان تحقق اقتصاد اسلامی چگونه می تواند منجر به پر رنگ شدن ایده های نئولیبرال و افزایش فاصله طبقاتی در جامعه شود؟
یادداشت