ابوالفضل سلیمانی
در تمرین روی پای من آمد و کفشم پاره شد. به او گفتم آرام‌تر، آرفی گفت جواب من را نده، بعد هم‌ کمی بحث شد و او‌ به من کشیده زد! خلیلی و حلالی هم سر تمرین بودند،‌ اول چیزی متوجه نشدند اما آخر تمرین وقتی فهمیدند، به من گفتند از زمین برو بیرون و به آرفی هم گفتند دیگر سر تمرین ما نیا.
یادداشت