ژانر پلیسی
پلیسی که بر پرده سینما می‌ایستد یا در قاب تلویزیون ظاهر می‌شود با تمام این پیش‌زمینه‌های ذهنی مخاطبان قیاس می‌شود و به همین جهت است که یک فیلم یا سریال پلیسی می‌تواند اهمیتی فراتر از سرگرمی صرف پیدا کند. درمورد اینکه پلیس ایران نقدپذیر نیست، صعه‌صدر ندارد و اجازه نمایش واقع‌گرایانه‌ای از خودش را به هنرمندان نمی‌دهد تا به حال زیاد سخن گفته شده؛ اما با این حال فیلم‌ها و سریال‌های متعددی را می‌شود در همین سه دهه اخیر سراغ گرفت که قالب‌های دست‌وپاگیر را شکسته‌اند و به واقعیت‌ها نزدیک‌تر شده‌اند.
فیلم سینمایی مصلحت، ساخته حسین دارابی که با همکاری سازمان اوج و حوزه هنری ساخته شده، بعد از قریب به سه سال توقیف بالاخره به اکران عمومی رسید.
در سینمای پلیسی جنایی ایران ما خلا کارآگاهان زبده را داریم که کمتر پیش می‌آید توان میخکوب کردن مخاطب را داشته باشند. کارآگاه خصوصی که نداریم هیچ، کارآگاه‌های پلیس هم آنقدر در فیلم‌های ایرانی شخصیت ماندگاری از خود به نمایش نمی‌گذارند. حق مخاطب ایرانی بیش از اینهاست. 
ژانر پلیسی در سینما و تلویزیون ایران آنچنان‌که باید مورد توجه فیلمسازان و تهیه‌کنندگان قرار نگرفته است. در سینمای ایران تجربیاتی در زمینه‌ ژانر پلیسی شکل گرفته اما هیچ‌گاه منجر به ایجاد یک موج فراگیر و پرطرفدار نشده.
ما همه فیلم‌بین و سریال‌بین حرفه‌ای نیستیم، اما هر‌کدام در حد و اندازه‌های خودمان چیزهایی نگاه کرده‌ایم که منتقد درون ما را تغذیه می‌کنند. آدم‌هایی هستند که سریال «خون‌ سرد» را دیده‌اند و آن را دوست دارند. شاید حتی برایش مطلب خوب هم بنویسند. هیچ ایرادی هم ندارد.
سریال خون سرد از این جهت قابل توجه و تدقیق است. ایرادهای کارگردانی، حفره‌های فیلمنامه و هزار و یک مورد این‌چنینی دیگر را می‌توان در بسته‌های تحلیلی دیگری مورد بررسی قرار داد.
دراین گزارش ژانرسینمایی پلیسی شش کشور جهان از طریق معرفی چند پلیس معروف و مهم این سینماها معرفی می شود.
مهدویان در تازه‌ترین اثر خود سعی کرده است ابتدا یک معادله چندمجهولی را برای تماشاگر ایجاد کند تا مخاطب را درپی حل کردن آن با خود به فرازوفرودها ببرد اما خروجی روایت روی یک خط فارغ از این مشخصه ایستاده است.
سبک کارگردانی مهدویان هم که با نماهای باز، دوربین روی‌دست و نوع خاصی از قاب‌بندی که بیشتر حال و هوای مستند یا خبری دارد، قابل‌شناسایی است، چندان به قواره فیلم‌های پلیسی نمی‌خورد یا لااقل کسی به این ترکیب عادت ندارد. اگر از این موارد بگذریم و چند حفره داستانی را هم کنار بگذاریم، درکل مرد بازنده فیلم سرگرم‌کننده‌ای است.
ژانر پلیسی جزء ژانرهای مورد علاقه ماست، یعنی جزء ژانرهایی است که ما از طریق دیدن فیلم‌های پلیسی-کارآگاهی به‌همراه یکی دو ژانر دیگر همچون وسترن یا گنگستری عاشق سینما شدیم. من همیشه مخاطب این فیلم‌ها بوده‌ام و هنوز هم مخاطب این فیلم‌ها هستم و شیفته این مدل ژانرم. اساسا قصه‌گویی در دل ژانرها را دوست دارم. برخی ژانرها را بیشتر؛ و به‌خصوص ژانر پلیسی!
محمدحسین مهدویان در مرد بازنده، بیشتر در شمایل یک تکنسین و تئوریسین مطرح است تا کارگردانی که در تمام این سال‌ها، او را می‌شناختیم.
یکی از نکات فیلم «مرد بازنده» که خواه‌ناخواه به آن توجه بیشتری می‌شود، حضور مجدد رعنا آزادی‌ور و جواد عزتی در میزانسنی از محمدحسین مهدویان است. زوجی که در زخم کاری هم مقابل هم بودند. البته آزادی‌ور، در این فیلم با پوشش و بازی متفاوتی جلوی دوربین آمد و این موضوع سبب شد ذهن را تا حدودی از سریال قبلی‌اش که مقابل عزتی بازی می‌کرد، دور کند.
مرد بازنده در یک شرایط مناسب و ویژه و در روز اول جشنواره به نمایش درآمد. گروهی از تماشاگران، مهدویان را دوست داشتند و عزتی را هم بیشتر و گروهی دیگر تنها در دوست داشتن ستاره این سال‌های سینمای ایران مشترک بودند.
پلیس ایرانی جذاب و سینمایی، قابل‌ساختن است و مخاطب هم آن را می‌پذیرد. مشکل فقط همین است که سوءتفاهمات کنار بروند و اجازه داده شود این موارد به‌شدت نادر، پرتعدادتر شوند و ما به‌واقع در ایران ژانر پلیسی داشته باشیم.
پس از انقلاب تجربیاتی در زمینه‌ ژانر پلیسی شکل گرفت که منجر به ایجاد موج یا ژانر پرطرفداری نشد. در سال‌های بعد از انقلاب، آثار متنوعی در تلویزیون تولید شدند که در آن قصه‌های پلیسی و جنایی در محوریت ماجراها قرار داشتند اما رفته‌رفته از تعداد آنها کم شد.
1 2
یادداشت