میثم مهدیار
سیاست‌های اقتصادی ما باید با نوعی جامعه‌گرایی پیوند بخورد تا بتواند انسجام اجتماعی را حفظ کند. سیاست‌های بازارگرایانه افراطی، خصوصی‌سازی‌های بی‌رویه، و کالایی‌سازی آموزش، فرهنگ، بهداشت و دیگر عرصه‌های اجتماعی، به‌طور جدی به این مؤلفه‌های فرهنگی ما آسیب می‌رسانند. 
دوگانگی امت و ملت، برخاسته از ناآگاهی تاریخی است؛ زیرا هویت ملی ایرانی با ارزش‌های اسلامی درهم‌تنیده است و عاشورا نماد وحدت و همبستگی این هویت ایرانی–اسلامی است.
میثم مهدیار، جامعه‌شناس در پیشنهادی به دولت چهاردهم بیان کرد:می‌توانیم با استفاده از انباشت تجربیات قبلی، یک‌قدم به جلو حرکت کنیم، برای مثال می‌توانم دستگاه‌ها، ارگان‌ها و برنامه‌های بسیاری را ذکر کنم که وقتی مدیران جدید و نیروهای جدید روی کار آمدند، تصور کرده‌اند فقط آنها می‌فهمند و همه تجربیات قبلی را کنار گذاشته‌اند و طراحی‌های جدیدی را شروع کرده‌اند.
مناظره آخر در اوج خداحافظی کرد. جنجالی برگزار شد و حواشی آن هم کم نبود. مناظره دوم در گرم کردن رقابت‌های انتخاباتی و دوقطبی کردن رقابت موفق عمل کرد اما همچنان نقطه اصلی در این مناظره مورد غفلت واقع شد.
یک کارشناس جامعه‌شناس، اظهار داشت که گفتار مناظره‌ها ناامیدکننده است. این از یک‌طرف برای مردم یاس و ناامیدی ایجاد ‌می‌کند و از طرف دیگرتوقع آن‌ها را بالا می‌برد.
«دانشگاه ملی» نیازمند یک نظریه تاریخی بوم‌محور است و در میان رشته‌های علوم انسانی این علوم اجتماعی و بالاخص جامعه‌شناسی تاریخی است که امکان نیل به چنین نظریه‌ای را در خود دارد. مقدمه چنین نظریه‌‌پردازی تامل انتقادی در تاریخ هشتادساله علوم اجتماعی در ایران و باز‌اندیشی جدی در نسبت این علوم با بوم، اقلیم و تاریخ این کشور است و کار با صرف صدور بیانیه راست نمی‌شود.
:یکی از پربسامدترین و از این جهت مبتذل‌ترین کلیشه‌هایی که در سال‌های اخیر در میدان جامعه‌شناسی ایرانی ساخته و پرداخته شده دوگانه‌هایی چون «حکومتی- دولتی- رسمی/غیرحکومتی- غیردولتی- غیررسمی» به‌خصوص در تحلیل حوزه‌های فرهنگی و هنری است.
با شروع اتفاقات ۱۴۰۱ یکی از پرسش‌های اصلی که ذهن‌ها را درگیر کرده بود چرایی وقوع این وقایع بود، در این بین دانش‌آموخته‌های جامعه‌شناسی و علوم اجتماعی در کشور ما به‌سرعت درحال تحلیل وقایع بودند اما آنچه به‌چشم می‌خورد و درحال رونمایی از خود بود، نوعی بی‌معنی بودن تحلیل‌ها به امر واقعی بود.
الان هنوز محلات کارکردهای اصلی خودشان را ازدست نداده‌اند، اگرچه ضعیف شده‌اند.
استنباطم از ایده علی‌اکبری تا جایی که من متوجه شدم این است که از تریبون و موقعیت نمازجمعه به‌عنوان اهرم فشاری برای برخورد با کسانی که متهم هستند، نباید استفاده شود و ائمه‌جمعه اگر هم قرار است در تریبون نمازجمعه درمورد موضوعی صحبت کنند باید زمانی باشد که اتهامات افراد اثبات و مسجل شده باشد.
اتفاقی که در رسانه ملی باید رخ دهد، این است که معاونت سیاسی آن تغییر کند. در همه این سال‌ها معاونت سیاسی دست یک گروه خاص بوده و بدون تغییر معاونت سیاسی یا رویکردهای او خیلی نمی‌توانیم امیدوار باشیم.
تغییر شرایط و میزان امیدواری به هم وابسته‌اند. به‌طوری که تغییر شرایطی که موجب ناراحتی و نارضایتی شده می‌تواند میزان امید را کم یا زیاد کند. منتها الان این‌گونه نیست که احساس ناامیدی مطلقی وجود داشته باشد و حتی این‌گونه هم نیست که احساس امیدواری مطلقی وجود داشته باشد.
من مهم‌ترین مشکل را همین ضعف گفتمانی می‌دانم؛ ضعف ادبیات مناسب جهت تولید گفتمان و بازتولید گفتمان. در دهه۸۰ چون مساله عدالت برای اولین‌بار طرح می‌شد، گفتارهایی که پیرامون عدالت بود خیلی کلی بود و در آن اجزا و آن روندهای کلی دولت و اجزای بروکراسی اداری و اقتصادی دولت تسری پیدا نمی کرد و کم‌کم تحلیل می‌رفت.
تاثیرگذاری آنجایی شکل نمی‌گیرد که این جریانات نتوانند با بدنه اجتماعی حرف بزنند. اگر جریانات دانشجویی بتوانند بدنه اجتماعی را با خود همراه کنند، این قضیه می‌تواند روی مسئولان نیز تاثیرگذار باشد.
یادداشت