هوانگ دونگ هیوک
کشوری که از بیرون بسیار زیباست و شاید برای مردمانی دیگر، مثلا برای خیلی‌ها در ایران خودمان، مایه حسرت یا حتی این نهیب باشد که ما چرا تبدیل به کره نشده‌ایم؛ اما کره واقعی، از درون چیز دیگری است. مردم کره حال‌شان خوب نیست و هر سال بین رتبه اول یا دوم خودکشی دنیا، در نوسان هستند.
این روزها همه‌جا صحبت از سریال بازی مرکب است. فیلمنامه فصل اول به قدری زیبا نوشته شده که دارای لایه‌های روانشناختی و فلسفی فراوانی است. به گفته خود نویسنده و کارگردان مجموعه، همین فیلمنامه محبوب را به مدت ۱۰سال کسی برای ساخته شدن قبول نمی‌کرد.
اگر بخواهیم از بعد روانشناسانه‌ برای بازی مرکب همتایی پیدا کنیم، می‌توانیم به فیلم بازی (The Game) اشاره کنیم. احساس عدم‌امنیت، فقدان اعتمادبه‌نفس، تنهایی، شکست، ترس، خشم کنترل نشده و ناامیدی مجموعه احساساتی است که می‌توان در شخصیت اغلب کاراکترهای این ژانر مشاهده کرد. بازی مرکب هم تا حدی سعی دارد میزان قدرت روحی در برخورد با کنش‌های مادی را به نمایش بگذارد.
سریال «بازی مرکب» یک دروغ بزرگ را به مخاطب خود القا می‌کند؛ برای بقا و زندگی راهی جز خون‌ریز بودن و پست‌بودن وجود ندارد. انسان برای زندگی باید دست و پا بزند و از سر و کول همنوعان خود بالا برود تا بتواند نفس بکشد.
قبل از اینکه سینمای آمریکا تمام‌قد به استقبال انتخابات ریاست‌جمهوری این کشور برود و اکثر دیگر کشورهای بلوک غرب را هم پشت خود بسیج کند، چند سالی بود که موضوع زیستن در نظم سرمایه‌داری دستمایه شاخص‌ترین آثار سینمایی قرار می‌گرفت و در ۲۰۱۹ این روند به اوج خود رسید. فیلم‌هایی که نظام طبقاتی را نمایش می‌دادند و در یک‌سوی قضیه‌شان سرمایه‌داران زالوصفت قرار داشتند.
سریال «بازی مرکب» از آن دست سریال‌هایی نیست که یک تهیه‌کننده بازاری تعیین کرده باشد مسیر اصلی‌اش به چه سمتی برود و خودش گروهی از نویسندگان و یک گروه از کارگردان‌ها را جمع کرده باشد تا به‌طور موازی در چندین جغرافیا، قسمت‌های مختلف مجموعه را بنویسند و جلوی دوربین ببرند و همزمان تدوین کنند.
یادداشت