افول امریکا
چقدر دلم برایت تنگ است؛ اشکم خشک شده ولی دلم آرام نگرفته، مرتب فایل‌های صوتی، پیامک‌ها و تاریخ آخرین تماس‌هایمان را در واتساپ چک می‌کنم و خودم را به خواب می‌زنم، تماس می‌گیرم و می‌بینم در دسترس نیستی به خودم می‌گویم حتما در جلسه است خودش بعدا تماس می‌گیرد آخر شب حتما زنگ می‌زند. خلاصه سر خودم را خوب گرم این چیزها می‌کنم. حامدی که با شوخی و جدی به او اجازه داده بودی صمیمانه‌ترین پیام‌های مکتوب و صوتی را با هم رد و بدل کنید، حال چگونه می‌تواند در سوگ این غم، با تویی که نیستی درد‌‌دل کند؟ غم سنگینی است حاج نادر، حالا که به خدا نزدیک‌تری ازش بخواه آرامشی دهد قلب ما را. 
یادداشت