چهارم زندگی
این برادر بزرگ‌تر (که جلال او را همان‌قدر کم دیده که ناصرخسرو را) تکه‌ای گمشده از تاریخ و جغرافیای شخصی جلال است و او به حجاز می‌آید، ولی برادر را نمی‌یابد و نه هیچ‌اثری از قبرش را. این موقعیت تمثیلی، به زبان حال به جلال می‌گوید که اینجا میقات است نه میعاد! به‌دنبال کسی نگرد که اینجا هرکه آمده است و هرکه می‌آید، «خسی است در میقات.»
یادداشت